سلطان ولد؛ فرزندی زیر سایۀ پدر
خلاصه
سلطان ولد نخستین ترکیسرای صاحب دیوان آسیای صغیر ـ فرزند مولانا جلالالدین محمد مولوی رومی ـ قرنهاست که زیر سایۀ نام شکوهمند پدر خود پنهان است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
سلطان ولد نخستین ترکیسرای صاحب دیوان آسیای صغیر ـ فرزند مولانا جلالالدین محمد مولوی رومی ـ قرنهاست که زیر سایۀ نام شکوهمند پدر خود پنهان است. گرچه او شخصیتی خودْویژه دارد و خلاقیت، نوآوری، شجاعت، جسارت و عملگرایی وی خود سبب قبول خاطر، آوازۀ بیش از پیش و جاودانگی مولانا شده است اما هیچگاه او را به تنهایی نستودهاند، همیشه «فرزند مولوی» نامیدهاند. در این پژوهش، مؤلف جهات و ابعاد شخصیتی دور از چشم و پنهان سلطان ولد را که تا کنون مورد غفلت و حتی تحقیر و تخفیف واقع شده است، باز مینماید.
محمد یا احمد سلطان بهاءالدین ولد در سال 622 هجری (یا 623) در شهر لارنده در خانۀ جلالالدین رومی به دنیا آمد. او فرزند ارشد خانواده بود و خانوادهاش هنوز در قونیه مستقر نشده بود. او وقتی به دنیا آمد، هنوز پدربزرگش ـ بهاءولد ـ زنده بود؛ با این همه مولوی نام پدر خود را بر وی نهاد. سلطان ولد در دهم ماه رجب 712 هجری وفات کرده است. پیش از وفات خود غزل «وداعیه»ای سروده که در ابیاتی از آن میخوانیم:
آمد گه سفر، هله یاران ما وداع! خواهیم شدن ز عالم صورت جدا، وداع!
این تو چو لانه بود و از او مرغ جان کنون پرواز میکند که پرد بر هوا، وداع (فصل اول)
سلطان ولد در نوجوانی سواد خواندن و نوشتن و یادگیری را با خواندن و ازبرکردن قرآن آغاز کرد و تا دم مرگ شیفتۀ قرآن ماند. تلمیحات خودجوش و سریع به آیات قرآنی در دیوان او برآمده از چنین آغازی است. در حوزۀ فقه و حدیث نیز به گفتۀ بسیاری از تذکرهها و رسالات مناقب، او از سرآمدان عصر خود بود. همچنین از آثارش پیداست آشنایی کاملی با علم کلام داشت. آنچه در آثار برجایمانده از شمس و مولانا و خود سلطان ولد و دیگران برمیآید، توجه خاصی است که مولانا به او داشته است. فرزند نیز پیوسته والد خود را ستایش میکرده است. (فصل دوم)
اهتمام سلطان ولد در تأسیس طریقت مولویه و نشر افکار و آرای پدرش شاید در تاریخ بینظیر باشد. او درایت، علم، حزم، عشق و صداقت خود را برای نشر معارفی به کار برد که در آن زمان و مکان خاص از خردی تا کهنسالی شاهد ظهور و بروزش بود. (فصل سوم)
ذواللسانین بودن و شعرسرایی در دو زبان ترکی و فارسی و حتی تلاش به سرایش دو زبان عربی و رومی، خود نشان از توان و مهارت سلطان ولد دارد. اشعار ترکی او را همۀ ترکیپژوهان از نخستین نمونههای شعر ترکی در آنادولو به حساب میآورند. (فصل چهارم)
دیوان غزلیات، ابتدانامه، ولدنامه، ربابنامه، انتهانامه و کتاب معارف از آثار سلطان ولد هستند که منتشر شدهاند. (فصل پنجم)
سلطان ولد ابتدانامه را در وزنی متفاوت با مثنوی مولوی میسراید تا شکل و صورتی نو آفریده باشد متفاوت از مثنوی پدر؛ اما به نظر میرسد مقصود او از سرودن ربابنامه تکمیل مثنوی به همان سبک و سیاق و تبیین آراء و نظریات پدر بوده است و حتی نام مثنوی خود را با توجیه اینکه «رباب» ساز خاص پدر بوده، ربابنامه برگزیده است. (فصل ششم)
نویسنده در فصل هفتم جفاها و تخریبهایی که علیه سلطان ولد صورت گرفته را پاسخ داده است. در این بخش میخوانیم: «تحقیرکنندگان سلطان ولد در واقع دو فعل ناصواب انجام دادهاند. ابتدا به زعم خود خطای ترکیدانی و ترکینویسی را از سلطان ولد پاک کردهاند و سپس از نظر علم و سواد ظاهر او را که مدرسی چون مولوی داشته است کوچک و حقیر دانستهاند و برای اثبات این موضوع، به قول ناروا و نابجای جلال همایی استناد ورزیدهاند. دومین خطا دم فروبستن به وقت گفتن است. اینان از معرفت و ادراک ولد، خدمتها که به مکتب و اندیشۀ مولوی کرده است، ذوق و صفای قلبیاش که پرورشیافتۀ نفس مولوی و شمس تبریزی است و همروزگارانش او را ستودهاند و جان و دل امرا و حکمای وقت را که پیش از آن با همۀ دبدبه و خدم و حشم که داشتند در صف نعال خانقاه مولوی انتظار دیدار میکشیدهاند، طالب و مسخر خود کرده است، سخن نمیگویند».
دیوان ترکی سلطان ولد شامل اجزای زیر است: «غزلیات: شامل 14 غزل در 143 بیت و یک غزل ملمع 13 بیتی؛ ابتدانامه: مثنوی دارای 76 بیت ترکی؛ ربابنامه: مثنوی دارای 162 بیت ترکی». (فصل هشتم)
فصل نهم متن دیوان ترکی سلطان ولد است که در پایان معانی ابیات نیز آورده شده است. و در فصل دهم لغات ترکی که در دیوان سلطان ولد به کار رفته است، ذکر شدهاند.
در فصل یازدهم مؤلف به ذکر این نکته پرداخته که تذکرهنویسان و زندگیگزاران گذشته دربارۀ سلطان ولد زبان به ستایش گشودهاند و عاشقانه و عارفانه دربارهاش سخن گفتهاند و در ادامه بخشهایی از چند کتاب مهم را نقل میکند. به نقل از کتاب «نفحات الانس» آمده است: «وی (سلطان ولد) سید برهان الدین محقق و شیخ شمسالدین تبریزی را خدمتهای شایسته کرده بود و با شیخ صلاحالدین ـ که پدر خاتون وی بود ـ ارادت تمام داشت و یازده سال چلبی حسامالدین را قائممقام و خلیفۀ پدر خود میداشت و سالهای بسیار کلام والد خود را به لسان فصیح و بیان صریح تقریر میکرد. وی را مثنویای است بر وزن حدیقۀ حکیم سنایی. بسی از معارف و اسرار در آنجا درج کرده است ...».
فصل دوازدهم اختصاص به ستایشهای پژوهندگان ایرانی و غیرایرانی از سلطان ولد یافته است. در این فصل از قول «پینارلی» دربارۀ او آمده است: «بارزترین خصوصیت سلطان ولد در سراسر حیات، صمیمیت اوست و احترام بیکرانی که برای پدر در دل داشت».
پیوست اول کتاب اختصاص داده شده به اشعاری ترکی از مولوی و در پیوست دوم سی غزل برگزیده از سلطان ولد آورده شده است.
فهرست مطالب کتاب:
فصل اول: زاد و بوم سلطان ولد
فصل دوم: زندگانی سلطان ولد
فصل سوم: طریقت مولویه
فصل چهارم: دانش سلطان ولد
فصل پنجم: آثار سلطان ولد
فصل ششم: سبک شعری سلطان ولد
فصل هفتم: جفا به سلطان ولد
فصل هشتم: دیوان ترکی سلطان ولد
فصل نهم: متن دیوان ترکی سلطان ولد
فصل دهم: مخزن واژگان ترکی دیوان سلطان ولد
فصل یازدهم: بر زبان ستایندگان
فصل دوازدهم: در قلم پژوهندگان
فصل سیزدهم: کتابنامه
پیوست 1: اشعار ترکی مولوی
شرح و برگردان اشعار ترکی مولوی
پیوست 2: سی غزل برگزیده از سلطان ولد
پربازدید ها بیشتر ...
نشر کتاب، و تمدن
عبدالحسین آذرنگدر این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا
زنان نمایشنامهنویس (نسل اول و دوم)
رسول نظرزادهنمایشنامههای این کتاب، از دل جستجوی گسترده در منابع و آرشیوها و کتابخانهها و نشریات گذشته طی چند س
منابع مشابه
ساقی صهبای عشق؛ مقدمه، گزینش و شرح غزلیات سلطان ولد
داود واثقی خوندابیاین کتاب گزیدهای است از غزلیات سلطان ولد که گرچه غالباً به پیروی از غزلیات دیوان کبیر سروده شدهاند
بی من مرو: تازههایی درباره شمس، مولانا و نزدیکان، فراتر از تذکره و رمان
اعظم نادریاین نوشتار، تلاش حقیقتجویانۀ قلب و ذهن نویسنده برای پرتوفکنی بر بخشهای تاریک رابطه شمس و مولانا و
دیگر آثار نویسنده
مقارنۀ دو ترجمه از رمان «تبریز مهآلود»
حسین محمدزاده صدیقنویسنده در این کتاب به بررسی دو ترجمه از رمان "تبریز مه آلود" و به عبارتی کاستیها و زیباییهای آنها
ترکیسرایان عصر صائب تبریزی
حسین محمدزاده صدیقاین کتاب دربردارندۀ شرح احوال و شعر سه تن از شاعران ترکیسرای همعصر صائب تبریزی است که کم و بیش در
نظری یافت نشد.