حیات صدیقه (زمانه و کارنامه)
خلاصه
این کتاب شامل کلیۀ مطالبی است که دربارۀ خانم صدیقه دولتآبادی گردآوری شده است؛ مطالب چاپنشده یا قبلاً چاپشده، معرفینامهها، نامهها، بعضی از سخنرانیها، تلگرامها، حکمهای کار و حتی برخی از مطالبی که دیگران دربارۀ او نوشتهاند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
تحول و ارتقای رعیت مکلف و فرمانبر به شهروند محق و مسئول که در اندیشۀ منورالفکران روزگار ناصرالدین شاه شکوفا شده بود و پس از آن در گفتمان مشروطیت به محاق رفت و پنهان شد، وجه دیگری داشت که آن هم دگرشدن حال و احوال عمومی زنان عصر قاجاریه از موجوداتی حجرهنشین یا پردهپوش و موظف تنها به شوهرداری و فرزندآوری به انسانهایی آزاد و انتخابگر فقط در دورهای رخ نمود و مجال بروز و ظهور یافت که زنانی در شمار اندک ولی مصمم بهپا خاستند یا انحراف بنیادی از عرف اجتماعی به مبارزهای سخت طولانی دست یازیدند و پرچم جنبشی را که بعدها به نهضت زنان موسوم شد، برپا کردند.
صدیقه دولتآبادی را میتوان در زمرۀ نخستین زنان همین نحله دانست که در زندگی شخصی خود ابتدا با شکستن حریم ازدواج تحمیلی و فروریختن تابوی اطاعت محض از شوهر، ساختار مردسالار خانواده را نشانه گرفت و حدود شصتسال به تکاپو در حوزۀ زنان پرداخت. او باور داشت برای بیرونآمدن زنان از پستوی خانهها و حضور فعال و مسئولانه در اجتماع و شرکت در تکاپوهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی باید تمهیداتی را به کار برد که مهمترین آنها سوادآموزی و اشتغال و طرد سبک زندگی قاجاری و برونرفت از چارچوب تحقیر و عقبماندگی تحمیلی اما عادیشده برای زنان بود. وی خواهان بیداری جامعۀ زنانی بود که در خواب سازش فرو رفته یا در رخوت ترس یا تسلیم فروافتاده بودند، خواهان بیداری وجدان مردانی که برای حفظ وضع موجود بیداری زنان را برنمیتابند.
دولتآبادی یکی از زنان پیشگام معاصر ایرانی است که صدای پیشگام معاصر ایرانی است که صدای تظلمخواهی زنان سرزمین خود را نهتنها به حاکمان وقت، بلکه به جهانیان رساند و راه تغییر تقدیر را برای همنسلان خود و نیز زنان نسلهای بعد هموار کرد.
مجموعۀ نوشتهها و نامههای خصوصی و رسمی دولتآبادی مخاطب را به زوایای پیدا و پنهان زندگی وی میکشاند و روزنهای به روزگار پر از مشقت و محدودیتی که زنان آن دوران داشتند، میگشاید. گذری پررنج و همزمان پرثمر صدیقه، مصداق راهی است که زنان فمینیست چه در شرق و چه در غرب متحمل میشدند تا از اسارتی که تاریخ به آنان تحمیل کرده رهایی یابند.
شفافیت نوشتههای صدیقه دولتآبادی خواننده را با واقعیت روزمرۀ وی آشنا میکند و بیآنکه وی را در هالهای دستنیافتنی و چهرۀ قهرمانگونه و دور از دسترس قرار بدهد، رفتارش را در کشاکش وقایع عادی زندگی میبیند. وی با ارادهای راستین با وجود بیماری مزمن و معالجۀ طولانی و هزینههای گزاف، مدام در تب و درد و مضیقۀ مالی، در غربت و دوری از خانواده و وطن به سر میبرد؛ با این همه در تصمیماش برای اتمام تحصیل و کسب توانایی برای خدمت به همنوعانش میدانست.
صدیقه دولتآبادی هفتمین فرزند حاج میرزاهادی و خاتمه بیگم پس از شش برادر در اصفهان به سال 1261 شمسی به دنیا آمد. زبانهای عربی و فارسی را نزد شیخ محمدرفیع طاری و دروس متوسطه را نزد معلمان خصوصی فراگرفت. در بیستسالگی با دکتر اعتضادالحکما ازدواج کرد که این ازدواج در سال 1300 به جدایی انجامید. در سال 1296 در اصفهان دبستانی برای دختران با عنوان «مکتبخانۀ شرعیات» گشود. سال بعد انجمنی به نام «شرکت خواتین اصفهان» تأسیس کرد که فعالیتهای آن در چگونگی تعلیم و تربیت زنان تأثیری مثبت داشت. همزمان با این فعالیتها دبستانی نیز برای دختران بیبضاعت به نام «امالمدارس» باز کرد و مدیریت آن را به یکی از دوستان همفکرش خانم مهرتاج رخشان سپرد.
او امتیاز نخستین نشریۀ خاص زنان در اصفهان را در سال 1298 به نام «زبان زنان» از وزارت معارف آن زمان تقاضا کرد. این نشریه ماهی دو شماره به قطع وزیری منتشر میشد. وی این مجله را فقط برای بیداری زنان و آگاهی آنان از حقوقشان منتشر نمیکرد، بلکه نشریهای بود که در مخالفت با قرارداد 1919 م. بین دولتهای انگلیس و ایران، در زمان نخستوزیری وثوقالدوله نقش مؤثری ایفا کرد. «زبان زنان» به دستور دولت سپهدار اعظم و حکومت سردار محتشم بختیاری از طرف حکومت اصفهان توقیف شد. او پس از تعطیلی نشریه در اصفهان به تهران آمد و بار دیگر این نشریه را با قطع وزیری به گونۀ ماهنامه و در 32 صفحه منتشر کرد. در همین ایام در تهران شرکتی به نام «انجمن آزمایش بانوان» تأسیس کرد. او بالاخره در سال 1340 بر اثر بیماری سرطان درگذشت و بنا بر وصیتاش در جوار قبر برادرش یحیی دولتآبادی در قبرستان کوچکی در قلهک به خاک سپرده شد.
اما این کتاب شامل کلیۀ مطالبی است که دربارۀ خانم صدیقه دولتآبادی گردآوری شده است؛ مطالب چاپنشده یا قبلاً چاپشده، معرفینامهها، نامهها، بعضی از سخنرانیها، تلگرامها، حکمهای کار و حتی برخی از مطالبی که دیگران دربارۀ او نوشتهاند. بخش نخست کتاب با نامههای مربوط به نخستین سفر خانم دولتآبادی به اروپا شروع میشود. قسمت میانی نامههای خصوصی ایشان است. در بخش دوم اسناد مرتبط با توقیف دورۀ اول «زنان زنان» و امتیازنامۀ دورۀ سوم آن جای گرفتهاند. مقالهها و دیگر مطالبی که در دورههای اول و سوم «زبان زنان» که یا به امضای خانم دولتآبادی بوده یا از شواهد تاریخی دیگر اطمینان حاصل شده است که از اوست، در همین بخش گردآوری شده است.
مقالهها، گزارشها و سخنرانیهای صدیقه دولتآبادی که در جرایدی غیر از «زبان زنان» منتشر شده بودند، در بخش سوم قرار گرفتهاند. تعدادی از این مطالب همزمان با دوران اقامت وی در اروپا و فعالیتهای فرهنگیاش در دوران تحصیل است. در بخش چهارم اسناد و مدارک فعالیتهای صدیقه دولتآبادی در کانون بانوان گردآوری شدهاند. بخش پنجم به اسناد و مدارک استخدامی او شامل نامههای رسمی، احکام اداری و تقدیرنامه اختصاص یافته است. بخش ششم نیز خاطرات شخصی بخشی از نزدیکان صدیقه دولتآبادی، مطالبی که دربارۀ او و «زبان زنان» در مطبوعات در زمان حیات و پس از فوت او نوشته شده بود را شامل میشود.
فهرست مطالب کتاب:
یادداشت ناشر
پیشگفتار
بخش اول: مکاتبات رسمی و خصوصی
بخش دوم: زبان زنان، دورههای اول و سوم
بخش سوم: مقالهها و گزارشهای منتشرشده در مطبوعات، سخنرانیها، مقالهها و دیگر مطالب منتشرنشده
بخش چهارم: کانون بانوان
بخش پنجم: اسناد و مدارک استخدامی
بخش ششم: یادها و نوشتههایی دربارۀ صدیقه دولتآبادی و «زبان زنان»
پیگفتار
تصاویر و اسناد
نمایه
پربازدید ها بیشتر ...
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
نشر کتاب، و تمدن
عبدالحسین آذرنگدر این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا
نظری یافت نشد.