۱۱۹۷
۳۶۲
ژاک دریدا؛ من مرگ خود را در نوشتن زندگی می‌کنم (آخرین مصاحبه و سایر گفتگو‌ها)

ژاک دریدا؛ من مرگ خود را در نوشتن زندگی می‌کنم (آخرین مصاحبه و سایر گفتگو‌ها)

پدیدآور: جان بِرنباوم ناشر: آفتابکارانتاریخ چاپ: ۱۳۹۶مترجم: حسین کربلایی‌طاهر (شاهین) مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۰۰۰شابک: 7ـ7ـ96795ـ600ـ978 تعداد صفحات: ۸۰

خلاصه

در سایۀ حضور مرگ، ژاک دریدا، مشهورترین و شاید بحث‌برانگیز‌ترین فیلسوف دنیا، مشهور به پدر «شالوده‌شکنی»، با جان برنباوم، خبرنگار روزنامۀ فرانسوی لوموند به گفتگو می‌نشیند. آن دو به بحث دربارۀ آثار دریدا در طول مدت زندگی‌اش و همین‌طور مرگ قریب‌الوقوعش در آخرین مصاحبۀ طولانی، صمیمی و تأثیرگذار او می‌پردازند.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.

 

در سایۀ حضور مرگ، ژاک دریدا، مشهورترین و شاید بحث‌برانگیز‌ترین فیلسوف دنیا، مشهور به پدر «شالوده‌شکنی»، با جان برنباوم، خبرنگار روزنامۀ فرانسوی لوموند به گفتگو می‌نشیند. آن دو به بحث دربارۀ آثار دریدا در طول مدت زندگی‌اش و همین‌طور مرگ قریب‌الوقوعش در آخرین مصاحبۀ طولانی، صمیمی و تأثیرگذار او می‌پردازند.

«روزنامه فرانسوی لوموند در 19 اوت 2004 مصاحبه‌ای با عنوان «من با خودم در نبرد هستم» با ژاک دریدا منتشر کرد. فیلسوف در آن مصاحبه بر صحنه‌ای ظاهر شد که با آن آشنا بود، در سوگ خاستگاهی که دمادم و بی‌وقفه وجود او را تحت تأثیر قرار می‌داد و اکنون دیگر به نظر می‌رسید که تمام وجود او را دربرگرفته باشد. دریدا بر این صحنه، این‌بار بیش از همیشه، بر آن شده بود تا به عنوان یک بازمانده قدم پیش بگذارد. آن هم در هر دو وجه آن، به عنوان «شبحی تعلیم‌ناپذیر که هیچ‌ وقت چگونه زیستن را نخواهد آموخت» و مردی که نمی‌خواهد از «آری گفتن» به زندگی دست بکشد، متفکری که تمام آثارش تجلیلی است از قدرت ویرانگر هستی.

چند هفته بعد از چاپ این مصاحبه، در شب نهم اکتبر همان سال، دریدا تسلیم بیماری‌اش شد. برای آن دسته از مخاطبان دریدا که آثارش را خوانده و به او عشق می‌ورزیدند و آماده همراهی با او در مسیری طولانی‌تر بودند، درک این خبر کار ساده‌ای نبود. در لحظه‌ای که پرده پایین آمد، تقریبا به طور غریزی، حس می‌کردی که بهتر است حرکت نکنی: بهتر است همان جا، در کنار او بمانی، بر آن صحنه سنگدل سوگواری، جایی که باید او را «بدرود» گوییم.

جان برنباوم دربارۀ شکل‌گیری آخرین گفتگوی دریدا و موضوعات مطرح‌شده در آن می‌گوید: «بهار سال 2044 بود؛ بروز بیماری وحشتناکی حس می‌شد اما زمان سردادن سرود روحانی به نظر خیلی دور می‌رسید. حداقل هیچ‌کس نمی‌توانست آن را حدس بزند. بعد از درنگی طولانی، در لحظۀ شروع گفتگویمان و در زمان اولین سؤال، تقریباً همان جمله و به همان شکل سایه‌اش را بر ما تحمیل کرد: «یکی از ما، تو یا من، خواهد گفت: خوش دارم بالاخره زیستن را فراگیرم». همه‌چیز از همین جا شروع شد. در این فرمول مهم که همه‌چیز را درون خود داشت و به گفتگویمان انگیزه و شتاب داد. از همان ابتدا واضح بود که فیلسوف تمایل داشت تا به پاسخ‌هایش به‌نوعی رنگ و بوی وصیت‌نامه ببخشد؛ و امروز در کشف دوبارۀ آنها، در سایۀ سرود روحانی، این موضوع و همین‌طور حضور امید که تا در لابلای خطوط این مصاحبه به چشم می‌خورد، تصدیق می‌شود: تصدیق شفاف مرگی که همواره و غیرقابل پیش‌بینی سر می‌رسد و حضور امید در بستری بی‌امان، در پیمان و عهدی تازه».

«..... این نگرانی حیاتی دربارۀ نسل‌ها دورنمای دریدایی را کاملاً احاطه کرده است. از این منظر دو چهره پدیدار می‌شود، اشباح و کودکان، تنها شاهدانِ پایان ماجرا. برای فهم بهتر نقش‌هایی که این دو از خود بر جای می‌گذارند، اجازه دهید تا به اختصار به شک دوگانۀ ایمره کرتس در سرود روحانی‌اش بازگردیم. اول، یهودیت: کودکی گمشده در آیین یهود، دريدا غالباً از موج دوگانۀ رضایت و تشویش، عشق و شورش صحبت به میان می‌آورد که توصیف‌کننده ارتباط او با سنتی اسرائیلی است. در همین راستا در «تجربۀ مبهم و متزلزل توارث» او بر خشونت مراسمی سری و هویت‌بخش تأکید می‌کند که از زمان‌های بسیار قدیم تکرار شده و اول از همه در «حافظۀ فراموش‌شده مراسم ختنه» ثبت گردیده است».

«و سپس: آموختن زبان در این نقطه و در ارتباط با یهودیت باید به متون مختلف، یکی پس از دیگری استاد کنیم، تفکر دریدا به مقدار بسیار زیادی به این شک دوم، این غیر ممکن دوم، معطوف بود: «زیستن بنا به تعریف، چیزی نیست که کسی آن را بیاموزد. نه پیش خود آن را می آموزد و نه از زندگی. تنها آن را از دیگری و به واسطۀ مرگ فرامی‌گیرد».

نویسنده در بخش دیگری از مقدمه می‌نویسد: «من قادر به زنده ماندن بودم یا به بودن و زیستن، فقط مخفیانه»، گویی از زبان راویِ این سرود روحانیِ عجیب بیرون می‌آید. زیستن مانند مردن، چیزی نیست که کسی آن را بیاموزد. تمام آنچه می‌توانیم انجام دهیم، ظهور و بروزش است آن هم با همدیگر. سعی بر آموختن زیستن از یکدیگر، در یک تشویش مشترک که هر کدام در انتظار مرگ دیگری است؛ بنابراین ضرورت میان این دو تصویر ناواضح: شبح و کودک، وجه تمایز قائل نمی‌شود. نه تنها چون هر کسی که وارد مبارزه مرگ می‌شود خود را برای برداشتن قدمی به ماوراء آماده کرده است-«خلع سلاح شده مانند یک بچه تازه تولد یافته»- بلکه مخصوصا چون ماموریت هر بازمانده‌ای، یکی از دو نفری که موقتا زنده مانده، شامل طاقت آوردنِ غیبتِ از دست رفته می‌شود. این شخص آماده است تا بار غیبت فرد از دست رفته را حمل کند و یا به عبارت بهتر، فقدان را تحمل کند، درست مانند کسی که کودکی را حمل می‌کند».

فهرست مطالب کتاب:

مقدمه

بالاخره، فراگیری زیستن

یادداشت مترجمان از متن فرانسوی

یادداشت‌ها

گزیدۀ کتاب‌شناسی/ پیتر کراپ

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

بازخوانی انتقادی سیاست‌گذاری‌های آموزشی در ایران معاصر

بازخوانی انتقادی سیاست‌گذاری‌های آموزشی در ایران معاصر

سیدجواد میری، مهرنوش خرمی‌نژاد

ضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزش‌گذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز

خط و نوشتار

خط و نوشتار

اندرو رابینسون

خط، هنر تثبیت ذهنیات است. خط را می‌توان بزرگ‌ترین اختراع بشر دانست. به کمک این اختراع، تاریخ تمدن بش

منابع مشابه بیشتر ...

در چشمۀ خورشید: شناخت‌نامۀ امین فقیری، جهانش، قصه‌ها و نوشته‌هایش

در چشمۀ خورشید: شناخت‌نامۀ امین فقیری، جهانش، قصه‌ها و نوشته‌هایش

نسیم خلیلی

این کتابچه اختصاص به امین فقیری دارد؛ پنجره‌ای است کوچک به روی باغستان قصه‌های یکی از گرامی‌ترین نوی

مثل باغچه‌ای در بهار: شناخت‌نامۀ پرویز دوایی، جهانش، قصه‌ها و نوشته‌هایش

مثل باغچه‌ای در بهار: شناخت‌نامۀ پرویز دوایی، جهانش، قصه‌ها و نوشته‌هایش

نسیم خلیلی

این کتابچه اختصاص به شناخت‌نامۀ پرویز دوایی دارد؛ نویسنده‌ای که هرچند به واسطۀ فعالیتش در جغرافیای ف