۵۸۸۱
۰
شید نشید: مجموعه اشعار اسماعیل حمیدیه (اشعار نویافته و سایه روشن)

شید نشید: مجموعه اشعار اسماعیل حمیدیه (اشعار نویافته و سایه روشن)

پدیدآور: اسماعیل حمیدیه مصحح: مسعود غلامیه، یوسف بیگ باباپور با مقدمه و مقاله‌هایی از غلامرضا واحدی، محمدرضا تقدسی، ودود دوستی ناشر: سفیر اردهالتاریخ چاپ: ۱۳۹۲مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۵۵۰شابک: 1_066_313_600_978 تعداد صفحات: ۲۳۸

خلاصه

آنچه در این مجموعه منتشر شده، برگرفته از اشعار نشید مندرج در کتاب سایه روشن است که در سال 1353 منتشر شده است و همچنین اشعار تازه‌یافته او نیز در این کتاب برای نخستین بار منتشر شده است.

معرفی کتاب

آنچه در این مجموعه منتشر شده، برگرفته از اشعار نشید مندرج در کتاب سایه روشن است که در سال 1353 منتشر شده است و همچنین اشعار تازه‌یافته او نیز در این کتاب برای نخستین بار منتشر شده است.

اسماعیل حمیدیه در سال 1295 شمسی در پایتخت ادبی آذربایجان (مراغه) چشم به جهان می‌گشاید. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مراغه و ارومیه به پایان می‌رساند. در زمان تحصلات متوسطۀ وی، بلای جنگ جهانی دوم گریبانگیر ملت‌ها می‌شود. در چنین فضای غم‌باری پدرش حاج حسین آقا فوت می‌کند و مسئولیت خطیر خانواده به گردن وی می‌افتد. با وجود عشق و علاقۀ وافر او به ادامۀ تحصیلات عالی و آکادمیک، مشکلات عدیدۀ خانوادگی مانع می‌شوند؛ ولی این مرد روشن‌ضمیر و متفکر هرگز از یادگرفتن و مطالعه باز نمانده و غافل نمی‌شود.

وی با فراهم‌کردن کتابخانه‌ای چندهزار جلدی، بیشتر اوقات خود را به مطالعه در علوم انسانی (ادبیات، فلسفه، عرفان و صنایع مستظرفه) صرف می‌کند. او ضمن فعالیت‌های ادبی و فرهنگی خود از فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی و تولیدی نیز غافل نبوده و از همان آغاز جوانی به فعالیت‌های کشاورزی و تولیدی روی آورده و در احیای کشاورزی منطقه به ویژه در ایجاد مزارع و باغات و آبادانی شهر هنرپرور و تاریخی مراغه قدم‌های مؤثری برداشته است.

وی مردی وطن‌پرست، اجتماعی و دارای بیان و قلم قوی و از شمّ سیاسی ویژه‌ای برخوردار بوده است؛ به طوری که بیان و نوشته‌های او هر شنونده و خواننده‌ای را تحت تأثیر فرواوان قرار می‌داده و نظریات و اظهارنظرهای او در مسائل سیاسی مورد تأیید دیگران بوده است؛ لذا به لحاظ آگاهی و بینش سیاسی و معلومات عمیق و جامع و قدرت بیان و فصاحت کلام، دوستان و هواداران بسیاری از تمام طبقات جامعه داشته و بهترین مشاور و راهنمای دوستان و آشنایان خود بوده است. سرودن شعر را از جوانی شروع کرده و بعدها به عضویت نام‌آورترین انجمن‌های ادبی کشور درمی‌آید و با بسیاری از شاعران و نویسندگان تراز اول از جمله محمدحسین شهریار دوستی بسیار نزدیک داشته است. وی در هفتم آذر ماه 1357 شمسی دار فانی را وداع گفت.

اولین مجموعه از سروده‌های وی در زمان حیاتش در سال 1353 با مقدمۀ عالمانۀ غلامرضا واحدی با نام «سایه روشن» چاپ و منتشر شده است.

مرحوم اسماعیل حمیدیه «نشید مراغه‌ای» خیال‌بند چیره‌دستی که دل‌انگیزی، شور و حال و شیدایی و روانی و کلام منتخب و استوار او در سروده‌هایش برای معرفی شخصیت والا و بی‌بدیل او کافی است. کسی که مصراع‌مصراع سروده‌های لطیفش به زیور فصاحت و بلاغت آراسته و مملو از معانی جمیل و مضامین دلپذیر است و کلمات چون موم مطیع و منقاد قلمش بوده و طنین موسیقایی ترمیباتش باعث تأثیر عمیق سخن او در دل هر خواننده و شنونده‌ای می‌شود. مهارت و توانایی وی در استنتاج از بحث‌ها و اندیشه‌های والای انسانی و آوردن الفاظ خوش‌آهنگ و تسلط بر ایراد کلمات و لغات مترادف و استحکام کلام و ذوق و شوق مبهوت‌کنندۀ وی در آفرینش مضامین تازه و دلنشین همراه با صنایع لفظی و معنوی در قطعه شعر «لک‌لک» خواننده را به حیرت وا می‌دارد. نشید با زبانی نرم و گفتاری دل‌انگیز در قصیده‌ای با نام «جهان جنگ و جهل» اندیشه و مهارت خود را در ترکیب الفاظ و خلق معانی و پیش‌گرفتن راه‌های خاص در توصیف و تشبیه و التزام ردیفی مشکل و نیز همراهی ترکیبات او با خیالات بدیع و آمیختگی آن با استعارات و کنایات عجیب و سحرانگیز، توانایی‌های خود را در عالم شعر به نمایش می‌گذارد.

نگاهی به اشعار نشید نشان می‌دهد که او تا چه اندازه آثار شاعران بزرگ زبان پارسی را با بردباری و ژرف‌نگری پیش چشم داشته و در کنار برگ‌های آنها یادداشت‌هایی بر جای گذاشته است، پس بسیار طبیعی است که او نیز از شیوه اندیشه و زبان شعر دیگر شاعران پیش از خود تأثیر پذیرفته باشد،‌ چنان‌که دیگران نیز از پیشینیان خود تأثیر پذیرفته‌اند.

امتیاز شعر نشید، گذشته از سلامت ذوق و سرشاری شور شاعرانه، در ساختار زبان و پیوند قالب شعر است. شستگی و پختگی زبان، نقش‌بندی‌های دلپذیر خیال،‌ حسن ترکیب، به‌کارگیری تناسب‌های زیبا، تعبیرهای تازه و خیال‌انگیز و استفاده از شبکه تداعی‌ها، شعر او را از موسیقی‌های گوناگون لفظی و معنوی سرشار و آن را از نهایت روشنی و لطافت و دلنشینی برخوردار کرده است.

ابتدای قطعه شعر لک‌لک:

می‌روم تا آشیان در گنبد مینا سازم                 دور از این دنیا بسازم

دور از این دنیای دوزخ‌گونۀ قیرینه روزن         زشت و زهرآگین ز دامن تا به گرزن

وین شررزا بوم و برزن                                در بهشت آرزوها غرفه‌ای زیبا بسازم

خیمه‌ای از پرنیان، خرگاهی از دیبا بسازم        دور از این کانون پستی

وین بساط خودپرستی                                می‌روم با چیره‌دستی

سرنوشت خود کمی بالاتر از بالا بسازم           دور از این نام و نشان‌ها

بر فراز قلۀ آتشفشان‌ها                   پشت بام کهکشان‌ها                      پرزنم چندان که سر تا پا بسوزم       

یا در این کانون ظلمت آتشی برپا سازم                      یا بسوزم یا بسازم

نظر شما ۸ نظر
  • مدیر۱۶ ماه پیش
    یاشاسین اسماعیل حمیدیه نین آدی و یادی . کشاوی نین خانیده چوخ یوخاره انسانیمش
  • مدیر۳۲ ماه پیش
    چطور میتونم متن کامل شعر و داشته باشم؟ لطفا راهنمایی کنید.
    • مدیر۲۰ ماه پیش
      مـــاراغــــا آذربایجانین پارلاق اؤلدوزو ّبؤ وبلاگدا ماراغا و آذربایجان حاقیندا بیلگیلر بولا بیلیر سینیز درباره من اهل آذربایجان دانشجوی کارشناسی عمران سازه ادامه... پیوندها بانوی مو طلایی آذربایجان ناگفته های ماراغا ماراغا......ماراویا کاوه فیضی.. kaveh feizi مقاله های عمرانی زیبایی های مراغه آذربایجان وار اولسون AZƏRBAYCAN VAR OLSUN dünya türkləri birləşməlidilər ارک قالاسی اوگئی کولگه نوید مثمر و تورکمان موسیقی قوروپو حئیرانلاری هواداران تراختور ماراغا سسی عکس مراغه آذربایجان و تؤرک شعرلری ارومیه ارومیه ارومو ترک تؤرکی ماهنیلاری ایندیرمک یاشیل یاز.... مترجم متن گوگل انجمن ادبی اوحدی مراغه یاشاسین آذربایجانیم یاشیل ماراغام ماراغا خبرلری تکنولوژی تورکی طنزلر turky tanzlar turk22 دنیای موسیقی وطنیم ایران.آنا یوردوم آذربایجـــــــان دسته‌ها درباره مراغه 18 اشعار ترکی 17 تاریخ کهن 6 مشاهیر 10 آذربایجان 8 تؤرکی دیلیم 17 تصاویر زیبا 4 جدیدترین یادداشت‌ها همه بیر گؤزل شئر استاد آقای بهزاد احدی دن عکسهایی از طبیعت مراغه آذربایجان قدر سئویرم سنی . کشف تندیس سنگی 7 هزار ساله در مراغه کشف فسیل‌های 9 میلیون ساله کر‌گدن و اسب در مراغه‌ افتخاری دیگر برای آذربایجان رکن الدین اوحدی مراغه ای تاریخچه هفت هزار ساله زبان ترکی در آذربایجان .2 تاریخچه هفت هزار ساله زبان ترکی در آذربایجان .1 مراغه بهشت فسیلی ایران قوجانین گونلری پاسخ به نظرات یاخشیدیر(علی آقا واحدن بیر نیسگیلی شئر) قارقا بولبولون دانیشماسی (استاد کریمی مراغه ایدن) کریمی مراغه ای نین یاشاییشیندان می روم تا آشیان بر گنبد مینا بسازم تاسیس اولین مدرسه دخترانه در دنیا بدست مراغه ای ها حیات صابون سنتی مراغه در هیاهوی محصولات رنگارنگ صنعتی استاد کریمی مراغه ای دن (ساقلئ قئمدا منی یاد ائت اخوی) مصاحبه ماهنامه آفتاب آذربایجان با بویوک آغا(ماراغالی هنرمند) نگاهی به سفرنامه منظوم کریمی مراغه ای مسائلی که ذهن ما را مشغول می کند! عید نوروز میراث ملی تورکها فضولی دن بیر شئر حضرت عماد الدین نسیمی گؤزل مراغامیز۳ گؤزل مراغامیز۲ گؤزل مراغامیز۱ مراغه ویژگی های زبان تورکی و مقایسه کوتاه بین تورکی و فارسی نغمه زیبایی های مراغه حدود آذربایجان در سده های نخست اسلامی نگاهی به قدیمی‌ترین لغت‌نامة ترکی جهان آذربایجان نفوذ زبان ترکی در سایر زبان ها کلمات ترکی که معادل فارسی ندارد عاشیقم - کریمی مراغه ای * طنز شعر ویژگی های زبان تورکی جغرافیای تاریخی آذربایجان بیر گؤزل شعر استاد شهریاردان (لاتین جه یازیلیب) عبدالقادر مراغه‌ای معنی وریشه لغوی مراغه بولود قارا چورلو (سهند) مراغه به روایت تصویر سلسله قارامان اولین رسمیت‌دهنده زبان ترکی در خاورمیانه کوراوغلو بیر نئچه شئر آذربایجان قدر سئویرم سنی آیدین " مشهورترین نام انتخابی والدین دنیا ! بایگانی اسفند 1393 1 بهمن 1393 1 شهریور 1392 4 شهریور 1391 1 مرداد 1391 3 اردیبهشت 1391 1 مهر 1390 5 تیر 1390 3 خرداد 1390 1 فروردین 1390 1 اسفند 1389 3 بهمن 1389 1 دی 1389 3 آذر 1389 1 آبان 1389 1 مهر 1389 8 شهریور 1389 1 مرداد 1389 1 تیر 1389 5 خرداد 1389 10 اردیبهشت 1389 17 فروردین 1389 13 آمار : 391773 بازدید Powered by Blogsky می روم تا آشیان بر گنبد مینا بسازم بو گوزل شئری سیز عزیز شئر سونلره نیسگیل ادیرم . ارزیم وارکی سوسیز بو گوزل شئری استاد اسماعیل حمیدیه متخلص به نشید مراغه ای ( سال 1356) یازیبلار لک لک می روم تا آشیان بر گنبد مینا بسازم دور از این دنیا بسازم در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم خیمه ای از پرنیان ، خرگاهی از دیبا بسازم دور از این کانون پستی وین بساط خود پرستی میروم با چیره دستی سرنوشت خود کمی ، بالاتر از بالا بسازم دور از این نام و نشانها بر فراز قله آتشفشانها پشت بام کهکشانها پر زنم ، چندان که سر تا پا بسوزم یا در این کانون پستی ، آتشی بر پا بسازم یا بسوزم ..... یا بسازم میروم تا دور از این آلایش و آلودگیها بند خود را گم کنم در وادی نابودگیها وارهانم خویش را از ننگ و دود اندودگیها گر نشد ، چنبر کنم چرخ زمان را یا بهم دوزم زمین و آسمان را با فغان سینه سوز .... بی امان و کینه توز هم گریزان میستیزم ..... هم ستیزان میگریزم در جهان خاکی از پاکی اثر کو؟ گوشه امن و امان ، یا خلوت بی درد سر کو؟ زین متاع مختصر ، کس را گذشتی مختصر کو؟ با پسر مهر پدر کو؟ وز پدر شرم پسر کو؟ زندگی خاکش به سر گشته ، ولی اهل بصر کو؟ جان به قربان بشر ، اما بشر کو؟ وز بشر ، جز شور و شر کو؟ شد عیان شرش به عالم ، لیکن از خیرش خبر کو؟ راه گم شد ، راست کج شد ، راهبین کو ؟ راهبر کو؟ یارب آن طوفان که این بنیان کند ، زیر و زبر کو؟ از قلم کاری نشد ، باری تبر کو؟ دیده ها بیناست ، اما دیده صاحب نظر کو؟ در نظر جز سیم و زر کو؟ عالمی زین خاکدان آلوده تر کو؟ میروم تا عالمی دلکش تر از رویا بسازم . قصر شیرین ، طاق بستان ، بیستون جمله بی سقف و ستون مادر گیتی مگر ، لیلی و مجنون نمیزاید دگر؟ یا شکسته قالب آن کوزه ها را کوزه گر؟ رادمردان ، آن صفا و سادگی کو؟ رادی و آزادی و آزادگی کو؟ چون فروغ مهر با افتادگان ، افتادگی کو؟ تخت و بخت اماده ، اما در شما آمادگی کو؟ کو شکوه کوهساران؟ کو نسیم نوبهاران؟ کو صدای آبشاران؟ کو صفای جویباران؟ کو هزاران ..... در هزاران ؟ ماه کو ؟ مهتاب کو؟ رنگین کمان کو؟ آن جهان آسمانی ، آن جلای آسمان کو؟ آنکه با دل همزبان باشد در این دور وزمان کو؟ وز شرار خانمانسوز شرارتها امان کو؟ میروم تا در شکاف سخره ها مأوا بگرم یا سرم سامان پذیرد ، یا در این سودا بمیرم یا بگیرم ....... یا بمیرم یاد باد آن مردی و مردانگیها عالم خوش باوریها ، درو از این فرزانگیها در بهار عاشقی گل کردن دیوانگیها با پری هم خوابگیها ، با جنون هم خانگیها مز خرد تا خادم خودکامگی بیگانگیها ای خوش آن خواب خیال انگیز و رویای طلایی عالم عشق و ، بلای مبتلایی ای دریغا ! کان طهارت رفت وآن عصمت رمید جای هر گل ، هرزه خاری بر دمید میروم تا درو از این درنده خوها دور از این ناشسته رو ها وین زننده رنگ وبوها آشیان از اطلس و دیبا بسازم در بهشت آرزو ها غرفه ای زیبا بسازم میروم تا شکوه دل باز گویم با " خدایان " پرده ها را پس زنم تا چهره ها گردد نمایان پاره سازم پرده ها را رو کنم با برده داران ، برده ها را با ستم کیشان ، ستم پرورده ها را باز گویم گفته ها را ، بر شمارم کرده ها را با خدایان لخت و عریان گویم از حال گدایان در نگاه بی گناهان این عبارت کاین نمایش کی رسد یارب به پایان نیست در راهی که من پا میگذارم رد پای رهگذاری خویش را با خویش تنها میگذارم در حصار انتظاری عقربک میچرخد اما دیر دیر بی گذشت و سخنگیر بس عبوس ومرگبار بس صبور وبردبار ساغت سیر زمان گردیده پیر میبرم صد ره ، به تنهایی ، پناه از بی پناهی بلکه یک دم وارهم زین همرهان نیمه راهی وز تباهی و سیاهی داوریها دارم از دست ستمکاران به داور از سیاهی میگریزم...... با تباهی میستیزم وآنچه پیش آید در این ره از دل وجان میپذیرم میروم ..... میروم.... تا آشیان بر گنبد مینا بسازم
  • مدیر۳۲ ماه پیش
    عالی بود ولی خیلی خلاصه ش کرده بودین
  • مدیر۳۶ ماه پیش
    واقعا نمی‌دانم چه بنویسم پاک غافلگیر شدم. بنده متاسفانه سواد زیادی از نظر کلاسیک کسب نکردم خود خیلی خیلی کوچکتر از آن میبینم که بخواهم نظریه ای بنویسم، سالها پیش از طریق دوست عزیزی اهل مراغه و ارتشی با لک لک آشنا شدم، من از ادبیات و شعر و شاعری بطور کلاسیک سر در نمیارم فقط میدانم عاشق شعر هستم، شعر را مانند یک موسیقی، یا یک رودخانه، یا یک اقیانوس ویا به وسعت طبقات آسمان میدانم. شعری سروده شده مانند لک لک را اگر زیر بینش نقد بگذارم شاید بعضی اساتید خرده بگیرند که شما شعر ندیدی و نخواندی! شاید اینطور باشه اما بنده ندید باید بگم سرودن اشعاری مانند لک لک نگاه عمیق و موشکافانه و چشمانی تیز بین می‌خواهد، ذهنی و مغزی مانند ابر کامپیوتر لازم دارد تا اینگونه حضور ذهن و تسلط و اشراف بر تمام کلمات و جملات وفرهنگ ادبی اجتماعی، باید یک دانشمند و یا یک کاوشگر علوم ریاضی و فضایی بود، بایستی به جغرافیای تمام هستی، کره زمین و تمام آسمانها، و خلاصه یک نابغه می‌خواهد تا چنین شعری زیبا خلق شود. در صورتیکه آنچه من از زندگی ایشان خواندم چندان توفیقی برای کسب مدارج آکادمیک و دانشگاهی برایشان حاصل نشده اما فهمیدم باید هزاران جلد کتاب نفیس از دم تیغ چشمان ایشان گذشته باشد، باید به تمام علوم پزشکی ایران و انسانی و فضایی وسیاسی وصدها علوم دیگر سرک کشیده و اگر کامل نکشیده اما طعم آنها را بقدر لازم چشیده، واقعا مرحبا. بنده سالها بدنبال بدست آوردن نام ایشان دربدر بودم و یا کتابی اما موفق نمی‌شدم تا اینکه مدتی پیش بفکرم رسید در اینترنت بیتی از ابیات لک لک را سرژ کنم که دیدم سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد و آب در میون کوزه ما گرد جهان میگردیم. خدایش بیامرزد. از خبر فوت ایشان شوکه شدم، تازه بنده بدنبال ملاقات ایشان بودم که بیوگرافی ایشان چنین خبر ناگواری را به بنده حالی نمود. ببخشید. ارادتمندتان خالق ضیاء ملقب به شهاب دشتستانی، ساکن بوشهر
  • مدیر۴۶ ماه پیش
    اسماعیل حمیدیه خان شهر کشاورز یعنی شهر بنده بوده که از نیکی از ایشان یاد کرده اند خداوند روحشان را قرین رحمت نماید

پربازدید ها بیشتر ...

نشر کتاب، و تمدن

نشر کتاب، و تمدن

عبدالحسین آذرنگ

در این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا

منابع مشابه

ماهنامۀ فرهنگی اجتماعی اوحدی مراغی، سال دوم، آذر و دی 1396، شماره 12و 13

ماهنامۀ فرهنگی اجتماعی اوحدی مراغی، سال دوم، آذر و دی 1396، شماره 12و 13

جمعی از نویسندگان به مدیرمسئولی طغرل طهماسبی

شمارۀ دوازدهم و سیزدهم از ماهنامۀ فرهنگی اجتماعی «اوحدی مراغی» با ویژه‌نامه‌ای برای اسماعیل حمیدیه (