چکامۀ عشق: روایت منظوم واقعۀ کربلا
خلاصه
این کتاب دربردارندۀ 113/1 بيت در قالب مثنوی است كه مرحوم حاجی محمدكريم صابونی، متخلص به ناظم آنها را در انتهای مثنوی بلند لسانالغيب سروده است.معرفی کتاب
این کتاب دربردارندۀ 113/1 بيت در قالب مثنوی است كه مرحوم حاجی محمدكريم صابونی، متخلص به ناظم آنها را در انتهای مثنوی بلند لسانالغيب سروده است.
با بررسی تاریخ هماره به حوادث و شخصیتهای برجستهای برمیخوریم که در روند آیندۀ جوامع تأثیرگذار بودهاند. سیرۀ پیامبران الهی و برخوردهای صاحبان زر و زور و تزویر با آنان که همیشه درسآموز بوده از آن جمله است. اما میان تمامی شخصیتهای برجسته و حوادث و رویدادهای مهم تاریخی، امام حسین (ع) و قیام ایشان در برابر نظام استبدادی به ظاهر دینی یزید و شهادت مظلومانۀ وی به همراه 72 تن از یارانش در سرزمین کربلا از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است. شاهد اینکه پس از گذشت قرنها، هنوز همچنان خورشیدی فراروی جویندگان هدایت است و شعلۀ عشق و دلدادگی به ساحت مطهرش در درون تمامی دینباوران فروزان است.
یکی از تلاشها برای حفظ تاریخی حادثۀ کربلا و نقل سینه به سینۀ آن، به نظم درآوردن روایت این رویداد مهم تاریخ اسلام است. یکی از زیباترین سرودهها در این باب فرازهایی از مثنوی لسان الغیب کمال الدین محمدکریم صابونی است که در این کتاب آمده است. وی از عرفای گمنام اوایل سدۀ چهاردهم هجری است که به دلیل صفا و طهارت باطنی از معرفی خود دوری جسته است.
مثنوی لسان الغیب در قالب مثنوی در بحر رمل مسدۀس و وزن «فاعلاتن فاعلاتن فاعل» در 20235 بیت سروده شده و متأثر از مثنوی معنوی مولانا است. مهمترین ویژگی این اثر آن است که مضامین مهم و بغرنج فلسفی و کلامی و آیات و روایات اعتقادی را به نیکویی در قالب نظم در آورده تا فهم و فراگیری آن آسان شود به ویژه مباحثی که در قالب رهان نیز درک آنها دشوار است. از بیت 18246 تا 19359 این مثنوی به شرح واقعۀ کربلا اختصاص دارد که در این کتاب به طور مستقل آمده است.
در قسمتی از این مثنوی با عنوان «در بیان رفتن حضرت عباس به شریعۀ فرات از برای آورد آب که به تشنگان اهل حرم برساند» آمده است:
میر لشکر آن علمدار رشید نالۀ اهل حرم را چون شنید
طفلها را دید در قرب تلف از عطش شد طاقت و صبرش ز کف
غیرت شیر خدا یعنی علی شد ز عباس دلاور منجلی
راست شد اندر جبینش عرق خشم آنچنان کز زندگی پوشیده چشم
گفت: باید اول از جان بگذرم تا مگر یک مشک آبی آورم
همتی باید که آب اینجا رسد یا که آب اینجا رسد یا جان رود
با خود اول عهد خود کرد استوار مشک خالی برگرفت و شد سوار
تا شریعه راند مرکب با شتاب مشک را پر کرد از آن آب ناب
لیک با آن تشنگی اینش عجب که برون شد از شریعه خشک لب
یادش آمد از لب خشک حسین کز عطش بودش دو لب چون عودَتَین
گفت: نبود در وفاداری صواب تشنه لب باشد حسین، نوشی تو آب
از شریعه شد برون با مشک آب هی به مرکب زد که پرگیر ای عقاب
تا مگر آبی رسد بر تشنگان بر تن از این آب آیدشان روان
پربازدید ها بیشتر ...
ادبیات، فیلم، فرهنگ؛ اصول و مبانی نقد
مایکل رایاننویسنده در این کتاب نقد و نظریه را در بستری میانرشتهای با زبانی روان و گویا در برابر خواننده قرار
راهنمای مشاورۀ خوانندگان برای کتابهای غیرداستانی
نیل وایتنیل وایت در این کتاب ابتدا مفاهیم اصلی خدمت مشاورۀ خوانندگان را در حیطۀ کتابهای غیرداستانی توضیح م
منابع مشابه بیشتر ...
مروارید ادب ایران
سمانه سنگچولیشهابالدین عبدالله مروارید ملقب به بیانی کرمانی، تنها شاعری است که در قرن نهم هجری به سرودن رباعی شه
نظری یافت نشد.