تاریخ فرهنگی، سیاسی افغانستان
خلاصه
این کتاب به بررسی جنگها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان از زمان امپراتوری مغول در قرن شانزدهم تا احیای مجدد طالبان در این روزها میپردازد. نویسنده که استاد انسانشناسی در دانشگاه بوستون است و تجربۀ کار میدانی و قومشناختی طولانی در افغانستان دارد، تلاش میکند که نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را با وجود تمام تفاوتهای منطقهای، فرهنگی و سیاسی با هم متحد و از هم جدا میکند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
مردم افغانستان و بیگانگان به تصورات و رؤیاهای خود دربارۀ چیستی و چگونگی وضعیت کشور افغانستان چسبیدهاند، آن هم به گونهای که هم واقعیت حاضر و هم آیندۀ احتمالی در پردۀ ابهام فرورفته است. با نگاه به این کشور و تاریخش میتوان به راهحلهای احتمالی برای رفع مشکلات فعلی کشور دست یافت؛ اما با این وجود متوجه زنگ خطرهایی میشویم که نشان میدهند حتی بهترین سیاستها نیز ممکن است شکست خورده و ناکام بمانند. یکی از مهمترین ابعادی که در بیشتر پروژههای توسعهای کشور نادیده گرفته میشود، شرایط جدیدی است که میتواند افغانستان را در روندی متفاوت و مثبت قرار دهد.
این کتاب به بررسی جنگها و ماهیت متغیر مشروعیت سیاسی در افغانستان از زمان امپراتوری مغول در قرن شانزدهم تا احیای مجدد طالبان در این روزها میپردازد. نویسنده که استاد انسانشناسی در دانشگاه بوستون است و تجربۀ کار میدانی و قومشناختی طولانی در افغانستان دارد، تلاش میکند که نشان دهد چه چیزی مردم این کشور را با وجود تمام تفاوتهای منطقهای، فرهنگی و سیاسی با هم متحد و از هم جدا میکند. او با استفاده از آرای ابن خلدون، نظامهای حکومتداری در افغانستان را طی قرون گذشته به بررسی گرفته و تصویری روشن از بحران مشروعیت حاکمان افغانستان در دورههای متأخر به دست میدهد. طبق این مدل، در افغانستان قبایل غلزایی همان گروههای حاشیهنشین دردسرساز تلقی میشوند که هرازگاهی قدرت مرکز را به چالش میکشند. با این حال با وجود قدرت و توان نظامی این گروهها، کسب قدرت و مشروعیت برایشان هیچوقت آسان نبوده است.
همچنین نویسنده در این کتاب، مشکلات پیش روی حاکمان داخلی و خارجی را در برقراری نظم در این کشور به خوبی به تصور میکشد. هر کسی که میخواهد بر افغانستان حکم راند، باید سیاست محلی را به همان نحو که مردم محل درک میکنند، در نظر بگیرد. این رویکرد شاید در نگاه اول امری بدیهی به نظر رسد، اما نیل به آن میزان مشروعیت سیاسی چندان ساده نیست. تلاش قدرتهای خارجی برای غلبه و حکم راندن بر افغانستان نشان میدهد که چرا پیروزی نظامی در این کشور، همیشه به معنای پیروزی سیاسی نیست. قصۀ غمانگیز این است که مقاومت موفقیتآمیز و شجاعانۀ مردم افغانستان در برابر اشغالگران، به قدری مؤثر بوده که کنترل این سرزمین برای مردم خود آن نیز ناممکن گشته است.
فصل نخست به توصیف جغرافیا، سازمان اجتماعی و ترکیب قومی افغانستان میپردازد. به باور نویسنده، درس مهمی که باید از تاریخ افغانستان گرفت، آن است که این کشور همیشه از چند منطقۀ بزرگتر تشکیل شده و کمتر به شکل دولت ـ ملتی یکپارچه بوده است. حاکمان در دورههای مختلف تلاش میکردند نفوذ و قدرت خود را از مرکز بر این مناطق چندگانه اعمال کنند؛ اما کمتر به موفقیت چندانی دست مییافتند. در بسیاری از موارد به محض خارج شدن از پایتخت، نفوذ و مرجعیت دولت پایان مییافت.
حکومت عبدالرحمان اوج تلاش برای متمرکزسازی قدرت مرکزی است؛ اما این اقدام هزینۀ سنگینی برای کشور داشت و میراثی نامیمون از خود برجای گذاشت. به باور بارفیلد، بهترین نظام سیاسی برای افغانستان، نظام فدرالی است که در نتیجۀ آن، میزان زیادی از قدرت حکومت مرکزی به مناطق مختلف واگذار خواهد شد. این امر سبب میشود که اتکا به کابل کم شده و تأکید بیشتری بر مناطق کلیدی صورت گیرد.
دربارۀ مدرنسازی کشور نیز به باور نویسنده، بیشتر باید به تغییرات اقتصادی امید داشت تا تغییرات سیاسی. همکاریهای اخیر با دولت هند در بخش اقتصادی میتواند وابستگی به پاکستان را کم کند و توسعۀ روابط تجاری با دنیای خارج را در پی داشته باشد. بهرهبرداری مؤثر از ذخایر معدنی میتواند ثروت قابل توجهی نصیب کشور کند و روند اثربخش فرهنگی دنیای بیرون را سرعت بخشد. شهرنشینی روند دیگری است که باید بدان توجه خاص داشت.
نویسنده در این کتاب کوشیده تا به سؤالاتی در حوزۀ بینالملل و داخلی پاسخ دهد؛ از قبیل اینکه: چطور افغانستان، سرزمینی که بیش از هزار سال تحت سیطرۀ تام امپراتوریها و حکومتهای بیگانه بود، در قرون نوزدهم و بیستم با عقبنشینی بریتانیاییها و روسها، به «قبرستان امپراتوریها» مشهور شد؟ چرا تجاوز آمریکا در سال 2001 م. که به سرنگونی طالبان منجر شد، به شورش ملی نینجامید؟ و چرا با این حال هنوز امنیت در کشور برقرار نشده است؟ چرا تلاش خارجیان برای تغییر سیاست افغانستان، ساختارهای اجتماعی و حکومت آن تا این اندازه ناکام مانده است؟ چگونه خاندانی توانست از 1747 ـ 1978 م. قدرت را به دست گیرد و مردمی چنین متمرد را تحت کنترل درآورد و چرا از آن زمان به بعد، دولتهای مختلف افغانستان در برقراری رابطۀ مجدد نظم سیاسی مشروع چنین به دشواری افتادهاند؟
به استدلال این کتاب، بهترین راه برای پرداختن به این سؤالات، بررسی مفاهیم قدرت و مشروعیت سیاسی افغانستان طی دورهای طولانی است؛ مفاهیمی که طی هر دوره تغییر میکنند و دلالتهای خود را دارند. بدینگونه معلوم میشود که چگونه اشتراک در سیاست ملی، حلقهای گستردهتر از مردم را دربر میگیرد.
فهرست مطالب کتاب:
سخن مترجم
درآمد
مقدمه
فصل اول: مردم و مکانها
فصل دوم: فتح افغانستان پیشامدرن و حکومت بر آن
فصل سوم: جنگهای افغانستان ـ انگلیس و تشکیل دولت در افغانستان
فصل چهارم: افغانستان در قرن بیستم؛ تضاد بین دولت و جامعه
فصل پنجم: افغانستان به قرن بیستویکم پای میگذارد
فصل ششم: نتیجهگیری
منابع
پربازدید ها بیشتر ...
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
زبان ملت، هستی ملت
امامعلی رحمانزبان تاجیکستان با استقلال وطن پیوند ناگسستنی دارد؛ یعنی وقتی که وطن آزاد و مستقل بوده است، زبان هم ش
منابع مشابه
عین الوقایع: تاریخ افغانستان در سالهای 1207 ـ 1324 ق
محمدیوسف ریاضی هرویاین کتاب در تاریخ افغانستان است و حوادث سالهای 1207 تا 1324 قمری آنجا را دربر دارد. اما در ضمن مرجع
گزارش سفارت کابل: سفرنامۀ سیدابوالحسن قندهاری در سال 1286 و اسناد مربوط به آن
سیدابوالحسن قندهاریقسمت اول این کتاب گزارش سفارت را شکل میدهد و قسمت دوم، سواد چند نامه است به قلم منشی محمد عظیم که خ