
چشمهایش و ملکوت: بزرگ علوی و بهرام صادقی: مروری بر همۀ داستانها
خلاصه
در این کتاب پس از مقدمهای در بیان زندگی بزرگ علوی و بهرام صادقی، به بررسی ادبیات داستانی این دو نویسنده پرداخته شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
بزرگ علوی و بهرام صادقی هیچ شباهتی به هم ندارند. یکی اهل معاشرت بود و دیگری نبود. یکی اهل محفل و دوستی و رفافت بود و دیگری از هر محفل و دارودستهای فراری بود. یکی اهل مدارا بود و دیگری نبود. یکی خودش را زمینی میدانست و دیگری اغلب اوقات در عوالم هپروت سیر میکرد. یکی دوست داشت رمان بنویسد و داستان کوتاه مینوشت و آن دیگری دوست داشت داستان کوتاه بنویسد و سودای رمان در سر نداشت. چه عیبی داشت؟ اصل ماجرا قصه بود و هر دو قصهگو بودند. اما زمانه به هیچکدام فرصت کافی ندارد.
آقابزرگ را به سمت حزب و سیاست هل دادند و بهرام صادقی را به سمت محافل روشنفکری و دارودستهبازی. آقابزرگ که اهل مدارا بود، با سیاست کنار آمد و تا آخر عمر به آن آرمانهایی که خیال میکرد همۀ بدبختیها و بیعدالتیهای روی زمین را از میان خواهد برد وفادار ماند؛ اما بهرام صادقی که به این خوشباوری نبود و اهل مدارا هم نبود، به همۀ دارودستهها و دوستان پشت کرد و خودش را کنار کشید و همۀ درها را به روی خودش بست. هر دو در میانۀ راه از دلبستگیهایی که از اولین سالهای نوشتن به دنبالش بودند، دست کشیدند و وا دادند و تسلیم شدند. و این هم شاید وجه مشترک دیگری است که میشود میان این دو نفر پیدا کرد.
در این کتاب پس از مقدمهای در بیان زندگی بزرگ علوی و بهرام صادقی، به بررسی ادبیات داستانی این دو نویسنده پرداخته شده است.
آقابزرگی که در سال 1320 از زندگی قصر بیرون آمد، آن آقابزرگی که در «چمدان» بود، نبود. یک آقابزرگ دیگر بود. با اینکه در همۀ چهارسال و نیمی که در زندان بود، تلاش کرده بود که همچنان بنویسد. و همچنان مینوشت و داستان مینوشت. خاطرات نمینوشت و داستانهای خودش را برای زندانیهای دیگر میخواند. «ورقپارههای زندان» که بلافاصله بعد از اینکه از زندان بیرون آمد به دست چاپ داد، همۀ داستانهایی بود که از آذر 1317 به بعد در زندان نوشته بود؛ به قول خودش در مقدمۀ این کتاب، یادداشتهایی که «روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو» و «پاکتهای میوه و شیرینی» نوشته بود و از زندان فرستاده بود بیرون یا به قول خواهرش نجمی علمی که سهشنبهها به ملاقات او میرفت، «روی پارچۀ ململ». شور داستاننویسی تا اردیبهشت 1316 که به زندان افتاد و در تمام سالهایی که در زندان بود، هنوز در وجود او باقی بود. اما از شهریور 1320 ناگهان ورق بازگشت. جامعه دیگر داستان نمیخواست. جامعه بعد از پشت سرگذاشتن یک دوران مخوف دیکتاتوری، ناگهان به هیجان آمده بود و میخواست صدای اعتراض خودش را به گوش فلک برساند. در بخش نخست کتاب به بزرگ علوی و بررسی داستانهای کوتاه او پرداخته شده است.
داستان بهرام صادقی و داستان داستانهایی که نوشت و به دست چاپ سپرد، داستان یک فرار پیگیر و مستمر از هیولاییاست به اسم «واقعیت». بعد از دوسه بار رودرروشدنش با این هیولا در همان اولین تجربههای خوشد، میدان را خالی کرد و به راههای دیگری رفت. هرچند دوباره سر از همان جایی که بود درآورد. پس داستان او داستان فرار نبود فقط. داستان بازگشت او هم بود؛ بازگشتی که اما خیلی دیر پیش آمد. به تعبیر خودش یک نماش بود در دو پرده. در بخش دوم کتاب از «ملکوت» بهرام صادقی سخن گفته و داستانهایی که در مجموعۀ «سنگر و قمقمههای خالی» گرد آمدهاند.
فهرست مطالب کتاب:
زمین و هوا
بزرگ علوی: ورقپارهها و داستانهای دیگر
بهرام صادقی: قمقمهها و داستانهای دیگر
یادداشت
پربازدید ها بیشتر ...

داستانسرایی فارسی در شبه قاره در دورۀ تیموریان
طاهره صدیقیزبان و ادبیات فارسی که در شبه قاره تاریخی هزارساله دارد، آثار گرانبهایی از داستانهای منظوم فارسی ر

شوش: کاوشهای باستانشناسی در شهر پانزدهم دوره عیلام میانی
احسان (اسماعیل) یغماییاین کتاب یکی از معدود پژوهشهای باستانشناسی ایرانی است درباره شوش؛ این شهر پر رمزوراز که پارهای از
منابع مشابه بیشتر ...

به جستجوی گلستان: نگاهی به قصههای ابراهیم گلستان
ناستین (آسیه) جوادیساختار کلی کتاب بدینصورت است که ابتدا به شرح مختصر قصه یا رمان پرداخته شده است؛ سپس شخصیتها به دو

از آینه تا خشت: 100 سال زندگی ابراهیم گلستان
محمدرضا رهبریانمیگویند زندگینامهنویسی چیزی است شبیه به تاریخنویسی. سندها، نامهها، عکسها و حرفهای تازه میتوا
دیگر آثار نویسنده

سه استاد: ادای احترامی به ابراهیم گلستان، شمیم بهار و قاسم هاشمینژاد
جعفر مدرس صادقیابراهیم گلستان، قاسم هاشمینژاد و شمیم بهار سه نویسندهای هستند که نویسنده در این کتاب، به نقش و جای
نظری یافت نشد.