روایتپژوهی در زمانی: سنجش روشهای قصهگویی و داستاننویسی فارسی
خلاصه
هدف از این پژوهش پیشنهاد پارهای ابزارها و روشهای و روشهای کارآیند در سخنکاوی گفتمان روایی با توجه به پیکرهای از قصههای عامیانۀ فارسی و ادبیات داستانی ایران بوده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
هدف از این پژوهش پیشنهاد پارهای ابزارها و روشهای و روشهای کارآیند در سخنکاوی گفتمان روایی با توجه به پیکرهای از قصههای عامیانۀ فارسی و ادبیات داستانی ایران بوده است. به همین منظور نگارنده کوشیده با بررسی دامنۀ هرچه گستردهتری از دادگان فارسی، الگوها و ابزارهای برگزیده و پیشنهادۀ خود را فراتر از گمانهزنیهای خام، در عمل نیز به آزمون بگذارد؛ آزمونی که نخستین فصل آن با طرح مفهوم «مرزشکنی روایی» و سنجش آن بر پایۀ داستانهای نوین فارسی برگزار شده است. موضوعیت این مفهوم در پسزمینۀ فصلهای دوم و سوم نیز به قوت خود باقی است تا سرانجام در فصل چهارم با سخنکاوی دربارۀ شگردهای «کانونیسازی» جایگزین شود.
مفهوم مرزشکنی برای نخستین بار توسط ژرار ژنت روایتشناس ساختارگرای فرانسوی نزدیک به پنج دهه پیش در دو وجه لاینفک معرفی شده است: وجهی مبتنی بر صورت پارهروایتهای مرزشکن و مشخصاً ممیزههای کلامی داستان از فرادستان و فرودستان و وجه دیگر مبتنی بر کارکرد دوگانۀ پارهروایتهای مرزشکن در پرداخت داستان از راه داستانپریشی.
در فصل نخست نگارنده بر آن بوده تا ابتدا کارکردهای صنعت مرزشکنی را به کمک پارهای از برجستهترین نمونههای آن در داستانهای نوین فارسی دستهبندی کند و سپس با استناد به درهمتنیدگی این کارکردها نشان دهد که بر خلاف دیدگاه روایتپژوهان، مرزشکنی از یکسو در هر صورتی از گفتمان دارای کارکردی هستیشناختی است و از سوی دیگر کارکرد مرزشکنی هرچه باشد، جز در وجهی از گفتمان شرف صدور نمییابد.
برای «روایتپژوهی در زمانی» عرصههای گوناگونی تصورشدنی است که گونهشناسی روایت در دورههای مختلف یکی از آنهاست و جستن پیشینۀ فنون داستانپردازی نوین در قصههای عامیانۀ بومی یکی دیگر. در فصل دوم نگارنده بر آن بوده تا پس از معرفی نمونۀ ظریفی از این قالبهای کلامی خاص روایت در پیکرهای مشتمل بر 270 قصۀ عامیانه، روند زوال یا صرفاًَ تحول نقشی این قالبها را در ادبیات داستانی ایران پی بگیرد.
گفتمان روایی همچنانکه خواننده را به سوی کشف پیوندهای زمانی و مکانی میان عوامل و وقایع درون داستان رهنمون میشود، میتواند رابطۀ میان داستان و بافت حاکم بر داستان را نیز بر خواننده ترسیم کند و خواننده را به بازنگری پیوسته در روابط میان جهان داستان و جهان واقعی پیرامون آن وادارد؛ به این ترتیب که از یکسو بنا بر مختصات زمانمکانی و مناسبات میان عوامل داستان، انگارههای بدیعی را در ذهن خواننده برمیانگیزد و از سوی دیگر امکان خوانش کل داستان را تنها در تداعی این انگارههای تازه با بعضی پیشانگارههای آشنا فراهم میکند. این پیوند متداعی میان سازههای جهان داستان و پیشانگارههای برگرفته از جهان واقع را نگارنده در فصل سوم، «بافتوابستگی» نامیده و در راستای تبیین آن به کاربردشناسی یکی از برجستهترین نشانههای کلامیاش، یعنی ضمیر دومشخص پرداخته است. در آغاز این راه پارهای از مفاهیم روایتشناختی لازم برای تشریح بافتوابستگی داستان را معرفی کرده و سپس بنا بر کاربردهای گوناگون ضمیر دومشخص در نمونه داستانهای فارسی، به دو جنبۀ تصریحی و خطایی از بافتوابستگی داستان گمان برده است؛ اما چون هر کدام از این دو جنبه در وجه خاصی از کارکرد اشاری ضمیر دومشخص ریشه دارد، در ادامۀ فصل سوم با بهرهگیری از یافتههای زبانشناسان دربارۀ عبارتهای اشاری، نشان داده است که از این عبارتهای چگونه میتوان برای وابستن پارهگفتهها به موقعیت نویسنده (گوینده)گان و خواننده (شنونده) گانشان سود جست یا به پاسخجویی برای مسائلی از این دست برآمد که ضمیر دومشخص امروزه در ادبیات داستانی ایران افزون بر تنها کارکردی که زبانشناسان به طور سنتی برایش قائل بودهاند ـ یعنی شاخصگذاری مخاطب در بافت موقعیتی بلافصل از گفتگوهای شفاهی ـ چه کارکردهایی یافته است. نتیجۀ حاصل از شناسایی و بررسی وابستگیهای گفتمان به بافت این است که گاهی در داستانهای نوین فارسی از ضمیر دومشخص برای تثبیت مرزهای هستیشناختی میان عوالم پندار و جهان واقع، که برای درهمریختن این مراتب وجودی استفاده میشود.
در فصل چهارم پس از مرور انواع کانویسازی روایی و ابزارهای کلامی آن از نظر روایتپژوهان سنتی، با ردهشناسی تازهای از اقسام کانونیسازی تحت عنوان «کانونیسازی فرضی» نیز آشنا خواهیم شد. منظور از کانونیسازی فرضی، امکان دریافت تجربهای ادارکی ـ مفهومی است از موضعی که کانونیساز هرگز در آن حضور نداشته است. توصیف و سپس تبیین این نوع کانونیسازی نیاز به بهرهگیری از دیدگاههای زبانشناختی و فلسفیای است که یا پس از روایتشناسی ساختارگرا مطرح شدهاند یا بیرون از دیدرس روایتپژوهان سنتی ماندهاند. در این میان دیدگاههایی که به طور ویژه مورد توجه نگارنده بودهاند، یکی معنیشناسی جهانهای ممکن و دیگری معنیشناسی مفهومی است. این دو چارچوب نظری در کنار یکدیگر زمینۀ مناسب را برای سنجش ارزش مفهومی داستان در جایی ورای تحلیلهای صوری روایتشناسان ساختارگرا و معنیشناسان منطقی فراهم کردهاند. در نتیجه نگارنده پس از شناسایی علایم زبانی انواع متعارف کانونیسازی در نمونه داستانهای فارسی، سرانجام با تکیه بر وجوه مجازی این مفهوم، به معنیشناسی ابعاد مبهمی از گفتمان روایی پرداخته است که ذاتاً به تحلیلهای صوری یا منطقی روایتشناسان ساختارگرا تن نمیدهند.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
فصل اول: انواع مرزشکنی در داستانهای نوین فارسی
فصل دوم: روایتگردانی در قصههای عامیانه و داستانهای نوین فارسی
فصل سوم: ضمیر دوم شخص در داستانهای نوین فارسی
فصل چهارم: کانونیسازی فرضی و معنیشناسی مفهومی در ادبیات داستانی ایران
پربازدید ها بیشتر ...
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
منابع مشابه
روش تحقیق روایتپژوهی؛ آشنایی با بهکارگیری تحلیل روایتی رویدادهای کلیدی در پژوهشهای روایت
لئونارد وبستر، پاتریس مرتوآدر این کتاب کوشش شده یکی از رهیافتهای پژوهشی با استفاده از داستانهای تجارب انسان در پژوهشهای تعلی
روایتپژوهی (راهنمای عمل، ویژۀ استادان، معلمان و دانشجومعلمان در پژوهش روایی)
پوران خروشیروایت اصطلاحی است که از 1969 به معنای شاخهای از پژوهش ادبی ناظر بر تحلیل روایت و خصوصاً اشکال روایت
نظری یافت نشد.