زنها، خرافات و سلیقهها: آخرین مصاحبههای گابریل گارسیا مارکز
خلاصه
گابریل گارسیا مارکز نویسنده و روزنامهنگار و خالق شاهکاری همچون«صد سال تنهایی» و «عشق سالهای وبا» در این کتاب در گفتگو با دیوید استریتفلد از نویسندگان نشریه نیویورکتایمز از علایقش به ادبیات و روزنامهنگاری و همچنین سینما پرده برمیدارد. او در این گفتگو از زنهایی که نقش مهمی در زندگیاش داشتهاند، سخن به میان میآورد؛ از بستگانش و از زنی زیباروی که برای اولین بار به او خواندن و نوشتن را آموخت.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
به قول یکی از منتقدان، «صد سال تنهایی» همچون سنگی بود که شیشه را شکست! به درون خیابانها و زندگی مردم افتاد و روزمرهگی را به شکلی صادقانه و باورپذیر به تصویر کشید. رنگها را، احساسات مردم را و اتفاقاتی جادویی را که هر روز در حال رخ دادن بودند. این داستان همچون خونی در رگهای جامعه جریان پیدا کرد و به داخل خانهها رفت. بدون اینکه فرشها را آلوده کند. انتشار رمان «صد سال تنهایی» تمام داستانهای آمریکای لاتین را تحت تأثیر خود قرار داد و به این ترتیب به معروفترین رمان جهان بدل شد.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده و روزنامهنگار و خالق شاهکاری همچون«صد سال تنهایی» و «عشق سالهای وبا» در این کتاب در گفتگو با دیوید استریتفلد از نویسندگان نشریه نیویورکتایمز از علایقش به ادبیات و روزنامهنگاری و همچنین سینما پرده برمیدارد. او در این گفتگو از زنهایی که نقش مهمی در زندگیاش داشتهاند، سخن به میان میآورد؛ از بستگانش و از زنی زیباروی که برای اولین بار به او خواندن و نوشتن را آموخت.
ویراستار و گفتگوکنندۀ این کتاب دربارۀ مارکز میگوید: «در کنار گابریل گارسیا مارکز بیشتر از اینکه معذب باشم سرحال بودم. همانی بود که میخواستم. سرزنده و دوستداشتنی. او برعکس اغلب نویسندهها که ترجیح میدهند از خودشان و موفقیتهایشان بگویند، دوست داشت در مورد کتابها و نوشتههایش حرف بزنیم. هر کس دیگر نویسندۀ کتابی مثل «صد سال تنهایی بود» پولش را به جیب میزد و برای حرفها و نقدها تره هر خرد نمیکرد! نکتۀ دیگر در مورد مارکز این بود که اصلاً آدم عجولی نبود. او با من دربارۀ داستانی صحبت کرد که معلوم نبود تا چند سال دیگر قرار است بیرون بیاید. داستانی که بعدها به نام «خاطرات روسپیان سودازدۀ من» به چاپ رسید. رمانی نهچندان بلند که به آخرین داستان او تبدیل شد».
اولین گفتگویی که در این کتاب آورده شده برای مجلۀ ادبی کلمبیا انجام شده و به سال 1956 انتشار یافته است. مارکز در این زمان رمان «طوفان برگ» را منتشر کرده بود که به عنوان موفقترین اثر ادبی کلمبیا معرفی شده بود. او در این گفتگو از این رمان، رابطۀ ادبیات و سینما، سفر به اروپا و یادگیری تدریجی سخن گفته است.
گفتگوی دوم این کتاب توسط ارنستو گونزالس برمخو و برای نشریۀ «رویستا کریسس» آرژانتین انجام شده است. در بخشی از این گفتگو مارکز دربارۀ کتابهای خود و نوشتن آنها میگوید: «اگر از خودم بپرسید، گام صد سال تنهایی از بقیۀ کارهای من خیلی هم بلندتر نبود. نوشتن «کسی که به سرهنگ نامه نمینویسد» به مراتب سختتر از صد سال تنهایی بود. سالها بعد از نوشتن این کتاب احساس میکردم که دیگر چیزی برای نوشتن ندارم. در واقع من هیچوقت به این فکر نکردهام که میخواهم کتاب جدیدم از قبلی بهتر یا بدتر باشد. من فقط میخواهم گامی بردارم». (ص 37)
بخش سوم این کتاب دربرگیرندۀ سه گفتگویی است که پلینیو آپولیو مندوزا با مارکز انجام داده و در این گفتگوها دربارۀ زنها، خرافات و سلیقهها سخن گفته است. مارکز دربارۀ نقش به زنان و مردان در «صد سال تنهایی» میگوید: «نقشی که من در کتابم به زنها و مردها اختصاص دادم، حتی پیش از نوشتن «صد سال تنهایی» کاملاً ناخودآگاه و خودبهخود در ذهنم شکل گرفته بود. این منتقدان بودند که توجه من را به این موضوع جلب کردند. البته من از این بابت خوشحال نشدم؛ چون حالا دیگر نمیتوانم به همان صورت ناخودآگاه به زنان داستانهایم شخصیت بدهم. اما به هر حال وقتی سعی کردم از این زاویه دید به کتابهای خود نگاهی تحلیلی داشته باشم، متوجه شدم که این دیدگاه با نگاه من به نقش تاریخی زنها و مردها مطابقت دارد». (ص 53)
آخرین مصاحبۀ مارکز که با خاوی آین و به سال 2006 در اسپانیا صورت گرفته نیز در بخش پایانی این کتاب آمده است.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
نویسندهای که نویسنده خواهد ماند
زایش تخیل در ماکوندو
زنها، خرافات، وسواسها، سلایق و فعالیت
تمبری بر نامههای عاشقانه
هرگز نمینویسم
پربازدید ها بیشتر ...
آیین های ایل شاهسون بغدادی
یعقوبعلی دارابیدر این کتاب ضمن معرفی ایل شاهسون بغدادی در گذر تاریخ، آیینهای دینی و آداب و رسوم اجتماعی این ایل بر
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
منابع مشابه بیشتر ...
ادبیات آتش است
ماریو بارگاس یوسادیدار تاریخی ماریو بارگاس یوسا با گابریل گارسیا مارکز در سال 1967 در لیما پایتخت پرو انجام شد؛ گفتگو
گابریل گارسیا مارکز؛ آخرین مصاحبه و گفتگوهای دیگر
دیوید استریتفلددر این کتاب از نخستین مصاحبۀ گارسیا مارکز، وقتی اولین جرقههای منحصربهفرد «صد سال تنهایی» شکل گرفت
نظری یافت نشد.