درویش خان؛ یک رمان عاشقانه دربارۀ موسیقی: روایتی از زندگی استاد موسیقی، غلامحسین درویشخان (1251 ـ 1305)
خلاصه
این کتاب رمانی دربارۀ زندگی و موسیقی درویشخان است که به قلم حسن هدایت به نگارش درآمده است. این رمان سیار گسترده است و از کودکی تا مراسمهای پس از مرگ درویشخان را در خود دارد. نویسنده کوشیده تا در این رمان، جنبهها و زوایای پیدا و پنهان زندگی این موسیقیدان نامی را به تصویر بکشد.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
غلامحسین درویش معروف به درویشخان در سال ۱۲۵۱ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش حاجی بشیر اهل طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود. علت شهرت وی به درویشخان هم به این نکته باز میگشت که پدرش هنگـام صدازدن فرزندش همیشه از لفظ «درویش» استفاده میکرد و همین نام بعدها به عنوان نام خانوادگی غـلامحسین برگزیده و او به درویشخان یا غلامحسینخان درویش معروف شد. درویش خان دوران کودکی را در خانوادهً دولتشاهی گذراند و در همین خانه مادر خود را از دست داد. پدرش که کمی با موسیقی آشنا بود و سهتار مینواخت، غلامحسین را در دهسالگی به شعبه موسیقی مدرسه نظام، وابسته به دارالفنون سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود.
غلامحسین در آنجا خط موسیقی و نواختـن شیپور و طبل کوچک را فراگرفت. پس از مدرسه، ابتدا نزد داود کلیمی تارزن رفت تا مشق تار کند. پس از مدت کمی آموزش از استاد خود گوی سبقت را ربود و به مرتبۀ عالی نوازندگی دست یافت؛ اما حضور در جلسات درس استاد بیبدیل تار آن زمان، یعنی آقا میرزا حسینقلی او را به دنیای دیگری کشاند. همچنین آشنایی با برادر بزرگتر آقا میرزا حسینقلی، میرزا عبدالله نوازندۀ تار و سهتار، به کار او غنای بیشتری بخشید.
درویش چندی در دستۀ موسیقی عزیزالسلطان و سپس در دستۀ موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، نوازندگی طبل را بر عهده داشت. کار درویش در آن سن و سال نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفته بود که او را تارچی خطاب میکرد. مهارت درویش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین شاه (1313 قمری) به دستگاه شعاع السلطنه پسر مظفرالدین شاه والی فارس دعوت شود.
پس از اتفاقات چندی، درویش به برگزاری کلاسهای درس برای علاقهمندان به موسیقی و تار و سهتارنوازی همت گماشت. وی دراین دوره به گروه اخوانالصفا و دیدگاههای آنها نزدیک شد و منش و روش آنها را برگزید و به ظهیرالدوله «تنها مرکز صوفیگری موسیقیپـرور» آن زمان سرسپرد. درویش با تشکیل ارکستر موسیقی «انجمن اخوت» و اجرای کنسرتهای عمومی که سرپرستی آنها را خود به عهده داشت، در جهت هرچه مردمیترکردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستمندان و بلادیدگان گام برداشت.
درویشخان در نوازندگی دستی چیره و تکنیکی منحصربهفرد و در نواختن تار و سهتار به یک اندازه مهارت و توانایی داشت. از مضرابی قوی و در عین حال شفاف برخوردار بود و زیرهایش پیدرپی، شمرده و پخته بود و پنجهاش روی ساز نرم و لطیف حرکت میکرد. قدرت او در نوازندگی چنان بود که شنوندگان سازش از تعـجب، غالباً ساکت و خاموش میشدند. استحکام و زیبایی آثـارش، نشان از نبوغ سرشار و پـشـتوانۀ صحیح موسیقی کلاسیک در ذهن او داشت. همچنین از نبوغی خاص نیز بهره میبرد و همین نبوغ سبب شد تا برخی از فرمهای موسیقی ایرانی را ابداع کند که از جمله آنها میتوان به تثبیت رنگ و ابداع درآمد و افزودن سیم ششم به تار اشاره کرد.
صفحات بهجامانده از این استاد فقید به خوبی میزان مهارت و تواناییهای او را نشان میدهد. صفحاتی که با هنرنمایی استادان نامور موسیقی ایرانی مانند سیداحمدخان، سیدحسین طاهرزاده، اقبال السلطان، عبدالله دوامی، رضاقلیخان تجریشی، باقرخان رامشگر، مشیر همایون شهردار، حسینخان هنگآفرین، اکبرخان رشتی و میرزا اسدالله خان پر شده است. صفحه «بـیداد همایون» که با پـیانو مشیر همایون شهردار همراه است، از نمونههای برجستهای است که پنجۀ شیرین و مضراب روان آن استاد فقید را بیان میکند. درویش در اواخر عمر کنسرتهای دیگری نیز با حضور هنرمندانی چون عارف قزوینی، حاجیخان ضربگیر، حسینخان اسماعیلزاده، ابراهیم منصوری، رضا محجوبی و رکنالدین خان مختاری در گراندهتل اجرا کرد.
از شاگردان او که موفق به دریافت تبرزین طـلا شدند، میتوان از مرتضی نیداوود، ابوالحسن صبا، موسی معروفی و سعید هرمزی نام برد. شاگردان دیگر او که مستقیم یا غیر مستقیم از او کسب فیض کردند، عبارتند از: حسینعلی غفاری، شکری (ادیبالسلطنه)، علیمحمد صفایی (سازنده سهتار)، عبدالله دادور (قوام السلطان)، حسین سنجری، ارسلان درگاهی و نورعلی برومند.
مرگ درویشخان شب چهارشنبه 2 آذر 1305 بر اثر تصادف رخ داد. زمانی که وی درگذشت، روزنامهها نوشتند تار مرد. پیکر درویش در ظهیر الدوله نزدیک امامزاده قاسم دفن شده و بر سر مزار وی این ابیات نوشته شده است:
درویش اگر از این جهان رفت مشنو که فقیر و ناتوان رفت
درویش هنرور زمان بود استاد هنرور زمان رفت
فریاد ز بوستان برآمد کان بلبل خوش ز بوستان رفت
اما این کتاب رمانی دربارۀ زندگی و موسیقی درویشخان است که به قلم حسن هدایت به نگارش درآمده است. این رمان سیار گسترده است و از کودکی تا مراسمهای پس از مرگ درویشخان را در خود دارد. نویسنده کوشیده تا در این رمان، جنبهها و زوایای پیدا و پنهان زندگی این موسیقیدان نامی را به تصویر بکشد.
پربازدید ها بیشتر ...
مباحث کلیدی در فراگیری زبان دوم
ویویان کوک، دیوید سینگلتوناین کتاب چشماندازی تازه در برابر حوزههای مختلف در پژوهشهای فراگیری زبان دوم میگشاید.
سفرنامۀ سوزوکی شین جوء سفر در فلات ایران (1323 هـ.ق) پیادهگردی راهب بودایی ژاپنی در شمال و شرق ایران به پیوست مقالۀ انتقادی دربارۀ نهضت مشروطهخواهی
سوزوکی شین جوءگزارشهای سفر قفقاز و ایران سوزوکی شین جوء زیر عنوان «سفر به فلات ایران» بخشی است از کتاب گستردهتر
منابع مشابه بیشتر ...
شصت و سه: یادماندههای استاد حسین تهرانی
به کوشش محمود رفیعیاننام حسین تهرانی (1290 ـ 1352) هنوز با واژۀ تمبک مترادف است. زمانی که تهرانی حیات داشت، همینطور بود
یادگاران؛ سوختهتر از داغتر، داغتر از سوخته
مهدی ستایشگراینکتاب شامل یادداشتهایی از نویسنده در ستایش افرادی چون مهدی اخوان ثالث، اسماعیل ادیب خوانساری، مح
نظری یافت نشد.