نامه های مجتبی مینوی و ایرج افشار
خلاصه
نامههای افشار و مینوی شمهای از فعالیتهای علمی و فرهنگی دو تن از ایراندوستان نامدار در عرصۀ زبان و ادب فارسی را بازمینماید؛ در این نامهها جز اینکه سبک انشای آنها آموزنده است، با خواندن آنها فضای فرهنگی حاکم بر آن زمان را نیز بهتر میتوان شناخت.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
ایراندوستی و عشق به زبان فارسی و تحقیقات ایرانی و فرهنگ ملی، ایرج افشار (1304 ـ 1389) را به مجتبی مینوی (1281 ـ 1355) دوست پدرش، دکتر محمود افشار (1272 ـ 1362) نزدیک کرد و خیلی زود میانشان الفتی تمام درگرفت و این رابطۀ صمیمانه با وجود خصلت ستیهندگی و درشتی مینوی تا پایان عمر وی گسسته نشد. مینوی که اهل ظاهرسازیهای مرسوم نبود و صراحت لهجه داشت و انتقادهای تندوتیزش سبب رنجش بسیاری از اطرافیان میشد و حتی گاه کارش به بیملاحظگی با دوست و غیردوست کشیده میشد، محبتش به افشار پیوسته باقی ماند و به روزگاران افزون نیز شد.
نامههای افشار و مینوی شمهای از فعالیتهای علمی و فرهنگی دو تن از ایراندوستان نامدار در عرصۀ زبان و ادب فارسی را بازمینماید؛ در این نامهها جز اینکه سبک انشای آنها آموزنده است، با خواندن آنها فضای فرهنگی حاکم بر آن زمان را نیز بهتر میتوان شناخت.
هر دو بسیارخوان، بسیاردان و شیفتۀ فرهنگ و ادب ایران بودند و جاهطلبی علمی داشتند. دو کتاب نیز با هم منتشر کردند: «وقفنامۀ ربع رشیدی» و «یادنامۀ ایرانی مینورسکی» و مراودات علمیشان تا آخر برجا بود. به دفعات همسفر شدند و در جلسات هفتگی در تهران هم از محضر یکدیگر بهرهیاب بودند. افشار جویای دانش مورد اعتماد مینوی دانشخواه بود. وقتی مینوی چند روز پیش از درگذشتش بخششنامهای نوشت و کتابخانۀ شخصی کمنظیرش را که با همتی بلند و احاطهای شگرف طی سالیان دراز گرد آورده بود و بیگمان یکی از گنجینههای نادر برای پژوهشهای ایرانی است، به بنیاد شاهنامۀ فردوسی اهدا کرد، ایرج افشار و یحیی و اصغر مهدوی و علیرضا حیدری را هیئتامنای کتابخانه به وزیر فرهنگ و هنر وقت، مهرداد پهلبد معرفی کرد.
افشار در تمام دوران آشناییاش با مینوی، قدر وی و تحقیقات استوارش را میدانست و زحماتش را ارج مینهاد. موقعی که ریاست کتابخانۀ مرکزی را بر عهده داشت، در آنجا مراسمی قدرشناسانه از مقام علمی مینوی ترتیب داد (آذر 1350) و در همانجا به پاس پنجاهسال تحقیقات و مطالعات مینوی کتاب «نامۀ مینوی» را که با همکاری حبیب یغمایی به چاپ رسانیده بود، به او تقدیم کرد. کمتر از چهارسال بعد یعنی در اردیبهشت 1354 نیز جزوهای را با عنوان «مجتبی مینوی: زندگینامه و فهرستنامه به مناسبت مجلس معرفی خدمات علمی مینوی» جزء نشریههای کتابخانۀ مرکزی انتشار داد. بعد از درگذشت مینوی هم در باب فضایل او داد سخن داد و مفصل و دلپذیر دربارهاش نوشت.
این دو نامهنگاریهای مفصلی با ایرانیان و فرنگیان اهل دانش و فرهنگ داشتند و خوشبختانه با نظمی خاص و روحیهای خستگیناپذیر اغلب نامههای رسیده را حفظ کردند و اکنون صدها بلکه هزاران نامه از دیگران به این دو فرهنگدوست پرکار روزگار برجایمانده که بازتابدهندۀ تصویر واقعی بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی و ادبی در این مملکت است. حدود پنجاه نامه از مینوی به افشار از آفت زمان مصون مانده و در اختیار است و یک نامه هم از همسر مینوی (شهریار پرتوی) در دست است که از اوهایو موقعی که شوهرش در بستر بیماری بوده است، نوشته است. حدود نود نامه هم از افشار در میان اوراق مینوی باقی است که در کتابخانۀ مینوی نگهداری میشود. یک سبب اینکه تعداد نامههای مینوی کمتر است، این است که مینوی در جواب چند مکتوب گاه یک پاسخ مفصل مینوشته. اما چنانکه از لابلای مطالب پیداست، بخشی از مکاتبات این دو نیز در گذر زمان از میان رفته است.
در نامههای افشار به مینوی که در این کتاب آمده است، نخستین آنها در تیرماه 1334 از کوشکک نوشته شده و قدیمیترین نامۀ مینوی از آنکارا به تاریخ آذر همین سال است. آخرین نامههای هر یک از سال درگذشت مینوی یعنی سال 1355 است. اغلب نامهها مربوط به دهۀ سی است؛ زیرا در این زمان مینوی دور از ایران به سر میبرد و نیازمند نامهنگاری بود. به بیان دقیقتر 61 نامه از دهۀ سی، 23 نامه از دهۀ چهل و 5 نامه از دهۀ پنجاه از افشار به مینوی و 36 نامه از دهۀ سی، 13 نامه از دهۀ چهل و 1 نامه از دهۀ پنجاه از مینوی به افشار در دست است.
موضوع نامهها اغلب کتاب است و نسخه و مقاله و مجله و کتابخانه و احوالپرسی. گاهی هم دربردارندۀ یاد و خاطرات گذشته است و بعضی قضاوتهای خواندنی و ذکر خیر رفیقان مشترک مانند سیدحسن تقیزاده، یحیی مهدوی، عباس زریاب خویی، عبدالحسین زرینکوب، همایون صنعتیزاده، حبیب محبوب (یغمایی)، محمدعلی جمالزاده، پرویز خانلری، محمدتقی دانشپژوه، مصطفی مقربی، منوچهر ستوده و احسان یارشاطر. گاهی نیز البته مفاد نامهها ذکر شر دیگران است و برخی دلخوریها، نگرانیها و گلایههای مینوی و بهندرت افشار را بازتاب میدهد که اطلاع از آنها در شناخت روحیۀ ایشان و بعضی مسائل آن روزگار مؤثر تواند بود.
از مطالب قابل ذکر در این مکتوبات آن است که افشار از مخالفان جدی تغییر خط است و معتقد است این کار «جز مسخرهبازی چیز دیگری نیست» از هیاهویی که بعضی «مشتاقان و جانبازان» بر سر مسئلۀ تغییر خط راه انداختهاند نگران است و به مینوی اصرار میکند تا به سعید نفیسی که موافق این «زمزمۀ ناهنجار» است، پاسخ انتقادی درخوری بدهد 76 و 77).
مینوی در مکتوبی دیگر (69) مورخ 22 بهمن 1337، از خرابکردن کتابها با تحقیق ناقص یا بد چاپکردنشان توسط بعضی افراد اظهار رنجش کرده و از «اسامی غلط خارج از حد و حصر» در جلد اول «سفرنامۀ ابنبطوطه» ترجمۀ محمدعلی موحد و جلد اول «مقدمۀ ابنخلدون» ترجمۀ محمد پروین گنابادی انتقاد کرده و نوشته مایل است چند مقالۀ انتقادی در باب کتب تازهچاپ مانند «جامع التواریخ» چاپ احمد آتش، «لوایح» چاپ رحیم فرمنش، «منطق الطیر» تصحیح محمدجواد مشکور و «ویس و رامین» چاپ محجوب بنویسد؛ اما گذشته از اینکه وقت نمیکند، نگران است زیاد تند برود و همه را برنجاند.
نامهها در این کتاب به ترتیب تاریخی آورده شده است و در نامههای بیتاریخ، بر اساس قراین موجود در متن، به ظن و گمان تاریخ حدسی در کروشه افزوده شده است. همچنین کتاب چند پیوست دارد که هر کدام به گونهای مربوط به ایرج افشار و مجتبی مینوی هستند.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
نمونه دستخط مینوی و افشار
نامهها (137 نامه)
پیوست
نمایه
تصاویر
پربازدید ها بیشتر ...
نشر کتاب، و تمدن
عبدالحسین آذرنگدر این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
منابع مشابه بیشتر ...
این دفتر بیمعنی: یادگارنمای فرهنگی از ایرج افشار
به کوشش بهرام، کوشیار و آرش افشاربه جرئت باید گفت این کتاب یکی از بینظیرترین خاطراتی است که حتماً پس از انتشار آن، برای هر کسی در هر
فیروزشاهنامه: دنبالۀ دارابنامه بر اساس روایت محمد بیغمی (ویراست جدید)
ناشناساین متن در شرح جهانگیری و جنگهای فیروزشاه پسر داراب و برادر دارای دارایان است. در این مجلد بخشی بسی
نظری یافت نشد.