آرمان ایرانشهر: گزیدهای از مقالات حسین کاظمزاده ایرانشهر
خلاصه
مقالاتی که در این کتاب آورده شده، متعلق به مجلۀ «ایرانشهر» و دورۀ خاصی از زندگی فکری کاظمزاده و همچنین تاریخ ایران است. این دوره به طور مشخص دورۀ گذار از سلطنت قاجاریه به عصر پهلوی است. ایرانشهر در این دوره همچون اغلب روشنفکران همروزگارش، بر حرکت پرشتاب ایران در مسیر تجدد تأکید داشت و تغییرات و اصلاحات معینی را در این راه لازم میدانست.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
حسین کاظمزادۀ ایرانشهر (1262 ـ 1340) دوران کودکی بسیار سختی را گذراند؛ چراکه مادرش را در چهارسالگی و پدرش را در هفتسالگی از دست داد. برادرش زینالعابدینخان تربیت او را بر عهده گرفت که خود همچون پدر طبابت میکرد و از رجال سرشناس تبریز بود. سواد اولیه را به شیوۀ مرسوم زمانه ابتدا در مکتب ملانصیر و سپس مکتب ملاعلی واعظ فراگرفت و در مکتب رشدیه ادامه داد. پس از آن وارد مدرسۀ کمال شد که میرزا حسینخان کمال آن را به سیاق مدارس جدید در تبریز بنا نهاده بود. به دلیل سابقۀ تحصیلات مکتبی و نیز استعدادی که داشت، پس از مدتی کوتاه در کنار تحصیل به معلمی در همان مدرسه پرداخت؛ مدتی بعد دفتر حسابداری و سپس سرپرستی کتابخانۀ مدرسه را نیز به او سپردند. نخستین تجربۀ او در روزنامهنگاری هم در همین مدرسه بود که در تهیۀ مطالب برای نشریۀ مدرسه مشارکت داشت. در این مقطع از زندگی، باب آشنایی او با تمدن غرب و تحولات جهان گشوده شد. ظاهراً مدرسۀ کمال کتابخانۀ نسبتاً پرباری داشت و همچنین یکی از مراکز توزیع نشریات داخلی و خارجی در تبریز بود؛ بنابراین او خوانندۀ نشریات فارسیزبان چاپ داخل و خارج همچون تربیت، ثریا، حبل المتین، اقدام و حکمت و نشریات عربی مانند الهلال و نیز نشریات ترکی چاپ عثمانی شد. او که در مدرسه زبان فرانسه را هم آموخته بود، به مطالعۀ نشریات و کتابهای فرانسوی موجود در کتابخانه نیز میپرداخت.
کاظمزاده در سال 1917 با وجود ناامنیهای ناشی از جنگ، از مسیر بالکان به آلمان بازگشت. از این زمان دورۀ پرباری در زندگی او آغاز شد که بیشتر شامل کارهای فرهنگی و علمی بود. در این سالها با مجلۀ کاوه به مدیریت تقیزاده همکاری میکرد و همچنین عضو و نخستین سخنران انجمنی بود که نامدارانی چون تقیزاده، قزوینی و جمالزاده برای انجام مباحثات علمی و ادبی در برلین تشکیل داده بودند. او در سال 1919 کتابفروشی ایرانشهر را در برلین بنا نهاد که بعدتر در قالب مؤسسۀ انتشاراتی آثاری نیز منتشر کرد و همچنین محفلی برای گردآمدن ایرانیان تحصیلکردۀ مقیم آلمان بود. از جمله آثاری که در سلسلۀ انتشارات منتشر کرد، افزون بر کتابهای خودش، میتوان به این موارد اشاره کرد: شرح حال ابن مقفع از عباس اقبال، هفتادودو ملت از میرزا آقاخان کرمانی، جیجک علیشاه از ذبیح بهروز و فواید گیاهخواری از صادق هدایت. همچنین از سال 1922 مجلۀ ماهانۀ «ایرانشهر» را به مدت چهار سال منتشر کرد که دربرگیرندۀ مقالات او و همفکرانش بود.
او در سال 1936 به سوئیس مهاجرت کرد تا از جنگافروزی آتی نازیهای آلمان در امان بماند. دوران اقامت در دهکدۀ دگرسهایم سوئیس آخرین مرحله از حیات ایرانشهر بود که با مراحل پیشین تفاوت داشت؛ چراکه زندگیاش وقف مکتبی عرفانی شد که خود پایه نهاده بود. او مکتب «عرفان باطنی» را در چارچوب آموزههای تئوسوفیسم و همچنین تحت تأثیر دانستههایش از عرفان ایرانی پی افکند که در آن زمان طرفداران قابل توجهی هم در سوئیس و آلمان یافت. سالیان پایانی عمر ایرانشهر چنین گذشت: مرشد طریقتی تازه در هیئت پیرمردی با ریشی انبوه که در دهکدهای در سوئیس از غوغای جهان کناره گرفته است. او سرانجام در اسفند 1340 در سوئیس درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
مقالاتی که در این کتاب آورده شده، متعلق به مجلۀ «ایرانشهر» و دورۀ خاصی از زندگی فکری کاظمزاده و همچنین تاریخ ایران است. این دوره به طور مشخص دورۀ گذار از سلطنت قاجاریه به عصر پهلوی است. ایرانشهر در این دوره همچون اغلب روشنفکران همروزگارش، بر حرکت پرشتاب ایران در مسیر تجدد تأکید داشت و تغییرات و اصلاحات معینی را در این راه لازم میدانست. روشنفکرانی چون تقیزاده و ایرانشهر را میتوان بانیان اندیشۀ اصلاحات حکومتی در ایران دانست؛ چنانکه دستکم بخش مهمی از اندیشههای آنها در دورۀ پهلوی اول در دستور کار قرار گرفت و تا حد زیادی تحقق یافت.
همانطور که ایرانشهر در ابتدای مقالۀ «انقلاب و تربیت اجتماعی» اشاره کرده است، اندیشۀ انقلاب در سر بسیاری از روشنفکران، شاعران و روزنامهنگاران ایرانی آن دوره غوغا میکرد. به نظر میرسد او در مقالاتش بیشتر به انقلاب فکری پرداخته و نمود اصلی آن را در نظام فرهنگی کشور دانسته است. با این حال در مجلۀ او مطالب در باب انقلاب سیاسی و بهویژه در حمایت از شعار نافرجام جمهوریت کاملاً مشهود است.
ملیگرایی که یکی از محورهای اصلی تجدد در ایران بوده است، بارزترین ویژگی اندیشۀ ایرانشهر به شمار میآید. در مطالب ملیگرایانۀ او طیف متنوعی از اندیشههای مرسوم این جریان فکری از اصلاح نژادی و پرورش «نژاد نو» گرفته تا مفهوم «روح ملی» دیده میشود.
در نگاه اول ممکن است گرایش ایرانشهر ملیگرا و متجدد بهنوعی عرفان عملی در دو دهۀ پایانی زندگی عجیب بنماید؛ با این حال با تأمل در همین مقالات برگزیدۀ او میتوان رگههایی از نگاهی عرفانی را بهروشنی مشاهده کرد. نگاه رمانتیک او به مفهوم ملیت، تأکیدش بر معنویت و دین و اخلاق، گرایش او به آنچه «فلسفۀ توحید» میخواند و آن را آمیزهای از ترقیات غرب و معنویات شرق میداند و ارجاعات مکررش به اندیشهمندانی چون امرسوم و شیللر، شاید جلوههایی از درون شوریده و نگاه عارفانۀ او به شمار آید.
سه مقالۀ نخست این کتاب از سال اول مجلۀ «ایرانشهر» انتخاب شده و مانند دیگر مقالات این سال فاقد امضاست؛ اما با توجه به شواهد موجود از جمله ذکر نام کاظمزاده ایرانشهر به عنوان «نگارنده و مدیر» در سرلوحۀ مجله و همچنین محتوا و سبک مقالات، به ظن قوی آنها را نیز باید به قلم خود ایرانشهر دانست.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
شرقشناسی و غربشناسی
خصایص ایرانیان
انقلاب و تربیت اجتماعی
جوانی و جوانان ایران
ملیت و روح ملی ایران
معارف و ارکان سهگانۀ آن
دین و ملیت
نگاهی به فلسفۀ زردشت و اخلاق امروزی ما
راه نو در تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت در مدارس
پربازدید ها بیشتر ...
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
قفلهای دستساز آذربایجان
رحمان احمدی ملکیاز بین آثار فلزی، قفل به دلیل دارابودن نوعی رمز عملکرد و درونمایۀ رازگون، از اهمیت زیادی در حیطۀ تل
نظری یافت نشد.