جغرافیای اندیشه؛ چگونه آسیاییها و غربیها متفاوت از هم میاندیشند ... و چرا؟
خلاصه
احتمالاً مهمترین کاربرد ضمنی این کتاب این است که چگونه شرق و غرب میتوانند به واسطۀ فهم کامل تفاوتهای ذهنی، بهتر با هم کنار بیایند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
ریچارد ا.نیسبت متولد 1941 میلادی، استاد ممتاز روانشناسی اجتماعی و مدیر برنامۀ فرهنگ و شناخت در دانشگاه میشیگان در ان آربر آمریکا است. او نویسندۀ تعدادی از کتابهای معروف روانشناسی و مجلات علمی دانشگاهی است. نیسبت به مسائل مختلفی در زمینۀ شناخت اجتماعی، فرهنگ و طبقات اجتماعی علاقمند است و تاکنون جوایز متعددی کسب کرده که از آن جمله میتوان به جایزۀ پژوهش برتر در حوزۀ روانشناسی اجتماعی از انجمن روانشناسی اجتماعی در سال 1982، جایزۀ همکاری علمی عالی در حوزۀ روانشناسی از انجمن روانشناسی آمریکا در سال 1991، جایزۀ دانشمند برتر از انجمن روانشناسی اجتماعی تجربی در سال 1995، پژوهانۀ گوگنهایم در سال 2002 و جایزۀ اوسوالد کولپه از دانشگاه ووتسبورگ آلمان در سال 2007 اشاره کرد.
نیسبت نوشتههای چالشبرانگیزی در حوزۀ روانشناسی اجتماعی به رشتۀ تحریر درآورده است و کتاب «جغرافیای اندیشه؛ چگونه آسیاییها و غربیها متفاوت از هم میاندیشند ... و چرا؟» یکی از بحثبرانگیزترین آنهاست که آغازگر نگرشی تازه در عرصۀ مجادلههای علمی به حساب میآید. این کتاب در سال 2003 میلادی منتشر شد و توجه بسیاری از دانشمندان، اندیشمندان و منتقدان علوم شناختی و علوم انسانی اعم از متخصصان حوزۀ تجارت، اقتصاد، امور و روابط بینالملل، حقوق، آموزش و پرورش، منطق و فرهنگ را به خود جلب کرد.
نیسبت پیشتر بر این باور بود که همۀ انسانها به شیوۀ یکسان و مشابهی جهان را درک و استدلال میکنند، اما مجموعهای از پژوهشهای تجربی و مطالعات متعدد به تدریج او را متقاعد ساخت که آسیاییها بهویژه چینیها، ژاپنیها و کرهایها از یکسو و غربیها به ویژه آمریکاییهای اروپایی از سوی دیگر، از نظامهای اندیشه و استدلال بسیار متفاوتی برخوردارند و سابقۀ این تفاوت به هزاران سال پیش بازمیگردد. او به کمک آزمایشهای تجربی و آزمونهای روانشناختی متعدد و با همکاری پژوهشگران این حوزه در آمریکا و آسیای شرقی مسئلۀ شناخت انسان را بررسی میکند و در نهایت این نتیجه را به دست میدهد که «شناخت انسانها در همه جا یکسان نیست؛ افرادی که در فرهنگ غربی رشد کردهاند با کسانی که در فرهنگ شرقی پرورش یافتهاند، تفاوتهای شناختی عمدهای دارند که به شیوهای علمی قابل ارزیابی است». این نگرش در نقطه مقابل دیدگاه مطرح در روانشناسی تکوینی، به ویژه نگرش استیون پینکر و متخصصان علوم شناختی قرار میگیرد که معتقدند ویژگیهای قابل سنجش انسانها اساساً ثابت و یکساناند.
به باور نیسبت، علت عمدۀ تفاوت نگرش شرقیها و غربیها به جهان، ابزارهای متفاوتی است که هر یک برای درک این جهان به کار میبرند. گوناگونی زیستمحیطی، ساختارهای اجتماعی، فلسفه و نظامهای آموزشی مختلف سبب شده تا اندیشۀ آسیایی «کلگرا» و اندیشۀ غربی «جزءگرا» باشد. اگر این دیدگاه مورد پذیرش قرار گیرد، در جدال میان ژنها به مثابه واحدهای وراثت جسمانی و واحدهای توارث فرهنگی، این واحدهای وراثت فرهنگیاند که این بار پیروز میداناند.
احتمالاً مهمترین کاربرد ضمنی این کتاب این است که چگونه شرق و غرب میتوانند به واسطۀ فهم کامل تفاوتهای ذهنی، بهتر با هم کنار بیایند. بسیاری از مردم کشورهای شرقی معتقدند که حاکمیت پانصدسالۀ نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب، غربیها را به لحاظ ذهنی و اخلاقی، خودبین و متکبر ساخته است. این کتاب زمانی به هدف خود در ارتباط با خوانندگان غربی میرسد که بتواند شرایطی را ایجاد کند تا آنها این احتمال را در نظر بگیرند که رویکرد معتبر دیگری هم به اندیشیدن در باب جهان وجود دارد، و بتواند مانند آینهای باورها و عادات ذهن این خوانندگان را ارزیابی و نقد کند. این کتاب زمانی به هدفاش در ارتباط با خوانندگان آسیایی میرسد که متقابلاً در آنها انگیزهای برای آشنایی با تفکر غربی ایجاد کند؛ هر چند که این نیاز احتمالاً از ضرورت کمتری برخوردار است، زیرا متفکران شرقی تا حدود زیادی با شیوههای اندیشۀ غربی از پیش آشنایند.
نویسنده برای طرح این مبحث که نظامهای بسیار متفاوتی از درک و اندیشه وجود دارند و قرنهاست که وجود داشتهاند، نهتنها از شواهد تاریخی و فلسفی، بلکه از پژوهشهای علوم اجتماعی جدید شامل پژوهشهای قومشناختی و بررسیها و تحقیقات آزمایشگاهی استفاده کرده است. در فصل 1، از ارسطو و کنفسیوس به عنوان نمونههایی از دو نظام متفاوت تفکر نام برده است. بدون تردید، این فیلسوفان آن دسته از عادتهای اندیشیدن را به دست دادهاند که در واقع مشخصۀ تفکر جوامعشان بوده است، اما در فصلهای 2 و3 نشان داده است که ما شاعد حفظ تفاوتهای موجود در رفتارهای اجتماعی مواجع مدرن و ایجاد الگوهای متفاوت هستیم؛ رفتارها و الگوهایی که حتی در دوران گذشتۀ این جوامع وجود نداشتند. بخش اصلی این نوشته در فصلهای 4 تا 7 ارائه شده است. این فصلها شواهدی را به دست میدهند مبنی بر این که باورهای اساسی در باب ماهیت جهان و شیوههای درک آن و استدلال بر پایۀ آن، به طور قابل ملاحظهای در میان انسانهای مدرن متفاوت از هماند. بخش اعظم شواهد مدنظر نویسنده حاصل پژوهشهای آزمایشگاهی است که نویسنده به همراه دانشجویان و همکارن با استفاده از آزمونهای گوناگونی انجام دادهاند تا ببینند مردم چگونه درک میکنند، چگونه به یاد میآورند و چگونه میاندیشیند. فصل 8 برخی از یافتهها را در زمینۀ روانشناسی، فلسفه و جامعه نشان میدهد و تفاوتهای ژرف موجود در نظامهای تفکر را که کشف شده است به تصویر میکشد. در بخش سخن آخر، به این گمانهزنی میپردازد که به کدامین سو در حرکت هستیم؛ آیا به سوی همگرایی سوق مییابیم یا افتراق اندیشهمان به همین شکل ادامه مییابد و یا حتی به شکلی فزاینده تشدید میشود.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار مترجم
سپاسگزاری
مقدمه
1. قیاس منطقی و آئین تائو
2. سرچشمههای اجتماعی ذهن
3. زندگی جمعی در مقابل زندگی انفرادی
4. «چشم پس سر» یا «چشم به توپ»؟
5. «بذر شر» یا «دوست ناباب»
6. آیا جهان از اسمها تشکیل شده یا از فعلها؟
7. «منطقی نیست» یا «منطقی در آن یافتهای»؟
8. آیا ماهیت اندیشه در همه جا یکسان نیست؟
سخن آخر، پایان روانشناسی یا تضاد شیوههای اندیشیدن؟
کتابنامه
واژهنامۀ فارسی به انگلیسی
واژهنامۀ انگلیسی به فارسی
نمایه
پربازدید ها بیشتر ...
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
آیین های ایل شاهسون بغدادی
یعقوبعلی دارابیدر این کتاب ضمن معرفی ایل شاهسون بغدادی در گذر تاریخ، آیینهای دینی و آداب و رسوم اجتماعی این ایل بر
نظری یافت نشد.