ادبیات و دفاع از سیارۀ زمین: مقدمهای بر نقد ادبی زیستمحیطی
خلاصه
نقد ادبی زیستمحیطی با آگاهی از نقصان هاییی به بررسی ملاحظات زیستمحیطی بازنماییشده در متن ادبی و ارتباط این ملاحظات با زیرساختهای فکری و فرهنگی جامعه میپردازد. در واقع این رویکرد تفسیری و تحلیلی، اثار ادبی و مادۀ اصلی متون یعنی زبان و روایت را برای روشنکردن نظرگاهها و جهتگیریهایی که یک جامعه در قبال محیطزیست دارد، بررسی میکند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
بسیاری از اندیشهگران حوزۀ محیط زیست بر این باورند که دیگر وقت آن رسیده که برای حل معضلات محیطزیست تنها به دانشهای فیزیکی و دستاوردهای فناورانۀ علوم تجربی اکتفا نکنیم و جایگاه مؤثر علوم انسانی و گفتمانهای اخلاقی و فرهنگی را بیش از پیش جدی بگیریم؛ چراکه تا اینجای کار، فقدان نگرشهای فرهنگی مدافع محیطزیست و بهویژه عدم پایبندی به انگارههای اخلاقی زیستمحیطی، عمق و گسترۀ بحران را دوچندان کرده است.
با ظهور اومانیسم چیرگی آدمی بر زمین که عمدتاً به مدد صنعت و جادوی تکنولوژی صورت گرفته بود موجب یک دوره تغییرات سریع شد. این تغییرات به هیچ عنوان مثل مرحلههای تکاملی پیشین نبود. مجموعۀ تحولات عمیقی بود که تمام گسترۀ سبک زندگی، آداب و رسوم و جهانبینی انسانها را درنوردیده بود و زندگی آدمی دیگر نمیتوانست با آهنگ طبیعی حیات بر روی کرۀ زمین تطابق و سازش داشته باشد. دویست سال گذشت و این تغییرات بنیادی در زندگی آدمی به جهش سلطهگرایانهای بدل شد که از زمان برخورد مشهور آن شهابسنگ ویرانگر به زمین در 65 میلیون سال پیش بیسابقه بود.
امروزه بهخوبی میدانیم بحرانهای روزافزون زیستمحیطی که پس از رنسانس آغاز شد، در وهلۀ اول از یک ناتوانی یا غفلت عمومی در درک تغییرات اقلیمی و زیستی حکایت دارد. امروز باید با دریغ و افسوس اعتراف کرد آن همه تصورات مالیخولیایی و فاجعههایی که بعدها در داستانهای علمی ـ تخیلی مربوط به محیطزیست دیدهایم، دیگر از پردۀ خیال بیرون افتادهاند و در روز روشن پیش چشمان ظاهر شدهاند. بحرانهای اقلیمی و معضلات ناشی از کمبود انرژی و غذا آنچنان بر سر برخی از مناطق جهان آوار شدهاند که تقریباً هیچ راه برونرفت زودهنگامی پیش روی آدمی باقی نمانده است.
ادبیات و بهویژه ادبیات کلاسیک جهان یعنی شاهکارهای تمدنهای باستانی نظیر روم و یونان و ایران معمولاً آدمی را در مرکز متن قرار دادهاند. به این معنا که موضوع و غایت پرداخت ادبی شاعران، نویسندگان و اندیشهگران ادبیات فاخر و محبوب جهان قدیم «آدمی» بوده. ادبیات کلاسیک عمدتاً برای بازگویی جهان «انسانی» شکل گرفته و در جهت بسط و تکمیل این بازگویی نشان پیش رفته است. نگاهی کوتاه به میراث عظیم ادبیات جهان این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد که ادبیات اغلب داعیهای به جز بازنمایی رابطۀ آدمی با دیگر آدمیان با خویش و جهان نداشته و البته رابطهای که بین موجودات و جهان به تصویر کشیده شده، همواره بر جهان آدمی متمرکز بوده و به مسئلۀ احترام به گونههای زیستی دیگر با زمین التفاتی نداشته.
باری، طبیعت در بیشتر متون قدیمی در حاشیۀ متن قرار گرفته و با وجود اینکه میتوانسته از لحاظ نشانه ـ معناشناسی حضور پررنگی داشته باشد، از کنشگری معناشناختی خاصی برخوردار نبوده. به همین دلیل هم حتی تا به امروز نقد و نظریۀ ادبی به متون مختصری که از غیرانسان سخن گفتهاند، توجه چندانی نکرده است. این بیتوجهی البته به دلیل وانمودهای کمرنگ طبیعت در پسزمینۀ متون نبوده. دلیل اصلی آنجا بوده که نگرش انسانمحورانه به پدیدههای هستی، مجالی برای شخصیتبخشی به طبیعت باقی نمیگذاشته و آن را همواره به صورت فضایی جدا و بیرونافتاده از جهان انسان در نظر میگرفته است.
نقد ادبی زیستمحیطی با آگاهی از چنین نقصانی به بررسی ملاحظات زیستمحیطی بازنماییشده در متن ادبی و ارتباط این ملاحظات با زیرساختهای فکری و فرهنگی جامعه میپردازد. در واقع این رویکرد تفسیری و تحلیلی، اثار ادبی و مادۀ اصلی متون یعنی زبان و روایت را برای روشنکردن نظرگاهها و جهتگیریهایی که یک جامعه در قبال محیطزیست دارد، بررسی میکند. ضمن اینکه ابایی از افشاگری دربارۀ ظلمهایی که بر طبیعت رفته و میرود، نداشته و از پرسشگری و جستجوی راهحلهای دیرگون فرهنگی حذر نمیکند.
نقد ادبی زیستمحیطی از لحاظ معرفتشناختی در ارتباط وثیق با ملاحظات اخلاقی جدید در حوزۀ بوممحوری قرار میگیرد. اخلاقی که در نقطۀ آرمانی خود آدمهایی را موردی خطاب قرار میدهد که هر نوع بهرهجویی از طبیعت را نوعی جنایت و خشونت علیه زندگی تلقی میکنند. اندیشهگران علاقمند به نقد ادبی زیستمحیطی تلویحاً به دنبال پاسخ به این سؤالات هستند که آیا میتوان دست به کار تدوین هنر و به طور اخص ادبیاتی شد که به ما خاطرنشان کند هرچه زودتر از عادت دستکاری طبیعت به وسیلۀ زبان دست برداریم و صداقت بیشتری در نامیدن و تفسیرکردن پدیدههای طبیعت به خرج دهیم؟ و آیا ادمی سرانجام خواهد فهمید آنچه طبیعی است، الزاماً «غیرفرهنگی» نیست؟ آیا او به این مسئلۀ مهم پی خواهد برد که فرهنگ حقیقی، تعامل و همپیوندی با طبیعت است و نه استحالۀ طبیعت؟ آیا او این تصور غلط را که زبان، فرهنگ و اخلاق ملک انحصاری اوست کنار خواهد گذاشت؟ آیا او به این باور خواهد رسید که در تضاد قراردادن طبیعت با تمدن انسانی و مصادیقی همچون مدنیت شهری نتیجهای جز پایمالکردن حقوق زیستبوم ندارد؟ سؤالاتی از این قبیل یادآور میشوند گفتمانهای به اصطلاح علمی و سیطرۀ سرمایهداری و تولید و فروش مضاعف هرگز نمیتوانند منادی دعوت حقیقی به دفاع از محیطزیست باشند.
این کتاب میکوشد اولا با زبانی روشن و همهفهم به معرفی مبانی نظری و روششناختی نقد زیستمحیطی بپردازد و ثانیاً با ارائۀ نمونههایی از کاربست مفاهیم تحلیلی این حوره، به گسترش خلاقیتهای پژوهشی و مطالعاتی مخاطبان کمک کند.
فهرست مطالب کتاب:
* پیشگفتار
* فصل اول: نقد ادبی زیستمحیطی: بایستههای نظری و روششناختی
نقد ادبی زیستمحیطی، ادبیات سبز و نقد بومگرا
روششناسی
درونمایههای امر زیستمحیطی در متن ادبی
نوشتار زیستمحیطی؛ روایت مسئولانۀ بحران زمین
* فصل دوم: طبیعتمحوری در متن: از خودآگاهی تا جهاننگری
نقد ادبی زیستمحیطی و زبان
طبیعتمحوری بهمثابۀ جهاننگری
* فصل سوم: به سوی یک جریان گفتمانی زیستمحیطی در آفرینشها و مطالعات ادبی
خودآگاهی ادبی زیستمحیطی
از متن به گفتمان: متن ادبی و گفتمانهای برابرطلبانۀ محیطزیستی
* سخن پایانی
* کتابنامه
پربازدید ها بیشتر ...
مطالعات ادبی هرمنوتیک متنشناختی
مهیار علویمقدمتأویل و رویکرد هرمنوتیکی، باعث افزایش بهرهگیری هر چه بیشتر خواننده از ارزشهای شناختهنشدۀ متن میش
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
نظری یافت نشد.