عجوزک و عیاران: قصهای برگرفته از هزارویکشب (شبهای 699 تا 719) ترجمۀ عبداللطیف طسوجی
خلاصه
گزینش این قصه، از آنرو خوشایند است که ناظر است به پدیدۀ عیاری که در فرهنگ شرق از جمله در فرهنگ ما ایرانیان، جایی برای خود داشته است که البته بهتدریج ضایع و باطل شده و ادامهاش به صورتی ناخوشایند در جامعۀ خود بهویژه بعد از آغاز شهرنشینی به وجود آمده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
هزارویکشب افزون بر خاصبت پیوستاری قصهها و هدف از قصهگویی که به منزلۀ رهایی از مرگ و نجات زن و زیبایی و نگریستن به زندگی ساخته و پرداخته شده است، یک ویژگی برجستهاش هم این کتاب را منحصر به خودش کرده است و آن دستبردنهای نهاندک در هزارویکشب است. همزمان با نشر این قصۀ خیالانگیز، قصهای هندی به ترجمۀ زندهیاد محمدرضا دیمیاد و فرزند ایشان به نشر سپرده شده با نام «سپیدهدم» و نشان میدهد پی و پایۀ هزارویکشب هندی است و در قرون بسیار پیش و پیشتر از خلیفهگری اعراب خلق شده است.
در اختلاط داستانهای موسوم به «هزارافسان» هم با هزارویکشب سخن رفته است. همچنین ترجمهای از زبان عربی تونسی در دست انتشار است به نام «صدویک شب» که مجموعهای از گونهای هزارویکشب که نقلهایی است از دورۀ امویان و چون کار به دست عباسیان افتاده، آن چندان قصه از متن کتاب برداشته شده است.
در همین حکایت عجوزک و عیاران که چون از ایرانیان یاد می شـود ایشان «عجم» ـ یعنی گنگ ــ نامیده میشوند و چون از عبریان بیاورد، ایشان هم بار منفی به خود میگیرند! در یکی از قصهها مردی پارسی یک اسب پرنده اختراع میکند که یکی از شروط پادشاهی است در اینکه دختر خود را ـ مثلاً ـ با چنان شرطی به آن مرد به زناشویی خواهد داد. اما وقتی مرد سازندۀ اسب پرنده به درگاه میرسد، تصویری چنان زشت و نکبت از وی ترسیم میشود که من و شما هم نمیخواهیم چنان تصویری را به ذهن خود راه بدهیم. در حکایتی دیگر بازرگانی پارسی (عجم!) کارش فریب دادن و ربودن جوانان خام بغداد است برای بردن ایشان به جستن الماس و... طبعاً نابودی ایشان که مشروح آن در خود کتاب باید خوانده شود.
در این کتاب که داستانی از هزارویکشب گزینش و ویرایش شده، اگر جایی از جوانان عرب نام برده شده، به جوانان پارس یا خراسان تغییر یافته و یک جای هم خشونت و سربریدن زرگر یهودی جادوگر تغییر یافته و به بریدن گوش او بسنده شده است؛ به نشانۀ اینکه سحر و افسونگری آن زرگر باطل شده باشد.
گزینش این قصه، از آنرو خوشایند است که ناظر است به پدیدۀ عیاری که در فرهنگ شرق از جمله در فرهنگ ما ایرانیان، جایی برای خود داشته است که البته بهتدریج ضایع و باطل شده و ادامهاش به صورتی ناخوشایند در جامعۀ خود بهویژه بعد از آغاز شهرنشینی به وجود آمده است.
بدیهی است قصههای هزارویکشب هنجارهای هزارویکشبی دارد و تا حدودی که به اصالت و کیفیت اثر آسیب نرسد، ویراسته شده است. اما آنچه در قصههای هزارویکشب مهم است، همانا اصل و ذات روایتگری است که ذهن و خیال خواننده را جذب خود میکند که یعنی بیا همراه خیالپردازیهایم با من همسفر شو؛ بهویژه با نثر زیبای عبداللطیف طسوجی که از ساخت و بافت عبارات و بهکاربستن واژههایی خاص میبرد که از خراسان باشد و این دریافت بیهیچ نشانهای در این گزینش آورده شده است.
پربازدید ها بیشتر ...
گزارشهایی دربارۀ مختصر عملیاتی در جنوب ایران: رویارویی نظامی بریتانیا و ایل قشقایی در بهار و تابستان 1918 م/ 1336 هـ.ق
سر پرسی سایکس، کلنل ای.اف. اورتون و دیگرانآنچه در این کتاب آمده، مجموعهای از گزارشهای فرماندهان بریتانیایی رشتهعملیاتی است که در بهار و تاب
منابع مشابه بیشتر ...
از خلسههای کویری تا جهان هزارتو: بررسی تطبیقی آثار محمود دولتآبادی و گابریل گارسیا مارکز
حسین خورشیدیدر این کتاب آثار دولتآبادی و مارکز از جهت توجه به ادبیات بومگرایانه با هم تطبیق داده شده و شباهته
هویت و بحران مدرنیته: بررسی تطبیقی رمان «جای خالی سلوچ» محمود دولتآبادی و رمان «کوچه مدق» نجیب محفوظ
حسین خورشیدیرمان «کوچه مدق» اثر نجیب محفوظ از رمانهای قابل توجه است. این رمان شباهتهای بسیاری با رمان «جای خال
نظری یافت نشد.