۸۱۶
۲۹۶
بوف کور هدایت، رمانی غربی

بوف کور هدایت، رمانی غربی

پدیدآور: مایکل بیرد ناشر: نیلوفرتاریخ چاپ: ۱۳۹۹مترجم: شاپور بهیان مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۱۰۰شابک: 1ـ66ـ6654ـ622ـ978 تعداد صفحات: ۳۴۳

خلاصه

مایکل بیرد می‌گوید در این کتاب دربارۀ خود «بوف کور» ننوشته است، بلکه دربارۀ موضوع آن نوشته است. او سعی کرده در این کتاب «بوف کور» را به خوانندۀ غربی بشناساند.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.​

 

«بوف کور رمانی غربی» کتابی است که در ۱۹۹۰ میلادی به زبان انگلیسی منتشر شد؛ اما از آن زمان تاکنون در نقد ادبی مدرن ایران، شاید جز یکی دو مرور، آن هم به زبان انگلیسی بازتابی نداشته است. این کتاب در واقع دفاعیه‌ای است بر این ادعا که «بوف کور» شاهکاری جهانی است و در سنت ادبیات غربی مخصوصا سنت گوتیک نوشته شده است. نویسنده سعی می‌کند نشان دهد که هدایت در این اثر از سوداهای ادبیات ملی، ادبیات منحصر به ویژگی‌های خاص یک فرهنگ ـ واقعی یا آرمانی ـ فراتر رفته است و نه‌تنها به مصاف ادعاهای فرهنگ خودی درباره خود و روایت خودی، بلکه ادعاهای فرهنگ غربی در این مورد رفته است. به عبارتی «بوف کور» که در بطن یک فرهنگ مرکز زدوده نوشته شده است، نقبی می‌زند به بطن فرهنگی دیگر که آن هم از خیلی پیش مرکزیت خود را از دست داده بوده است؛ یعنی فرهنگ غربی. او می‌گوید «بوف کور» عیان ساختن بی‌اعتباری ادعاهای جوهریت چه در غرب و چه در شرق یا به عبارتی ادعاهای ذات‌گرایانه مربوط به این دو حوزۀ زیست است.

مایکل بیرد می‌گوید او در این کتاب دربارۀ خود «بوف کور» ننوشته است، بلکه دربارۀ موضوع آن نوشته است. او سعی کرده در این کتاب «بوف کور» را به خوانندۀ غربی بشناساند. او معتقد است غربی‌ها می توانند از خلال این کتاب به خودشان و به شکل روایتشان نگاه کنند. به عبارتی به زعم او این رمان اثری است از نویسنده‌ای غیرغربی که مجهز به شیوه‌های روایت غربی است، اما ضمنا به دوباره‌خوانی و بازتفسیر این شیوه‌ها نیز دست زده است. نویسنده به پیروی از مقالۀ والتر اونگ، «مخاطب هر نویسنده‌ای همیشه مخاطبی خیالی است»، بنا دارد که هدایت در این رمان مخاطب خود را شکل می‌دهد و می‌سازد. هر چند راوی می‌گوید دارد برای سایه‌اش می نویسد؛ اما روایت او مبتنی است بر مراجع ادبی و ارجاع‌های مکرر به متون دیگر. برخی از این ارجاعات آشنا هستند، مثلا ارجاعات فولکلوریک، تفسیرهای فرهنگ عامه، نوآوری های زبانی؛ اما ارجاعات دیگری هم هست که خوانندۀ ایرانی ـ دست‌کم خوانندۀ عادی ایرانی زمان هدایت ـ از آن بی‌خبر بوده است؛ نوعی پس‌زمینۀ سایه‌وار که او می‌کوشد آنها را به پیش‌زمینه بیاورد. به زعم او معنای یک اثر نمی‌تواند در لحظه خاصی ساخته شود؛ ساخته‌شدن معنای «بوف کور»، گویی به زمان نیاز داشته است و شاید بیرد می‌خواهد بگوید «بوف کور» عمداً معنای خود را پنهان کرده است. به گفتۀ او «بوف کور» چنان طراحی شده که در زمان خودش قابل خواندن [یا قابل فهمیدن] نباشد و تنها در صورتک ترجمه به فهم درآید. گویی نویسنده می‌خواهد به این ترجمه کمک کند.

نویسندۀ این کتاب، «بوف کور» را اثری جهانی می‌داند؛ او در کتاب خود می‌خواهد «بوف کور» را در متن یک سنت روایتی بنشاند که متعلق به غرب است؛ اما با این کار می‌خواهد نشان دهد که تعریف واحدی از غرب، روایت واحدی در غرب وجود ندارد و «بوف کور» هدایت نشانگر این امر است. در این کتاب نویسنده خواسته نشان دهد دوبن‌انگاری غرب و شرق، قائل شدن به ذاتی واحد برای هر دو، ریشه در دیدگاه‌های آکادمیک متأثر از شرق‌شناسی دارد؛ دیدگاه‌هایی که سلسله‌مراتبی و از بالا به ادبیات غیرغربی نگاه می کنند (از جمله دیدگاه اسکارسیا و ویکنز) و از نویسندۀ غیرغربی انتظار دارند این دوبن‌انگاری ذات‌گرا را رعایت کند و اگر می‌خواهد رمانی یا داستانی بنویسد، فراموش نکند در چه مرحله‌ای از تحول ادبیات غرب قرار دارد؛ بداند که عصر آلن پو یا هوفمان یا نویسندگان دوران بعد از رمانتیک گذشته و نوشتن به سیاق اینها، بیشتر اسباب طنز و شوخی است.

از لحاظ روش‌شناختی، نویسنده این کتاب را در چارچوب روش‌های نقد جدید نوشته است؛ اما البته خود را به آن مقید نکرده است. از این لحاظ اطلاعات زندگی‌نامه‌ای برای او کمکی به فهم متن «بوف کور» نمی‌کند؛ گو اینکه گاهی مجبور شده به این اطلاعات هم ارجاع بدهد. مهم این است که از نظر او «بوف کور» یک اثر زندگی‌نامه‌ای نیست؛ یعنی اثری که خواننده بتواند ردپای زندگی فردی به نام صادق هدایت را در آن دنبال کند. بسیاری از مضامین «بوف کور» از مضامین غیرشخصی‌اند و مربوط‌اند به ادبیات مابعد رمانتیک که در آثار سایر نویسندگان هم دیده می‌شود؛ مثلا همزادها، تکرار، درون‌مایۀ جنسیت و مرگ، زیبایی‌شناسی وحشت. به پیروی از همین روش است که او در فصل دوم کتابش معلوم می‌کند «بوف کور» اثری عاشقانه و نوعی رمانس است و مطابق الگوهای رمانس عاشقانه نوشته شده است؛ بدبختی عاشق، ماهیت رازآمیز موضوع عشق، تمرکز راوی بر واکنش‌های پیچیده‌اش به جلوه‌های زن، همگی به طور نوعی، از قراردادهای عشق درباری یا عشق شهسوارانه‌اند. در اینجا او به مقایسۀ «زندگانی نو» از دانته با «بوف کور» می‌پردازد و مبنای پیوند آنها را جستجوی راوی «بوف کور» برای زن اثیری و جستجوی دانته برای بئاتریس می‌داند. نکته‌ای که بیرد از آن می‌گذرد این است که او درعین حال که می‌گوید دانته امکان دارد در سرودن «زندگانی نو» تحت تاثیر سنت‌های اسلامی دربارۀ عشق بوده باشد، تأثیر این سنت‌ها را بر هدایت نادیده می‌گیرد. بیرد می‌گوید هدایت از درون فرهنگ اسلامی می‌نوشت، تحت تأثیر سبک‌های روایتی نسبتا جدید اروپایی بود. منظور او این نیست که هدایت، دانته را خوانده و از او تأثیر گرفته است، منظور این است که هدایت از ژانری بهره برده که منطق خاصی دارد و این منطق، هم در دسترس دانته بوده و هم در دسترس هدایت، همچنان که در دسترس سایر نویسندگان. از جمله تأثیرهای هدایت از این ژانر یا سنت دانته‌ای، یکی ویر ذهنی یا دل‌مشغولی خاص راوی و توجه شیداگونه او فقط به یک موضوع، یا اصطلاح مونومانیای اوست و دیگری اصرار بر متن‌بودگی اثر و نیز مباحث اخلاقی از بابت نگرش به زنان.

نویسنده در فصل‌های بعدی کتاب، منابع دیگری مطرح می کند که بر «بوف کور» تاثیر گذاشته‌اند؛ از جمله «دفترهای مالده لائوریس بریگه» از ریلکه، «گرادیوا» از ینسن، داستان‌های کوتاه آلن پو، «مرد شنی» از هوفمان و در نهایت «بوف کور» را بر بستر سنت رمانس گوتیک می نشاند. اهتمام او از این لحاظ دور از قالب روشی که برای تحقیق خود انتخاب کرده است، نیست. چنان‌که می دانیم «نقد جدید» جنبشی فرمالیستی است که تاکیدش بر «خواندن دقیق» متن مخصوصا شعر است تا نشان دهد اثر ادبی به عنوان ابژه‌ای زیبایی شناختی و درخودگنجیده و به خود ارجاع دهنده چگونه عمل می‌کند. این جنبش نام خود را از کتاب جان کرورنسوم یعنی «نقد جدید» گرفته است. ای. آ. ریچاردز نیز با «نقد عملی» و «معنای معنا»ی خود مخصوصا در رشد این جنبش سهم عمده ای داشت؛ اما نباید سهم تی.اس. الیوت به ویژه مقاله تاثیرگذارش «سنت و استعداد فردی» را نادیده گرفت. به نظر می رسد در کل، برد به این ایده الیوت وفادار مانده است که آثار بزرگ در خود نظم ایده آل مشترکی پدید می‌آورند که گاه و بیگاه با ورود یک شاهکار جدید بار دیگر تعریف می‌شود. به بیان طنزآمیز تری ایگلتون کلاسیک های موجود در چارچوب فضای محدود سنت، مودبانه موضع خود را تغییر می‌دهند، تا نورسیده جای خود را پیدا کند و در پرتو آن خود نیز متفاوت با قبل به نظر می‌رسند. تفاوتش این است که اثری که اکنون در حال ورود به سنت کلاسیک ادبیات غربی است نه رمانی غربی که رمانی غیرغربی است و این معضلی است که مایکل بیرد سعی کرده با آن درافتد.

فهرست مطالب کتاب:

مقدمۀ مترجم

پیش‌گفتار

سپاس‌گزاری

فصل اول: بوطیقای ملی و سایه‌هایش

فصل دوم: کتاب عشق: دانته به عنوان الگو

فصل سوم: فصل اول می‌گوید که تو او را دوست داری

فصل چهارم: گوتیک 1: یک زمینۀ ژنریک

فصل پنجم: گوتیک 2: پو همچون پس‌زمینه‌ای ژنریک

فصل ششم: سالومه: پارابل هنرمند

فصل هفتم: مقدمه‌ای بر بوف کور به عنوان رمانی غربی

یادداشت‌ها

نمایۀ نام‌ها

نمایۀ آثار

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

شکونتلا

شکونتلا

کالی داسه

جهانیان کالی داسه را به نام شاعر «شکونتلا» می‌شناسند. هندیان همواره خود شیفتۀ این اثر بوده‌اند؛ چه د

منابع مشابه بیشتر ...

جلال آل احمد و معاصرانش: چهار مقاله

جلال آل احمد و معاصرانش: چهار مقاله

امید طبیب‌زاده

این کتاب دربرگیرندۀ چهار مقاله است درباره مناسبات جلال آل‌احمد با چهار تن از ر‌وشنفکران برجستهٔ هم‌ع

روایت داستانی: بوطیقای معاصر (ویراست جدید)

روایت داستانی: بوطیقای معاصر (ویراست جدید)

شلومیت ریمون ـ کنان

ریمون‌ ـ کنان بر اساس الگوی کاربردی ژنت از سه سطح روایت، فصل‌های کتاب خود را تبویب می‌کند. در فصل نخ