روزهای آخر اسفند: چیستی امید و واکاوی آن در شعر شفیعی کدکنی
خلاصه
در این کتاب ابتدا به مسائلی دربارۀ امید از قبیل زمینهها و بنیانها، قانونمندی، رازآمیزی، تخیلآمیزی، مبارزهجویی، کنشمندی، کمالگریزی، برخی امیدهای واهی، متعلقات و ساخت امید پرداخته شده و در بخش دوم، مؤلفات و بنیانهای امید در بریدهای از اشعار منتشرشدۀ شفیعی کدکنی در سه کلانمجموعۀ «آیینهای برای صداها»، «هزارۀ دوم آهوی کوهی» و «طفلی به نام شادی» بررسی و نشان داده شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
«چه امید ماند؟» پرسشی است ذهنسوز و مهیب که در لحظاتی خطیر و هولناک بر زبان جان آدمی جاری میشود. لحظاتی قیامتباره. آن هنگام که حجم قفس هستی بر پرندۀ روح انسان تنگتر میشود و فرد میماند و فردایی که معلوم نیست سر خواهد زد یا خیر. از حکایت سوگناک «بر دار کردن امیر حسنک وزیر» چنین برمیآید که به هنگام وقوع آن رویداد سهمگین، دنیا تا چه اندازه در چشم بزرگانی همچون بونصر مشکان و خواجه احمد حسن میمندی تیره و تار شده بوده است تا آنجا که با خویش میگفتهاند آیا هنوز امیدی باقی مانده؟ پاسخ به این پرسش ذهنسوز را میتوان در دیگر فرازی از گرانمایه متن تاریخ بیهقی تاریخ بیهقی بازجست که در همان حکایت و این بار از زبان «خواجۀ بزرگ» آمده است: «تا جان در تن است، امید صدهزار راحت است».
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی فرزانهای است کمیاب در روزگار کنونی. روزگاری که به تعبیر او «عصر جنگ و جیرهبندی» است. او «وجدان بیدار» دورانی است که در «تبارنامۀ خونین این قبیله» در هر روز «بر کرانۀ شهیدی دگر» افزودند و اما «ما را امان گریه ندادند». م.سرشک اما هیچگاه دیده از آفتاب زندگی برنداشته و همواره خون امید در رگهای کلماتش جاری بوده و این خود اعجازی است در عصر کنونی. او آیینهای برای صداها بوده و مثل «درخت در شب باران» ایستاده است تا «در ستایش کبوترها» نغمهها بسراید تا مبادا «پروازمان روزی رود از یاد».
شفیعی کدکنی معدل شعر نیمایی است. او را میتوان معقولترین گواه برای این راه به شمار آورد. اگر قرار باشد شعر نیماییبه غریبهای تازه از راه رسیده شناسانده شود و نمونهای که جامع همۀ ویژگیهای آن باشد، آورده شود، شعر شفیعی کدکنی آن مشت نمونۀ خروار خواهد بود. سرودن برای شفیعی کدکنی نه جلوهای از زندگی که عین زندگی است و زندگی نیز در نگاه او چیزی جز همین سرودن نیست. چنانکه این ایده در نام کتاب «از بودن و سرودن» و همچنین این پاره از شعرش نیز که میگوید «بسرای تا که هستی که سرودن است بودن» پیداست.
اگر ملکالشعرای بهار را «شاعر آزادی» دانستهاند، باید شفیعی کدکنی را «شاعر امید» دانست. معنای مرکزی بسیاری از شعرهای او ترکیبی از روحیه و امید است. او باریکاندیشانه در زمانهای که «ویروس بیمعیاری» به ساحات گوناگون سرایت کرده، عیارمندانه به مقولۀ خطیر امید پرداخته و آن را بر صد نشانده است.
در این کتاب ابتدا به مسائلی دربارۀ امید از قبیل زمینهها و بنیانها، قانونمندی، رازآمیزی، تخیلآمیزی، مبارزهجویی، کنشمندی، کمالگریزی، برخی امیدهای واهی، متعلقات و ساخت امید پرداخته شده و در بخش دوم، مؤلفات و بنیانهای امید در بریدهای از اشعار منتشرشدۀ شفیعی کدکنی در سه کلانمجموعۀ «آیینهای برای صداها»، «هزارۀ دوم آهوی کوهی» و «طفلی به نام شادی» بررسی و نشان داده شده است. بازخوانی این بریدهشعرها از دریچهای تحلیلی که بدین منظور فراهم آمده است، میتواند چهرهای کمتر دیدهشده از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را به نمایش بگذارد و ضمن استخراج دستگاه منسجم اندیشگی او دربارۀ امید راستین، بهرهای «قوت دل و نوش جان» از این موضوع را برای «گنجشکان عصر جنگ و جیرهبندی» تدارک ببیند.
فهرست مطالب کتاب:
بخوان به نام گل سرخ
بخش یکم: چیستی امید: زمینهها و بنیانها
1. نروید هرگز از پولاد شمشاد: قانونمندی امید
2. در افسون گل سرخ شناور بودن: رازآمیزی امید
3. اندیشهات جایی رود و آنگه تو را آنجا کشد: تخیلآمیزی امید
4. علیه وضع موجود: مبارزهجویی امید
5. سوی او میغیژ و او را میطلب: کنشمندی امید
6. علتی بدتر ز پندار کمال؟ کمالگریزی امید
7. این راه را نهایت صورت کجا توان بست؟: برخی امیدهای واهی
8. کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندۀ خود را؟: متعلقات امید
9. صبر مردان و دل امیدواران: ساخت امید
بخش دوم: واکاوی بنیانها و زمینههای امید در شعر شفیعی کدکنی
شهسوار گرمپوی عرصۀ امید: شعر امید
منابع
پربازدید ها بیشتر ...
حکایتی از پله دوم
فریدون مجلسیمجلسی که از دیپلماتهای قدیمی کشورمان است، در این کتاب به روایت زلال و خودمانی خاطرات خویش میپردازد
پرده پرده تا وصال؛ شرح جامع اصطلات و مشکلات کشف المحجوب هجویری (دو جلد)
هاجر خادم، رضا اقدامیخواندن نثر مصنوع و غامض کتب عرفانی همواره جویندگان علم را دچار سردرگمی کرده و چهبسا آنان را از مطال
نظری یافت نشد.