مشت بر سندان
خلاصه
آنچه در این کتاب آمده، مشتی از طنزیات ژورنالیستی رضا رفیع است که در فاصلۀ سالهای 1390 تا 1391 به صورت روزانه و همراه با حوادث و اتفاقات روزمرۀ جامعه نوشته شده و در مطبوعات چاپ شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
اینکه گفته شود طنز، قلمرویی است صعب و پرصلابت؛ اصلا گزافهگویی نیست. ایرانیان به سبب سابقۀ قدیم و قوی در تمدن و فرهنگ جهان، بهویژه در روزگاران کهن و تا قرون وسطای اروپا، در زمینههای گوناگون و بلکه متفاوت دانش، حکمت و هنر پیشتاز بودهاند و از جمله در قلمرو طنز. کهنترین نمونهها از طنز مکتوب را میتوان در «گاتها» و همچنین در «یشتها» پی گرفت.
به منظور تأکید بر صعوبت و صلابت طنزنویسی است که گذرا گفته میشود که در «گاتها» آمده است که روان زمین به سبب هجوم ظلم ظالمان، از اهوار خواستار پهلوانی است یاریگر و ایزد بهمن، سپیتمان زرتشت را پیشنهاد میکند. روان زمین، گئوش اورون که گویا چشمانتظار پهلوانی در حد و قد و قامت یکی همچون رستم بوده است، پهلوان معنا را با دلگیری رد میکند و همینجاست که یکی از عوامل ایجاد طنز، عاملی که هم ابوعلی سینا و هم کانت بر آن اتفاق نظر دارند، یعنی عامل غافلگیری رخ میدهد.
یا در «یشتها» آمده است که افراسیاب برای پیروزی بر ایرانیان، قربانیان زیادی از گلهها و رمههای گاو و گوسفند، نذر و نیاز آناهیتا مینماید و چیزهایی میگوید که به قول استاد پورداوود، هیچ معنایی ندارند و تنها برای هجو افراسیاب است که سرایندگان یشتها آن گفتههای بیسروته و فاقد معنا را آورده و نوشتهاند.
بعدها نوع جدیدی از طنز مکتوب و مندرج در مطبوعات به وجود آمد. این نوع طنز بسته به شرایط و فضای غالب اجتماع، رویکردهای متفاوتی داشته است و به طرزی حیرتآور اینگونه از طنز، مشهور به «طنز مطبوعاتی» غالباً تکرار مکررات بوده است. انگار که کلیشهای از مباحث و دشواریهای زندگی روزمرۀ مردم، بارها و به دفعات، به طرزی ملالآور و خستهکننده تکرار شده است.
هر مخاطبی میتواند با مروری بر صفحات و ستونهای طنز مطبوعات طی دههها با موضوعهای مشابه مانند گرانی ارزاق و کمبود مایحتاج یا عدم رسیدگی به آبوبرق یا آسفالتهای پرچاله و پردستانداز خیابانها و دیگر معابر مواجه شود.
در این میان باز طی دهههای متمادی و متوالی در قلمرو طنز مطبوعات، تنها به انگشتشمار طنزپردازان قدرتمند و صاحب سبک برمیخوریم که از موضوعهای روزمره طنز درمیآورند. اشخاص طنزپردازی با همین رویکرد طنز مطبوعاتی، بزرگانی چون عمران صلاحی، جواد مجابی، کیومرث صابری، در دورهای جلال رفیع، سیدعلی میرفتاح و رضا رفیع و دوسه تن دیگر، با قدرتی اعجابآور توانستهاند که تقریباً از هیچ، موضوع و سوژۀ طنز درآورند.
در این کتاب روی سخن رضا رفیع بیشتر با دو گروه است؛ گروه اول صاحبان ایده و آرمان و اندیشه که سالها پرذوق و شوق، بدون درفش و دریک، فلک را سقف بشکافتند و طرحی نو درانداختند؛ اما مأیوسانه احساس میکنند سرشان به سنگ خورده و عمری فقط مشت بر سندان زدهاند که نرود میخ آهنین بر سنگ. گروه دوم امیدوارانی که همچنان چشم بر افق دوختند و به ما آموختند: در ناامیدی بسی امید است! حتی اگر شده سندان را عوض کنند، دست از مشت زدن برنمیدارند و حافظوار فریاد میزنند: چرخ بر هم زنم از غیر مرادم گردد/ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک.
آنچه در این کتاب آمده، مشتی از طنزیات ژورنالیستی رضا رفیع است که در فاصلۀ سالهای 1390 تا 1391 به صورت روزانه و همراه با حوادث و اتفاقات روزمرۀ جامعه نوشته شده و در مطبوعات چاپ شده است. در روزنامۀ اطلاعات و جامجم و همچنین در مجلۀ «اطلاعات هفتگی». در این دو سال، انتقادکردن از سیاستها و مواضع دولت مثل سابق سخت نبود؛ با این حال نویسنده تلاشش بر این بوده که از جادۀ عدل و انصاف خارج نشود.
پربازدید ها بیشتر ...
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
منابع مشابه
مشروطه از دامن طنز؛ واکاوی طنز و کاریکاتور در جنبش مشروطه
نسترن خواجهنوریمطبوعات به عنوان یک ابزار برنده و یک چراغ نوردهنده همیشه در دست مبارزان و فراراه ستمدیدگان قرار داشت
پیگرد و رهایی افراشته: برگی از دفتر خودکامگی
ماشاءالله ورقاافراشته بعد از کودتا به سبب شرایطی، مورد پیگرد سازمانهای «امنیتی» رژیم کودتا قرار گرفت. بدینروی پس
نظری یافت نشد.