
فیلمسفه: فلسفۀ فیلمساخته (در دفاع از امکان فلسفهپردازی از طریق فیلم)
خلاصه
فیلم کمک شایانی به فلسفه کرده است؛ هم از ناحیۀ بردن اندیشههای فلسفی از ذهنهای فیلسوفان و محیطهای بستۀ دانشگاه به دل جامعه و به میان مردمان، هم از ناحیۀ انضمامیسازی و فهمپذیرتر کردن اندیشههای انتزاعی و دشوارفهم فلسفی، و هم از ناحیۀ امکانات تازهای که برای اندیشیدن در اختیار فیلسوفان گذاشته است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
نسبت میان فیلم و فلسفه نسبتی چندسویه است. از سویی تقریباً از همان ابتدای ظهور سینما، از فلسفه کمک گرفته شد تا نشان داده شود که این قالب تازه بهواقع هم هنری و هم تازه است؛ یعنی اولا جدوجهدهای فلسفی بسیاری صورت گرفت در این جهت که فیلم، به سبب شباهتهای انکارنشدنیای که با سایر هنرها دارد، باید به مثابۀ قالبی هنری پذیرفته شود و نه صرفاً نوعی فن یا صنعت؛ ثانیاً تلاشهای فلسفی فراوانی در نشاندادن این معنی به انجام رسید که سینما بهواقع هنری تازه است و بنابراین نمیتوان آن را مثلاً به عکاسی فروکاست یا صرفاً تلفیق هنرهای موجودش دانست.
فیلسوفان میگفتند: اگر اَشکال هنری شناختشدهای چون ادبیات، موسیقی، تئاتر، معماری، پیکرهسازی، نقاشی و عکاسی را بدین سبب هنر به شمار میآوریم که ربط و نسبت خاصی با معرفت دارند و مثلاً میتوانند بازنمای عالم واقع باشند، پس سینما را هم باید به همین سبب هنر به شمار آورد؛ چون چهبسا حتی بیش از سایرین بتواند بازنمای عالم واقع باشد؛ اگر آنها را بدین دلیل هنر نامیده شده که ربط و نسبتی با عواطف دارند و احساساتی را برمیانگیزند و عواطفی را بیان میکنند، پس سینما را هم باید به همین دلیل هنر دانست؛ چون میتواند چنین نسبتی با عواطف و احساسات داشته باشد؛ و اگر وجود وجوه زیباییشناختی عامل بازشناسی قالبهای پیشگفته به مثابۀ هنر است، پس سینما را هم باید از همینرو هنر به حساب آورد؛ چون فیلمها میتوانند واجد وجوه زیباییشناختی باشند و به مخاطبان لذت زیباییشناختی ببخشند. افزون بر این شباهتها، سینما ویژگیهای خاص و منحصربهفردی هم دارد که آن را متمایز از سایر هنرها میسازد؛ یعنی نه میتوان آن را در ذیل هیچکدام از هنرهای موجود گنجاند و نه میتوان صرفاً تلفیق چند هنرش دانست: از تئاتر و ادبیات و عکاسی و معماری و ... بهره میگیرد؛ اما سنتزی پدید میآورد که چیزی بیش از آنها در خود دارد و سرشت و گوهری متمایز عرضه میدارد.
از سوی دیگر فیلم نیز کمک شایانی به فلسفه کرده است؛ هم از ناحیۀ بردن اندیشههای فلسفی از ذهنهای فیلسوفان و محیطهای بستۀ دانشگاه به دل جامعه و به میان مردمان، هم از ناحیۀ انضمامیسازی و فهمپذیرتر کردن اندیشههای انتزاعی و دشوارفهم فلسفی، و هم از ناحیۀ امکانات تازهای که برای اندیشیدن در اختیار فیلسوفان گذاشته است.
در دهههای اخیر فیلسوفان چندی از پیوند و نسبتی تازه میان فیلم و فلسفه سخن به میان آوردهاند: فیلم به مثابۀ فلسفه، فیلم ـ فلسفه یا به اختصار فیلمسفه. در اینجا بحث بر سر این است که دستکم پارهای از فیلمها میتوانند فلسفهورزی کنند؛ یعنی به همان نحو که مثلاً در مقالات و رسائل فلسفی میتواند برنهاد یا نظریهای تازه عرضه کرد، به تقویت یا تضعیف موضعی پرداخت و تفسیر یا قرائتی تازه از نظریهای به دست داد، در فیلمها نیز میتوان چنین کرد و اگر چنین باشد، باید پذیرفت که در عرض فیلم و فلسفه، با پدیدهای به نام فیلمسفه نیز مواجهایم. در بحث از چیستی و امکان فیلمسفه، میشود گفت امروزه مناقشهبرانگیزترین و در عین حال جالبتوجهترین بحث در نظریۀ فیلم است.
طرفه اینکه در هر دو سنت فلسفی بزرگ معاصر، یعنی تحلیلی و قارهای، فیلمسفه طرفداران مهمی یافته است. مهمترین طلیعهدار آن را در سنت تحلیلی، استنلی کول دانستهاند و در سنت قارهای نیز ژیل دلوز. اما حق آن است که تلاشهای آغازین دیگرانی چون هانری برگسون، هوگو مانستربرگ، آنتونن آرتو، سرگئی آیزنشتاین و .... نیز در اینباره نباید فروگذاشته شود.
اما در این میان نوئل کرول جایگاهی ویژه دارد؛ هم از سوی تقریباً برجستهترین فیلسوف فیلم معاصر است و هم از دیگرسو نرمنرمک با فیلمسفه همدل شده و اگرچه نه در کتابی مستقل، در سه مقالۀ مهم قرائتی خاص از آن عرضه داشته است.
در این سه مقاله، خواننده با موضعگیری متأخر کرول در باب امکان فلسفهورزی از طریق تصویر متحرک آشنا میشود. آرای او در باب این امکان در سیر مطالعات گستردهاش در نظریۀ فیلم، از چهار دهه پیش تا امروز تطور پیدا کردهاند و از موضعی کمابیش ناموافق به موضعی کاملاً موافقاش کشاندهاند. او قرائت خودش را از فیلمسفه با نام «فلسفۀ فیلمساخته» عرضه میدارد.
در این مقالات کرول راهبردی سهگانه در پیش میگیرد: یکی اینکه به سراغ ادله و براهین مخالفان میرود و قوت استدلالی آنها را میسنجد و به نقدشان میپردازد؛ دیگر اینکه حتی در ضمن نقد و پاسخگویی به اشکالات مخالفان و شکاکان، میکوشد تا به دفاع از موضع خود برخیزد و نشان دهد که به لحاظ نظری میتوان از فلسفۀ فیلمساخته دم زد؛ سوم اینکه به تفصیل به دو موردپژوهی دست میزند: یعنی تلاش میکند با بررسی دو فیلم «شتاب آرام» ساختۀ ارنی گر (از سینمای تجربی و آوانگارد) و «یادگاری» ساختۀ کریستوفر نولان (از جریان عمدۀ سینما) نشان دهد که فلسفۀ فیلمساخته اصلاً بالفعل وجود دارد. البته ناگفته نماند که کرول مثالهای دیگری نیز از فلسفۀ فیلمساخته در این مقالات میآورد؛ اما این دو فیلم را به تفصیل مورد بررسی قرار میدهد.
خواننده در این کتاب، افزون بر آگاهی از موضعگیری کرول نسبت به فیلمسفه، به گونهای با نقدنویسی عالمانه بر فیلم نیز آشنا میشود. دو مقالۀ نخست این کتاب، افزون بر چیزهای دیگر، نمونههایی عالی از نقد فلسفی فیلم هستند و میتوان چونان الگوهایی در نقدنویسی از آنها بهره برد.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار مترجم
فلسفهپردازی از طریق تصویر متحرک: مورد شتاب آرام
یادگاری و پدیدارشناسی ادراک روایت تصویر ـ متحرکی
فلسفۀ فیلمساخته
واژهنامه
نمایۀ اصطلاحات
نمایۀ اشخاص
نمایۀ آثار
پربازدید ها بیشتر ...

شوش: کاوشهای باستانشناسی در شهر پانزدهم دوره عیلام میانی
احسان (اسماعیل) یغماییاین کتاب یکی از معدود پژوهشهای باستانشناسی ایرانی است درباره شوش؛ این شهر پر رمزوراز که پارهای از

داستانسرایی فارسی در شبه قاره در دورۀ تیموریان
طاهره صدیقیزبان و ادبیات فارسی که در شبه قاره تاریخی هزارساله دارد، آثار گرانبهایی از داستانهای منظوم فارسی ر
نظری یافت نشد.