از من نپرس چرا دوستت دارم: عاشقانههای نزار قبانی
خلاصه
این کتاب دربردارندۀ گزیدهای از اشعار عاشقانۀ نزار قبانی شاعر دمشقی است.معرفی کتاب
نزار قبانی در 21مارس 1921 در خانهای قدیمی از خانههای دمشق به دنیا آمد. به قول او روزی که طبیعت نوروز خود را جشن میگرفت: «زمین و مادرم در یک زمان باردار شدند و با هم وضع حمل کردند... آیا این تصادفی بود که تاریخ ولادتم در فصلی بود که زمین شکوفا میشد و طبیعت لباس نو میپوشید؟ یا اینکه تقدیر من بود که در آغاز نوروز که فصل تغییر و تحولات بود، به دنیا بیایم».
نزار قبانی لقب عاشقانهسرای بیهمتا را در شعر عرب تصاحب کرد و در راه صلح و آزادی و رهایی زنان از تفکرات قبیلهای نقش مهمی ایفا کرد. با وجود نگاههای متناقضی که به آثار او صورت گرفته، او منادی مدرنیسم و تجدد بوده است و کتابها و نامههایش حافظه و ذائقه جدیدی به شعر عربی داده، همچنان که توجه او به زبان مردم کوچه بازار و مقاومتش در برابر «فرهنگ مذکر» و صراحت و جسارتش در اشعار و شکستن تابوهای اجتماعی، شعر و عاشقانههای او را به خانهها و کوچه و خیابان کشانده است. افزون بر این خواندن اشعارش توسط خوانندههای بزرگ عرب نظیر «عبدالحلیم حافظ» و «ماجده رومی» و «کاظم الساحر» باعث پخش بیشتر این اشعار در فرهنگ مردم گردیده است.
نزار قبانی در تاریخ اول ماه مه 1998 درلندن درگذشت و پیکرش در «دمشق» زادگاه خود شاعر به خاک سپرده شد.
نزار قبانی شاعری بود که همواره به دگرگونی و انقلاب در شعر میاندیشید، به تجربهای در تنش میان شعر مدرن که نمایندۀ مدنیت و شهریتی جدید است و اندیشههای بصیرتیاب سنتی شعر کلاسیکی که هنوز در قلعههای باستانی خود برای حفاظت از سنتها و به قصد بازتاب محاکات سنگر گرفتهاند... .
«شعر نو و مدرن که در اینجا بر سبیل اختصار آن را خانوم ق.ح مینامم در خیابانهای شلوغ یکی از پیادهروهای شهر قدم میزد که ناگاه از شدت خستگی و گرما... بر زمین افتاد و بیهوش شد... مردم اندوهگین دورش جمع شدند و آب و گلاب بر او پاشیدند، پاشیدند؛ ولی کوششان موفق نبود و نتوانستند او را به هوش آورند... بنابراین آمبولانس خبر کردند و او را به یکی از نزدیکترین بیمارستانها بردند...؛ اما موضوع شگفت این بود که هیچکدام از اهالی محل او را نمیشناختند و چهرهاش را به خاطر نداشتند، تا آنجا که پذیرفتند خانم ق.ح زنی خارجی است که مثل بقیه توریستها از شهرشان دیدار میکرده... خانم ق.ح در بخش ناشناسها به مدت سی سال بستری شد بیآنکه کسی درب اتاقش را بکوبد و بیآنکه نامهای از یکی از نزدیکانش از کشورهای عربی یا آمریکای لاتین یا کانادا و استرالیا و غنا و ساحل عاج برسد... تا اینکه یکی از روانپزشکان بیمارستان تشخیص داد که این زن از جهان اشباح آمده و در جهان اشباح دفتر ثبت احوالی و اسمی و لقبی وجود ندارد...».
این نگاه نزار قبانی به شعر و بیماریای است که سالها زندگی و تصویر و تصوری خاص را در اذهان مردم پرورانده، شعری شبیه انسانی که حتی اگر صد سال در اتاق خود بماند و بیرون نیاید، نه کسی او را میبیند و نه او کسی را ملاقات میکند... . شعری که به قول او جز شبحی نبوده است...: «مردم در هر کلمهای که بر کاغذ نوشته میشود، آغاز و پایانند. آنها مردم ملت من هستند و من نمیتوانم در جزیره اشباح حکومت کنم. مردم آینههایی هستند که در آنها ابعاد چهرهام را میبینم و بیتردید بدون آنها چهرهای ندارم. شعر در نظر من بوسهای است که دو طرف رد و بدل میکنند، شاعر و مردم».
به این معنا نزار قبانی در تقابل با چنین وضعیتی، یک دوران تازه از سنت روایی را ادامه میدهد که طی آن ذهنیت استوار بر معیارهای سنتی به خودآگاهی تاریخی و مرحلهای از تاریخ جدید پا میگذارد... انسانی که به شکل مدرن میپذیرد که باید زندگیش را نه به عنوان وقایعی تکرار شونده و جا افتاده و متشخص، که به منزله یک رویداد تکین غیر قابل تکرار بنویسد... پس عاشقانهترین شعرنامههای خود را برای مردم مینویسد و شعر را بر سفره انسان امروز میآورد، تا بیش از این در اندیشه زنده نگهداشتن درد و رنجهای گذشته نباشد، تا برخیزد و افق جهانهای آینده خود را تماشا کند.
«خود زندگینامه در ادبیات ما تقریباً جایگاهی ندارد. ادیب ما دوست ندارد در درون زندگی خود به گردش بپردازد و دوست ندارد خود را در آیینه ببیند... خود زندگینامه در سرزمین ما امری مکروه است. ما گفتگوی درونی را فهم نکردهایم و آن را صرفاً نوعی غرور و نارسیسم میپنداریم. شاعر عرب همواره در انتظار مجلس ختم خود خاموش مینشیند. مجالس سوگواری همواره مناسبتهایی طلایی است برای اینکه منتقدان بر سر گور شاعر بنشینند و ورقبازی کنند... و من طبعاً به کسی اجازه نخواهم داد که بر روی گورم ورقبازی کند. چون میخواهم خودم هم در بازی شرکت کنم ... و بنویسم».
فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:
نامههای عاشقانه، آخرین گنجشک غرناطه، قصیدۀ اندوه، تنت جغرافیای من، نامهای از اعماق دریا، شهادت میدهم جز تو زنی نیست، نامهای به زیباروی مصری، فاطمه در میدان کنکورد، دربار عشق دریایی، بیروت و عشق و باران، بیرون از سینهام، شعر دریایی، چرا مینویسم، درخت، گفتوگو با زنی از چوب، استحاله، تنت را میخوانم و با فرهنگ میشوم، عشقی استثنایی برای زنی استثنایی، از من نپرس چرا دوستت دارم.
پربازدید ها بیشتر ...
ممیز/ .....؛ یادنامۀ زندهیاد مرتضی ممیز
گروهی از نویسندگان به کوشش فرزاد ادیبی زیرنظر محمدجواد حقشناساین کتاب از مجموعۀ «دفترهای تهران» که برای نکوداشت بزرگان ادب و هنر منتشر میشود، در شش فصل اختصاص ب
«اشاره»های استاد پرویز شهریاری: گزیدۀ «اشاره»های استاد پرویز شهریاری در مجله «چیستا»
پرویز شهریاری به کوشش خسرو باقری«اشاره»های پرویز شهریاری تا آخرین شمارۀ مجلۀ چیستا یعنی تا بهمن سال 1390 ادامه مییابد. چیستا جز در
منابع مشابه بیشتر ...
اشعار عاشقانه فدریکو گارسیا لورکا
فدریکو گارسیا لورکادر این کتاب شعرهای عاشقانۀ لورکا گردآوری شده است. چنین کاری یعنی گردآوری موضوعی اشعار یک شاعر ممکن ا
عاشقانههای متنبی (1) با شناختنامه
علیرضا منوچهریان با همکاری انسیه قیطانشاید در طول تاریخ شعر و شاعری، هیچ مادح و ممدوحی همچون متنبی و سیفالدوله، محب و محبوب یکدیگر نبوده
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
زنی در من قدم میزند؛ گزیدۀ شعرهای نزار قبانی
نزار قبانیآنچه در این کتاب آمده، ترجمۀ گزیدهای از آثار نزار قبانی است که دربردارندۀ نمونۀ اشعار کوتاه و بلندی
نظری یافت نشد.