برسون از زبان برسون؛ گفتگوهای روبر برسون 1943 ـ 1983
خلاصه
مصاحبههای این کتاب که توسط همسر برسون گردآوری شده و بر ترتیب تاریخی فیلمها تنظیم شدهاند، به خواننده کمک میکنند تا بفهمد برسون گرچه در دورۀ کاری خویش رشد کرده بود، ولی تغییر چندانی نداشت. در ضمن آنگونه که برسون چند جایی گفته بود، او خود را در تصویری که دوستداران فیلمهایش به او نشان میدادند به جا نمیآورد.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
روبر برسون (1901 یا 1907 ـ 1999) کارگردان و فیلمنامهنویس مینیمالیست فرانسوی است. او تأثیر بسیاری بر کارگردانان نسلهای بعد از خود از جمله جیم جارموش و پل شریدر گذاشت. برسون در پوی دو دوم به دنیا آمد. در ابتدا بیشتر حول و حوش نقاشی و عکاسی کار میکرد تا اینکه اولین فیلم کوتاهش را در سال ۱۹۳۴ ساخت. در طول جنگ جهانی دوم به مدت یک سال در زندانهای ارتش نازی به سر برد. در سال ۱۹۴۳ برسون اولین فیلم بلند خود را «فرشتگان خیابان» ساخت. او در فیلم خانمهای بوا دوبولون (خانمهای پارک) آخرین همکاری خود را با بازیگران حرفهای انجام داد. با فیلم خاطرات یک کشیش روستا او شروع به ساختن آثاری مینیمالیستی کرد و از آن به بعد نیز این سبک برای بقیه فیلمهای او باقی ماند. البته بدین تربیت چون فیلمهای او بسیار شخصی بودند و هیچ عنصر عامهپسندی در آنها وجود نداشت، به زحمت میتوانست برای خود تهیهکنندهای پیدا کند و برای او ساختن بیش از یک فیلم در پنج سال تقریباً غیر ممکن بود، اما در هر حال در اطراف کارهای او منتقدان متعصب بسیار زیادی وجود داشت. او در دهه هشتاد از فیلمسازی دست کشید و در سال ۱۹۹۹ به مرگ طبیعی درگذشت.
فیلمسازان هیچگاه نخواستهاند دربارۀ فیلمهایشان گفتگو کنند. روبر برسون هم با بقیه تفاوتی ندارد. نه اینکه او هرگز دربارۀ فیلمهایش گفتگو نکرده باشد؛ او هم محکوم بود مثل همۀ «مؤلفها» ارزش تجاری داشته باشد و به لوازم پیشرفت تن دهد و گهگاه طی مسیر، لذتی غافلگیرانهرا دریابد. روبر برسون مثل بقیه خوب بلد است چطور بازی کند؛ ولی از قواعدی که خودش برای خودش ساخته عدول نمیکند.
برسون فیلمهایش را بیشتر در اتاق تدوین خلق میکرد و موقع بازخوانی مصاحبهها هم همین رویه را در پیش میگرفت. دوست نداشت فیلم را دستکاری کند؛ او از روی هوس فیلم نمیساخت. او بر خلاف برخی از همدورههای خود فقط آن چیزهایی را میگفت که میخواست بگوید؛ نگذاشت ایدههایش خوراک آتش بحث و فحص شود و هیچوقت به خودش اجازه نداد حرفهای بیمعنا بزند. در همه چیز «شفافیت» میجست؛ عاشق «صحت» بود و برای تأکید بر تنفر خویش از گفتههای بیروح، با کنایه از کتاب مقدس نقل میکرد که «تکتک حرفهای احمقانه حسابرسی خواهد شد».
مصاحبههای این کتاب که توسط همسر برسون گردآوری شده و بر ترتیب تاریخی فیلمها تنظیم شدهاند، به خواننده کمک میکنند تا بفهمد برسون گرچه در دورۀ کاری خویش رشد کرده بود، ولی تغییر چندانی نداشت. در ضمن آنگونه که برسون چند جایی گفته بود، او خود را در تصویری که دوستداران فیلمهایش به او نشان میدادند به جا نمیآورد.
در این گفتگوها جریان برق آزاد میشود؛ برق میجهد، جرقه میزند و باعث میشود برق گفتگوها نهتنها ستایشگران فیلمهای برسون، بلکه آنانی که سودای پا جای پای او گذاردن دارند را نیز بگیرد. برای گروه دوم، برسون بیش از آنکه یادآور پرداختن عملی به سینما باشد، یادآور تأمل بر هنر است. کاری که در بهترین حالت یک توصیۀ غیرمعقول است. ذات سینما چیست؟ همه میدانیم که برسون میگوید «سینماتوگراف»: در نظر او و در آنچه او نوشته سینما و سینماتوگراف یکی نیستند که اگر بودند دو اصطلاح متمایز برای آن به چه کار میآمد؟ پس «با سینما به فیلمهای روز اشاره میکنیم و با سینماتوگراف به هنر سینماتوگرافیک: هنری با زبان خاص خودش، با ابزار خاص خودش».
یکی از نافذترین متنهای این کتاب دربردارندۀ گزارش گزارشگر بینام نشریۀ سینه ـ میروآر است که سال 1945 از لوکیشن «خانمهای جنگل بولونی» بازدید کرد و بینش برسون را با «فوکوس معنوی درایر، زمانی که داشت با فالکونتی، ژاندارک را میساخت» مقایسه کرد. این روزنامهنگار حتی تصریح کرد «اینی که میگویم صرفاً یک نظر شخصی است؛ در «خانمهای جنگل بولونی» از تراژدی یک قدیسه خیلی دوریم، فیلمی است با اتمسفری رقیق». حقیقت آن است که برسون خود را با کسی هماهنگ نمیکند؛ خود را از تأثیرپذیریها محافظت میکند و در مقابل تقلید مقاومت مینماید. او خواست تنها بایستد و تنها ایستاد.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمۀ مترجمین
مقدمه
بخش اول: تشریفات عمومی، 1934
بخش دوم: فرشتگان گناه، 1943
بخش سوم: خانمهای جنگل بولونی، 1945
بخش چهارم: خاطرات کشیش روستا، 1951
بخش پنجم: یک محکوم به مرگ گریخت، 1956
بخش ششم: جیببر، 1959
بخش هفتم: محاکمۀ ژاندارک، 1962
بخش هشتم: اقتباس
بخش نهم: از قضا بالتازار، 1966
بخش دهم: موشت، 1967
بخش یازدهم: حاشیۀ صوتی
بخش دوازدهم: زن نازنین، 1969
بخش سیزدهم: چهار شب یک رؤیابین، 1972
بخش چهاردهم: لانسلو دو لاک، 1974
بخش پانزدهم: یادداشتهایی در باب سینماتوگراف، 1975
بخش شانزدهم: شاید شیطان، 1977
بخش هفدهم: پول، 1983
پربازدید ها بیشتر ...
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
منابع مشابه
مقالاتی دربارۀ زیباشناسی هنر
ژان ژنهاین کتاب گزیدهای از نوشتههای نظری ژان ژنه است که به لحاظ نوع متن، مضمون و سبک نوشتاری دارای تنوّع
نظری یافت نشد.