دیوان اشعار فارسی سیدعمادالدین نسیمی
خلاصه
سیدعمادالدین نسیمی در سدۀ نهم هجری ظهور کرد. اشعار او با آمیزهای از شجاعت، بلندنظری، عشق و فداکاری، مرصع به صنایع ادبی و زیباییهای بیان است و میتواند دل و جان و اندیشه را با خود همراه کند.معرفی کتاب
عسقلانی (م. 852 هـ)، سخاوی (م. 902 هـ) و ابن عماد الحنبلی (م. 1089 هـ) که از نسیمی نخستین زندگیگزاریها را نوشتهاند، او را تبریزی میدانند، برخی اهل آمد مینامند. رضا قلی خان هدایت او را اهل شیراز میشناسد. سخن او در فارسنامۀ ناصری نیز تکرار شده است. عاشیق چلبی مسقط الرأس وی را روستایی «نسیم» نام در اطراف بغداد معرفی میکند. مرحوم میرزا آقا قلیزاده از دانشمندان جمهوری آذربایجان با استناد به مزار شاه خندان برادر نسیمی در شهر شماخی، همین شهر را محل تولد او میداند. با تکیه بر کهنترین اسناد موجود، او را تبریزی میشناسیم. ادعاهای بغداد، آمدی و یا شیرازیبودن نسیمی رد شده است. نبود محلی به نام نسیم در اطراف بغداد، اینکه هیچگاه نسیمی شهر آمد را ندیده است و تخلیط اسم شاعری نسیمی نام در شیراز با وی از جمله دلایل رد این ادعاهاست. نام نسیمی «علی» است. چنانکه خود یا یکی از مریدانش به صراحت گوید:
علی محبوب ذات حق از آن آمد که چون نقطه همیشه بود تا باشد ز جود فضل حق با بیست.
لقب او عماد الدین و کنیهاش ابوالفضل بوده است. در مسمطی آمده است:
روزی اگر به کوی مرادی رسی عماد! آنجا مقام توست، گذر کن که منزل است.
عسقلانی، سخاوی و حنبلی هم، لقبش را عمادالدین نوشتهاند.
دین سیدعلی عمادالدین نسیمی تبریزی، اسلام و مذهبش شیعۀ جعفری اثنی عشری بوده است. در این هیچ شکی نیست. در باب دین و مذهب او، در هیچجا جز این ادعایی نشده است. مدایح وی در باب چهارده معصوم مشهور است. او، حروفیه را مسلکی میشناخته است و از شیعیان صافی ضمیر روزگار خود بوده است.
نسیمی در جوانی سید، هاشمی و حسینی تخلص داشته است. در دیوانش به کرّات از مظلومیت و شهادت امام حسین(ع) سخن گفته است و پس از دادن دست ارادت به شاه فضل، تخلص نسیمی اختیار کرده است.
از دوران جوانی و تحصیلات نسیمی آگاهی نداریم. آنچه از اشعارش بر میآید، این است که وی در فلسفه، کلام، منطق، هیئت، نجوم، طب و ریاضی ید طولایی داشته است. اصطلاحات این علوم را در اشعار خود به کار برده است، سخن از خواص صور فلکی، ستارگان، تشریح اعضای بدن انسان، شاخصههای حساب و هندسه و بیان کیفیت خلقت کائنات و آرای گوناگون متصوّفه به ما اجازه میدهد که او را خردمندی آگاه به علوم عصر خود بنامیم. در تذکرهها او را «عاشق غریب و عجیب، عالم کامل، فاضل محدّث، نکتهدان و عارف نامیدهاند.
نسیمی پس از کشتهشدن فضل الله نعیمی و کشتار قلعۀ آلینجا به آسیای صغیر مهاجرت کرد. در شهر بورسه، عثمانیها او را زندیق نامیدند و از شهر بیرون کردند. ناچار نزد حاج بایرام ولی در شهر انقره (= آنكارا) رفت و سپس به حلب کوچید و در آنجا صاحب مریدانی چند شد. شهر حلب در آن روزگار در دست مملوکان چرکس بود و از سوی اهل سنت و جماعت اداره میشد.
نسیمی را در شهر حلب پوست از تن باز کردند. تاریخ شهادت او را عسقلانی 821 هـ، هدایت 837 هـ و مجالس العشاق 837 هـ ذکر کردهاند. کتاب بشارتنامه که در سال 811 هـ تألیف شده، تاریخ شهادت وی را 807 هـ نوشته است. از میان محققان زندگی نسیمی مرحومان محمدفؤاد کوپریلی، عبدالباقی گؤلپینارلی و دکتر حسین اعیان همین تاریخ را معتبر میدانند. مدرس تبریزی در ریحانة الادب نیز همین تاریخ را قبول کرده است. در آن سال نسیمی 36 سال سن داشت. به هر حال نمیتوان سال شهادت نسیمی را دورتر از 811 هـ، سال تألیف بشارتنامه دانست. قدیمیترین سندی که در باب مزار نسیمی به دست ما رسیده است، سیاحتنامۀ اولیا چلبی است. او در فصل توصیف شهر حلب از «تکیۀ شیخ نسیمی» سخن میراند و میگوید:
«مردم روایت کنند که نسیمی پس از کندهشدن پوست از تنش به این مکان آمد و قرآن تلاوت کرد و غیبش زد!»
مزار نسیمی اکنون در شهر حلب در محلۀ فرفراه در مقابل حمام سلطان است. در سالهای اخیر آن را بازسازی کردهاند.
دیوان ترکی، مقدمة الحقایق، دیوان عربی، بحر الاسرار و دیوان فارسی از آثار نسیمی هستند.
تسیمی شاعری است که به آرایههای لفظی و معنایی در شعر خود بسیار توجه دارد. شاید بتوان ادعا کرد در دو دیوان ترکی و فارسی وی نمیتوان بیتی یافت که عاری از آرایه باشد.
وی در اشعار خود به کرات از آیات و عبارات قرآنی استفاده کرده است و به نوعی تفسیر و معناپردازی دست زده است:
زان عزازیل از خدا نشنود امر اسجدوا کز حسد نپنداشت آدم صورت غیرخداست
گر نبودی مظهر ذات خدا، آدم کجا مستحق اسجدوا گشتی ز علام علیم؟
غزلی از نسیمی:
در عالم توحید چه پستی و چه بالا در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا،
در کشور صورت، سخن از ما و من آید، در ملک معانی نبود بحث من و ما
از نقش و صفت، نام و نشانی نتوان یافت، آنجا که کند شعشعۀ ذات تجلّی
ذرّات جهان را همه در رقص بیابی، آن دم كه شود پرتو خورشید هویدا.
دوری تو از ذات بود غایت کثرت، وحدت بود آن لحظه که پیوست بدانجا.
انجام تو آغاز شد، آغاز تو انجام، چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا.
بشناس تو خود را و شناسای خدا شو، روشن شود ای خواجه تو را سرِّ معما.
ور زانكه تو امروز به خود راه نبردی، ای بس كه به دندان گزی انگشت، تو فردا.
مستانِ الستند كسانی كه از این جام، در بزم ازل باده كشیدند به یک جا.
این است ره حق كه بیان كرد نسیمی، وَاللّه شَهیداً و كَفی اَللّه شَهیداً.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه:
اسناد و دیدگاهها
زندگانی
شاعران مورد اعتنای نسیمی
آثار نسیمی
مضامین اشعار نسیمی
نسیمیهای دیگر
نمایشنامۀ نسیمی
ویژگیهای نشر حاضر
متن دیوان:
غزلها
قصیدهها
مثنویها
ترجیعبندها
مخمس ترکیب
مستزاد
رباعیها
دوبیتیها
قطعهها
ملمعها
اشعار مشکوک و منسوب به نسیمی
پربازدید ها بیشتر ...
راهنمای مشاورۀ خوانندگان برای کتابهای غیرداستانی
نیل وایتنیل وایت در این کتاب ابتدا مفاهیم اصلی خدمت مشاورۀ خوانندگان را در حیطۀ کتابهای غیرداستانی توضیح م
ممیز/ .....؛ یادنامۀ زندهیاد مرتضی ممیز
گروهی از نویسندگان به کوشش فرزاد ادیبی زیرنظر محمدجواد حقشناساین کتاب از مجموعۀ «دفترهای تهران» که برای نکوداشت بزرگان ادب و هنر منتشر میشود، در شش فصل اختصاص ب