کافکا: به سوی ادبیات اقلیت
خلاصه
گتاری و دلوز میگویند کسی که تا به حال موقع خواندن کافکا به صدای بلند نخندیده است، هنوز کافکا را نخوانده است، اما چهطور چنین چیزی ممکن است! دلوز همیشه در پاسخ به این سؤال، انگشت اشارهاش را به سمت نیچه گرفته است. نیچۀ فیلسوف نیروها، نیچۀ زایش تراژدی، نیچۀ فراسوی نیک و بد و در آخر نیچۀ شطحیات.معرفی کتاب
گتاری و دلوز میگویند کسی که تا به حال موقع خواندن کافکا به صدای بلند نخندیده است، هنوز کافکا را نخوانده است، اما چهطور چنین چیزی ممکن است! دلوز همیشه در پاسخ به این سؤال، انگشت اشارهاش را به سمت نیچه گرفته است. نیچۀ فیلسوف نیروها، نیچۀ زایش تراژدی، نیچۀ فراسوی نیک و بد و در آخر نیچۀ شطحیات.
اما حقیقتاً این كافكای دلوز چگونه موجودی است؟ و مهمتر: چگونه باید آن را ترجمه كرد و خواند: كافكای پساساختارگرایی كه از لابهلای خطوطِ همین كتاب متولد میشود؟ او برای خیلیها كافكای خوشایندی نبوده است، كافكایی است كه اغلب، دستكم در آغاز، كسی او را بهجا نمیآورد. آنروزها، در پاریسِ 1975 هم كافكای دلچسبی نبود. كافكا (1975)، محصولِ سالهای اوجِ همكاری دلوز و گتاری، كتابِ نسبتاً كوچكی است كه درست در میانۀ دو جلدِ حجیمِ پروژهی كاپیتالیسم و شیزوفرنی، آنتیاُدیپ (1972) و هزارفلات (1980) نوشته شده است. این سه كتاب، به همراهِ فلسفه چیست؟ (1991) مجموعاً كلِ ثمرۀ همكاری او با گتاری را در بر میگیرند؛ یعنی دورهای كه در دستهبندی كارِ دلوز، به فازِ دلوزِ متأخر شناخته میشود. كافكا در میانِ این چهار پروژه، بهوضوح یک مطالعۀ موردی است؛ اگرچه از نظرِ شخصِ دلوز، مطالعۀ موردی هیچ كسر شأنی از مطالعات غیرموردی ندارد. به این ترتیب، كافكا عمیقاً مهر تفكر متأخر دلوز را بر پیشانی دارد، با این حسن تحلیلی كه ما احتیاطاً میتوانیم آن را یک مطالعۀ موردی معرف خصلتهای اساسی دلوز متأخر بدانیم.
مفهوم زندگی در كانون این كافكای تازه قرار دارد. كافكایی كه دلوز بهما معرفی میكند، محصول مستقیم كاربست تفكر دلوزی پس از می 68 به متون اوست. ماشینهای میلگر دلوز ـ گتاری متون كافكا را شخم میزنند و كافكای جدیدی را به ما معرفی میكنند؛ كافكایی شیزوفرنیک كه به میل یکسره اثباتی خود متصل است و تنها مشغلهاش جستجوی راهی برای تداومبخشیدن به منطق یکطرفۀ این میل به زندگی، این «دانش شاد» به هر قیمتی است؛ نقبزدن، حیوانشدن، نامرئیشدن، موسیقیشدن و تقریباً تمامی ژستهای كافكایی شناختهشده، بیاستثناء، به عنوان تقلای خستگیناپذیر یک كافكای شیزوفرنیک میلگر تفسیر میشوند. تلاشی مصرانه و پیگیر كه میخواهد تمامی (مطلقاً تمامی) ژستهای كافكایی را به زبان شدنهای انقلابی دلوزی ـ گتاریایی ترجمه كند. اگر فوكو درست گفته باشد كه «آنتی اُدیپ (1972) مقدمهای است بر زندگی غیرفاشیستی»، پس كافكا (1975) لابد باید مبانی این زندگی باشد، یا دستكم تمرین این مبانی. كافكا به مثابۀ مشق زندگی غیرفاشیستی یا شیوۀ غیرفاشیستی زندگی. دستكم ترتیب انتشار این دو كتاب چنین فرضی را تأیید میكنند. ذكر همۀ اینها از این جهت ضرورت دارد كه كافكای دلوز ـ گتاری، تقریباً به شكلی متصل به آنتیاُدیپ نوشته شده است: سایۀ می 68 و فضای نظری آنتیادیپ را در تکتک سطرهای كافكا احساس خواهید كرد.
مهمترین فصل این کتاب فصل سوم آن با عنوان «ادبیات اقلیت چیست؟» است. در این فصل نگارندگان بر این مسئله دست میگذارند که کافکا مسئلۀ بیان را نه به شیوهای انتزاعی و کلی، بلکه در ارتباط با ادبیاتهایی که خرد خوانده میشوند، طرح میکند. آنها ادبیات یهودی در ورشو یا پراگ را هم نمونهای از این نوع نگاه معرفی میکنند. دلوز و گتاری در توضیح ادبیات خرد تأکید دارند که یک ادبیات خرد، ادبیات یک زبان اقلیت نیست، بلکه ادبیاتی است که یک اقلیت در یک زبان اکثریت میسازد. اما به هر ترتیب نخستین خصیصه ادبیات خرد این است که زبان اینجا از یک عامل قدرتمند قلمروزدایی تاثیر گرفته است.
فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:
مقدمۀ مترجم: کافکا از کوچۀ هدایت
فصل اول: محتوا و بیان
فصل دوم: ادیپ اغراقشده
فصل سوم: ادبیات اقلیت چیست؟
فصل چهارم: مؤلفههای بیان
فصل پنجم: درونماندگاری و میل
فصل ششم: تكثیر سری
فصل هفتم: بلوکها، سریها، شدتها
فصل هشتم: آرایش چیست؟
یادداشتها
پربازدید ها بیشتر ...
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
نشر کتاب، و تمدن
عبدالحسین آذرنگدر این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا
نظری یافت نشد.