زندگی جانوران در گفتار سعدی
خلاصه
هر یک از جانوران نشانۀ چیزی در زندگی مردمان هستند؛ پس میتوان با نگریستن به زندگی آنان اندرزی و پندی برای زندگی مردمان برگرفت. سعدی که یکی از سخنسرایان بزرگ جهان ایران و جهان است، در گفتارهای خویش به اینگونه پندها و اندرزها پرداخته است که در این کتاب برخی از آنها آورده شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را در بالای صفحه ببینید.
نویسندگان و سخنسرایان ایرانی از دیرباز، سرودهها و داستانهای بس زیبا از زندگی جانوران و گیاهان و کوه و دشت و ابر و جویبار .... گفتهاند که در زیر پردۀ هر یک از آن داستانها، اندیشهای را نهفتهاند یا پندی و اندرزی را در جامۀ سرگذشت و زندگی جانوران پوشاندهاند تا خواننده را زیبایی و دلانگیزی داستان خوشایند باشد و نیز پند و اندرز پشت پرده را که در اندیشۀ نویسنده بوده است دریابد و در زندگی خویش به کار بندد!
پیشینۀ اینگونه داستانسرایی در ایران به چندهزار سال پیش میرسد. داستانی که در نوشتهای از سُغدی آمده که در آن از سرگذشت سه ماهی سخن میرود که با هم در آبگیری زندگی میکردند: یکی باهوش و آیندهنگر، دیگری باهوش و کمکاره، و سیومی بیهوش و بیخرد. آن آبگیر راهی به رودخانه داشت و روزی ماهیان شنیدند دو مرد در کنار آبگیر، با هم سخن میگویند که: فردا راه این آبگیر را میبندیم و این سه ماهی را میگیریم! ماهی خردمند بیدرنگ از آن راه به رودخانه رفت. ماهی دوم فردا هنگامی که دید، راه آن تالاب را میبندند، تازه در اندیشۀ چاره افتاد و خود را مرده ساخت. بدان هنگام که ماهیگیران برای گرفتن ماهیان آمدند، یکی از ماهیان را مرده یافتند، پس او را برداشته به بیرون افکندند. آنگاه ماهی سوم را گرفته، بردند. ماهی دوم پس از آنکه دانست ماهیگیران رفتهاند، با جستوخیز و هزاران بدبختی و بیچارگی خود را به رودخانه رساند و در این راه بارها سنگ و خار و خاک به چشم و دهان و گوشش رفت و چند جای تنش خراشیده و ریش گردید تا آنکه خود را به آب افکند.
سرگذشت این سه ماهی نشان میدهد هرکس میتواند پیش از آنکه رویداد بدی برایش پیش بیاید، در اندیشۀ آینده باشد و خویش را رستگار کند و هر کسی که دیر به اندیشۀ رستگاری بیفتد، بایستی رنجهای بیشمار ببرد تا خویش را از بند اندوه و رنج زمانه و جهان برهاند. و آنکه هیچ در اندیشۀ آینده نباشد و برای رهایی از دردها و بدبختیهای خویش هیچ چارهای نیندیشد، در دام زمانه گرفتار میگردد و از میان میرود!
داستان دیگری که در کلیله و دمنه از ریشۀ یک داستان بزرگ و دامنهدار ایرانی مایه گرفته همان داستان شیر و گاو و دو شغال (کرتک و دمنک) است که پای «گاو» هنگام گذشتن کاروانی در بیشهای میشکند و کاروانیان او را در آنجا رها میکنند و میروند، گاو چندی در بیشه میماند و درمییابد که پادشاه بیشه؛ شیری است که همۀ جانوران آن جنگل فرمانبردار اویند. پس از شیر درخواست میکند که بگذارد تا او در آن بیشه بماند و شیر نیز درخواست او را میپذیرد و او را گرامی میدارد. چندی که بر این روزگار میگذرد گاو فربه میگردد و نیروی پیشین را بازمییابد. یکی از شغالان نیکخواه گاو است؛ اما یکی از شغالان بر وی رشک میبرد و سخنچینی میان شیر و گاو را میآغازد و چنان میکند که شیر را به جنگ گاو برانگیزد و بیآنکه «گاو» را در این میانه گناهی باشد، بر دست شیر کشته میشود! این داستان، درست از روی داستان سیاوش برداشته شده است: سیاوش که نمیخواست پیمان آشتی خود را با افراسیاب پادشاه توران بشکند، از کاووس میرنجد و از ایران به سوی توران میرود تا از آن کشور نیز بگذرد.
افراسیاب به پذیرۀ او میفرستد و از او میخواهد که در توران بماند و دختر خود فرنگیس را نیز به زنی به وی میدهد. سیاوش شهری به نام «سیاوشکرد» در توران میسازد و زندگی خوشی با فرنگیس میآغازد. «پیران» یکی از بزرگترین سرداران توران که نیکخواه ایرانیان است، پشتیبان سیاوش است؛ اما «گرسیوز» یکی از سرداران توران از روزگار خوش سیاوش به رشگ میافتد. پس سخنچینی و بدگویی میان افراسیاب و سیاوش را میآغازد و با آنکه هیچ اندیشۀ بد در مغز سیاوش نبود، افراسیاب را به او و او را به افراسیاب بدبین میکند. تا آنکه افراسیاب را به جنگ با سیاوش برمیانگیزد. سیاوش به سوی ایران به راه میافتد و در میانۀ راه به سپاه افراسیاب برمیخورد و بیآنکه سیاوش در این میانه گناهی داشته باشد، به فرمان افراسیاب کشته میشود و هزار مرد ایرانی که همراه وی بودند و دست به جنگافزار نبردند همگان در دشت کین کشته میشوند.
اکنون با سنجش این دو داستان هیچ گمان در میان نمیماند که یکی از روی دیگری نوشته شده و چون زمان رویداد جنگ افراسیاب و کشتهشدن سیاوش بسی پیشتر از نوشتهشدن کتاب کلیله و دمنه است؛ هرکس بهآسانی میتواند دریابد که نویسندگان هندی این داستان را از روی داستان سیاوش نوشتهاند.
اگر همۀ داستانها را با این شیوه بسنجیم، بهآسانی داستانهای ایرانی را میان آنها باز خواهیم شناخت و چنین درخواهیم یافت که شیوۀ بازگویی داستانهای جانوران برای نمایاندن اندیشه و رازی که پشت آن پنهان شده است، در ایران کهنتر از همۀ جهان است و دیگران از این شیوۀ داستانپردازی ایرانیان بهرهمند شدهاند: نخست برادران هندی، پسآنگاه دیگر مردمان در کشورهای دور و نزدیک جهان.
اروپاییان هنگامی که پس از چند هزار سال به این شیوۀ داستانپردازی برخورد کردند، نام «سمبولیک» بر آن نهادند و سمبول همان است که ما در زبان فارسی دری «نشانه» یا «نماد» میگوییم.
نشانه یا نماد مهر و دوستی و جانسپاری و ازخودگذشتن میان نویسندگان ایران و در اندیشۀ ایرانی «پروانه» است که با شگفتی هرچه بیشتر چندان خویش را به شمع و چراغ میزند تا بسوزد و در پای معشوق خود که همان فروغ و نور و چراغ است بمیرد و خاکستر شود و در این سوختن به هیچکس داوری نبرد و از هیچکس پناه نخواهد و از هیچکس یاری نپذیرد و سوختن در پای معشوق را چون جان شیرین گرامی دارد.
نشانۀ آهستگی و درنگ و بردباری میان ایرانیان «شتر» است که خار میخورد و بار میبرد و آهستهآهسته میان بیابانهای تشنه و تفتۀ ایرانزمین راه میپیماید و مردمان را از شهری به شهری میرساند و بارها را از اینجا به آنجا میکشاند و در برابر چندین کار و سختی از خداوند خود، چیزی نمیخواهد و اگر خاری در بیابان پیدا کند، میخورد و اگر پس از چند روز، آبی در رهگذار خویش بیابد، مینوشد، و بر کسی از این همه تشنگی و گرسنگی نمیخروشد و همۀ سختیها و دردها را بر خود هموار میکند.
نشانۀ گذشت و پیمانداری و وفا، «سگ» است که پارۀ استخوان خشک میخورد و با آنکه گوشتخوار است، به کمی نواله جو میسازد و گلۀ گوسفندان فربه پرگوشت را از چنگ و دندان گرگان و دیگر درندگان رهایی میبخشد.
نشانۀ برترمنشی و غرور و بلندپروازی، «شاهین» یا عقاب است که در بلندای آسمان و برفراز ابرها پرواز میکند و خانهاش را در افراز تختهسنگهای کوههای بلند میسازد و هنگام نشستن نیز بر بلندترین تختهسنگ مینشیند و خویشتن را از همه برتر و بالاتر میداند و سر به هیچ نیرو خم نمیکند.
نشانۀ نیرو و پیروزی «شیر» است که پادشاه جنگل یا پادشاه درندگانش میخوانند و هیچ جانور را یارای برابری با او نیست و رفتار او نیز بسیار باشکوه و ترسناک است و هیچگاه با شکم پر به جانوران یورش نمیبرد.
نشانۀ دورویی و نیرنگ «روباه» است که بسیار تیزهوش است؛ اما هوش و زیرکی خویش را در راه دزدی و دستبردزدن به لانۀ مرغان دهکده، یا مرغکان بیابان به کار میبرد و همواره نیز از این زیرکی خود برخوردار و کامیاب میشود؛ اما گاه باشد که در راه یکی از دزدیها به چنگ سگ پاسبان افتد که به یاری خروس که پیامآور سروش است، شبها بیدار میماند تا دزد و دروغ را به لانه و دهکده راه ندهد.
بدینسان هر یک از جانوران نشانۀ چیزی در زندگی مردمان هستند. پس میتوان با نگریستن به زندگی آنان اندرزی و پندی برای زندگی مردمان برگرفت و دانا آن است که از آزمایشها و تجربههای دیگران پند گیرد و در زندگی خویش به کار برد و هر آنکه از پند پیشینیان برخوردار گردد و آن را در زندگی خویش، بهکار بندد، نیکبخت است و نیز سرگذشت این جانوران نشان میدهد برای خوببودن و برخورداربودن از جایگاه خوب میان مردمان، مال و دارایی و شکوه و بزرگی و زور سرپنجه بایسته نیست که آنجا که سخن از جانبازی و مهر و دوستی است، داستان از پروانه میرود نه از شاهین و آنجا که سخن از کار و کوشش و بردباری و نگرش به آینده است، داستان از مورچه میرود نه از پیل. و هر کس و هر چیز در این فراخنای جهان و در این میدان بزرگ کوشش و جنبش و نیرو و نبرد، جایی ویژۀ خویش دارد که اگر آن را بشناسد و چنانکه باید در همان جا و همان کاربرد بکوشد، از خویشتن نمونهای میسازد تا آیندگان به او و زندگی درخشان او بنگرند و از او بهره ببرند و از او داستان بازگویند.
سعدی که یکی از سخنسرایان بزرگ ایران و جهان است در گفتارهای خویش به اینگونه پندها و اندرزها بسیار پرداخته است و اینچنین سخن خویش را برای کودکان و نوجوانان و نیز کهنسالان شیرین ساخته است.
پربازدید ها بیشتر ...
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
نشر کتاب، و تمدن
عبدالحسین آذرنگدر این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا
منابع مشابه بیشتر ...
سفرنامۀ بلوچستان
سیدمحمود دیبا (علاءالملک)سیدمحمودخان دیبا ملقب به علاءالملک از رجال مهم عصر قاجار بود. اهمیت مناسبات سیاسی ایران با روس و انگ
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
زروان: سنجش زمان در ایران باستان
فریدون جنیدینخستین اشاره به دانستن و شمارش روزگار در دورۀ جمشید بوده است و جمشید نیز دورۀ تابندگی نژاد آریا است.
نامه پهلوانی: خودآموز خط و زبان پهلوی اشکانی و ساسانی
فریدون جنیدیاین كتاب با انگیزه آموزش زبان پهلوی به همگان نوشته شده است و در آن ابتدا دبیره پهلوی و پس از آن دست
نظری یافت نشد.