آسمان لندن زیاده میبارد؛ لندن به روایت مسافران دوره قاجار
خلاصه
این کتاب سومین مجلد از مجموعه «تماشای شهر» است که روایت مسافران دوره قاجار است از شهرهای بزرگ کشورهای دیگر و این مجلد اختصاص به لندن دارد.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
مساحت، بناهای شاخص، بافت و معماری شهری، کوچهها و خیابانها، تاریخچه شهر، احیاناً افراد شاخصی که در شهر متولد شدهاند یا زیستهاند، اتفاقات بهیادماندنی تلخ و شیرین و چیزهایی از این دست ورِ پیدای هر شهر است. اینها دستاویزهایی است برای آنان که برای هر چیزی عین و حقیقت را جز در پیداها نمیجورند؛ اما غافلاند از اینکه در نگاه به هر یک از همین پیداهای شهر پیدای دیگری را حذف میکنند و در انتخاب، خیال نهفته است؛ چه رسد به ناپیداها.
روح شهر کلاف پیچیدهای از عناصر دیدنی و نادیدنیست و در شکلگیری این روح، روایت مسافران سهم انکارناپذیری دارد. تصویری خیالی که از شهر در ذهن همه ما نقش بسته از توصیفات و غافلگیریهایی پدید آمده که ایرانیهای پیشین سوغات آوردهاند. گزارش اولین مواجهه با شهر، موضوع این کتاب است؛ لندن مسافران قاجاری.
این کتاب سومین مجلد از مجموعه «تماشای شهر» است که روایت مسافران دوره قاجار است از شهرهای بزرگ کشورهای دیگر و این مجلد اختصاص به لندن دارد. نثر متنوع و گوناگون در کنار نگاههای متفاوت به شهرهایی که امروزه نیز شناخته شده و محل سفر مسافران است از ویژگیهای این مجموعه است.
کتاب مجموعه یازده روایت از مسافران قاجاری است: میرزا صالح، میرزا فتاحخان، حاجی پیرزاده، ناصرالدین شاه، رضاقلی میرزا، ابوطالبخان، مظفرالدین شاه، حاج سیاح، عمادالسلطنه، ابوالحسنخان و صحافباشی راویان لندن دوره قاجاری هستند.
در بخشی از این کتاب از زبان حاجی پیرزاده درباره کتابخانه لندن میخوانیم: «کتابخانۀ لندن بسیار بزرگ و عالی است و عمارت و سردر و جلوخان کتابخانه را بسیار مرتفع و با سنگهای بزرگ و ستونهای عالی هشت ذرعی ساختهاند. وضع عمارت کتابخانه اینست که در وسط عمارت جاییست و گنبدیست بسیار بزرگ که چهل ذرع در چهل ذرع طول و عرض اوست و سقف او تماماً از بلور است و آن گنبد مدور است و دور تا به دور آن قفسهها و مرتبهها ساختهاند که در آنها کتاب چیدهاند که هشتادهزار جلد کتاب در آن قفسهها چیده شده و در میان گنبد تختی از چوب ساختهاند و رئیس کتابخانه در آنجا مینشیند و اطراف تخت به طور دایرهمانند صندلیها گذاردهاند و به قدر هزارنفر جمعیت در آنجا نشسته، از روی کتابها چیز مینویسند و در اطراف گنبد کتابخانه اتاقهای بسیار بزرگ است که چهار مرتبه است و از زمین تا به سقف اتاقها کتابها را به ترتیب چیدهاند و کتابخانۀ هر ولایتی علیحده علیحده است». (ص 53)
درباره وصف شهر لندن از زبان حاج سیاح آمده است: «بعضی اوقات چنان ابر تیره پدید میگردد که شهر را تاریک مینماید چنانچه در وقت ظهر ابداً نمیتوان بدون چراغ حرکت کرد و رطوبتی از آن ابر نشر میکند که ریش و سبیل تر میگردد. کوچهها گِل و کثیف، جز خانه نشستن چارهای نداشتم. بعد از مدتی آن قدر زبان آموختم که در بازار برای گفتگو معطّلی نداشتم ولی باز هم مشغول بودم. دیدم شاگردم میل ندارد تصحیح غلطهای مرا بکند با صاحبخانه گفتم که اگر شغلی پیش میآمد که بدان مشغول میشدم و ضمناً تحصیل میکردم خیلی خوب بود. جواب گفت که در هر هفته کشتی از آلمان یا جاهای دیگر میآید اگر بشود به استقبال آنها بروی و مسافری برای توقف اینجا بیاوری خیلی خوب است. گفتم من فکر خود را بکنم به شما خواهم گفت، اکنون کرایۀ یک ماه دیگر را به شما خواهم داد تا بعد چه شود. گفت اگر قبول رفاقت نمائی دیگر کرایه نباید بدهی برای اینکه ببینم این خواهش که از شما کردم عهده برمیآیید یا خیر. رفتم کشتی از هامبورگ آمد. جماعت نمساوی پیاده شدند، چند نفر را آوردم به خانه منزل کردند. شب را به سر بردند، صبح شد یک نفر خواست جای دیگر برود. حساب مخارج کردند دیدم روی درهم کشید و به من گفت که چرا مرا به جای گران آوردی. خیلی به من اثر کرد که چرا آدمی کاری بکند که ضررش به دیگری برسد و باعث دلتنگی او شود، از کردار خود پشیمان شده، به صاحبخانه گفتم اگر قیمت خانه را با من تمام نکنی اینجا نمیمانم. ناچار کرایۀ یک ماه را دادم و متوقف شدم برای آموختن زبان». (ص 160)
ابوالحسنخان در سال 1188 شمسی به لندن وارد شده است. در بخشی از نوشتار وی آمده است: «القصه روز دیگر که دوشنبه دوم بود به اتفاق سرگور اوزلی سوار گاری شده، بعد از قطع پنج فرسخ راه خارج از شهر لندن به خانه بیرونهجات مشارالیه رسیده، چون به درون رفتیم مشارالیه دست مرا گرفته به کتابخانه عالی برد که از هر کتابی در آن مهیا بود. گفتم عجب کتابی جمع شده، مشارالیه در جواب گفت در آن هنگامی که در لکناهور بودم این کتابها را فراهم آوردم و در این سرزمین این عمارات بنیاد کرده، کشت و زرع و رمه و گله در آن جمع آورده، در فصل بهار دوستان صادق و یاران موافق را گرد آورده، به خوشی میگذرانم». (ص 186)
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
بوی آدمیت و نیکذاتی/ میرزا صالح
دختران زیبا با پسران رعنا/ میرزا فتاحخان
خانمهای اعیان و اشراف/ حاجی پیرزاده
لباسهای درخشنده مشعشع/ ناصرالدین شاه
دعوای تپانچه/ رضاقلی میرزا
منسوب به فراماسیون/ ابوطالبخان
مثل دنباله بادبادک/ مظفرالدین شاه
از رسیده و نارس/ حاج سیاح
اعلی حضرت اقدس همایون/ عمادالسلطنه
خواب بر خیل خیال/ ابوالحسن خان
آقا کوچولو و خانم موچولو/ صحافباشی
منابع
شرح کلمات
مکانها
نامها
پربازدید ها بیشتر ...
درآمدی بر زبان شناسی بالینی
حوریه احدیروش نویسنده در این کتاب بیشتر برگرفته از کتاب بال است؛ یعنی افزون بر تقسیمبندی مطالب بر اساس حوزهه
الصحیفة السجادیة الکاملة: کهنترین نسخۀ موجود صحیفۀ سجادیه (نسخهبرگردان دستنویس شمارۀ 12405 کتابخانۀ آستان قدس رضوی کتابت 416 هـ)
با مقدمۀ احمد مهدوی دامغانی، سیدمحمدحسین حکیمقدیمی ترین نسخۀ شناخته شدۀ «صحیفۀ سجادیه» در خراسان کتابت شده و اکنون نیز در همان جا نگهداری می شود.
منابع مشابه بیشتر ...
سفرنامۀ پدرو تیشیرا به همراه «ملوک هرمز» و گزیدهای شاهان ایران
پدرو تیشیرااین سفرنامه دربردارندۀ اطلاعات ارزشمندی دربارۀ حضور ایرانیان در جزیرههای خلیج فارس و حتی کرانههای
سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید)
کلودیوس جیمز ریچدقت در ثبت یادداشتها مشخصۀ اصلی سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ است. در پارهای موارد، گزارشهایش دربارۀ ا
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
بمبئی رقصِ الوان است؛ بمبئی به روایت مسافران دورۀ قاجار
به کوشش علیاکبر شیروانیاین کتاب پنجمین جلد از مجموعۀ «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیدۀ سفرنامهها، نگاه ایرانی به
سنپترزبورگ موزیکانچی دارد؛ سنپترزبورگ به روایت مسافران دورۀ قاجار
علیاکبر شیروانیاین کتاب چهارمین جلد از مجموعۀ «دانای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیدۀ سفرنامهها، نگاه ایرانی به
نظری یافت نشد.