این فیلمساز شاعرِ نقاشِ عروسکساز مستندسازِ افسانهپرداز شعبدهباز: سینمای سرگئی پاراجانف
خلاصه
پاراجانف در طول حیات فیلمسازی خود چندین فیلم مستند ساخت، اما دو فیلم در این میان بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این دو فیلم که به فاصلۀ بیست سال از یکدیگر ساخته شدهاند، هر دو دربارۀ یک هنرمند نقاش هستند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
سرگئی پاراجانف سال 1924 در شهر تفلیس، پایتخت گرجستان، در خانوادهای ارمنی به دنیا آمد. پدرش هوسپ و مادرش سیران هر دو انسانهایی فرهیخته و هنردوست بودند. مادرش پیانو مینواخت و پدرش در کار خرید و فروش اشیای عتیقه و هنری بود. پدربزرگ سرگئی از ارمنیان اهل آخالکالاک گرجستان بود که بعد از مهاجرت به تفلیس و استقرار در این شهر، برای اینکه بتواند در کارش راحتتر پیشرفت کند، نام خانوادگیشان را از پارجانیان به پاراجانف تغییر داده بود.
حرفۀ پدر سرگئی پاراجانف هم در شکلگیری شخصیت هنری او تأثیر داشت. خانهشان پر از اشیای عتیقه و زیبا بود و او ارزش این اشیا را میدانست. تا پایان عمر نیز گاهی که از نظر مالی زندگیاش به بنبست میرسید از خرید و فروش اشیای عتیقه گذران میکرد. عشق نمایش این اشیا و دانستن قدر زیبایی آنها از کسی برمیآید که از کودکی با این نوع اشیا دمخور بوده باشد. پاراجانف به مدرسۀ روسی رفت. برای همین زبان اصلی سخن گفتن و نوشتنش روسی بود. البته به گرجی و به مقدار کمتر به ارمنی هم صحبت میکرد. اما مصاحبهها و سخنرانیهایش همه به زبان روسی هستند، همینطور مقالات و فیلمنامههایش.
بعد از تحصیلات ابتدایی او را به کنسرواتوار موسیقی فرستادند و او مدتی در رشتۀ آواز درس خواند. در طول سالهای جنگ جهانی دوم عضو گروهی بود که به بیمارستانهای نظامی میرفتند و برای سربازان مجروح آواز میخواندند. مدتی نیز در ادارۀ راهآهن کار کرد، اما سرانجام وارد مدرسۀ سینمایی مشهور شوروی، VGIK شد به مسکو رفت و در آنجا در کارگاه کارگردانی تحت سرپرستی ایگور ساوچنکو، از فیلمسازان برجسته شوروری، فیلمسازی آموخت.
پاراجانف در 1951، یعنی همان سالی که فیلم پایاننامهاش را ساخت، ازدواج کرد. همسرش زن تاتارِ زیبایی بود به نام نیگیار، چند هفته بعد از ازدواجشان این زن کشته میشود. گویا برادرانش به خاطر اینکه پاراجانف مهریه یا شیربهایی را که طلب میکردند نپرداخته بود، خواهرشان را به قتل میرسانند.
در 1952، زمانی که جوانی بیست و هشتساله بود، از مدرسۀ سینمایی فارغالتحصیل شد و در استودیو فیلمسازی دولتی کیف کار خود را در ابتدا به عنوان دستیار کارگردان و سپس به عنوان یکی از کارگردانهای این استودیو شروع کرد. او تا 1962 در این استودیو چهار فیلم بلند و چند فیلم مستند کارگردانی کرد.
در 1989 معلوم شد به سرطان ریه مبتلاست. در مسکو تحت عمل جراحی قرار گرفت. اما عمل فایدۀ چندانی نداشت. در ژوئیۀ 1990 در بیمارستانی در ایروان از دنیا رفت و در پانتئونِ نویسندگان و هنرمندان این شهر، در کنار بزرگان علم و ادب ارمنستان، به خاک سپرده شد. بعد از مرگش موزۀ پاراجانف در ایروان افتتاح شد و کارهای تجسمیاش در آنجا به طور دائم به نمایش گذاشته شدند. در 1997 از تندیس یادمان او در استودیو کیف پردهبرداری شد.
وقتی با فیلمی فوقالعاده از یک سینمای ملی روبهرو میشویم، به سبب ناآشنایی با بستر ساخت فیلم و سنتهای سینمایی جامعهای که فیلم در آن ساخته شده است، برخوردمان با فیلم با نوعی حیرتزندگی و غافلگیری همراه میشود. این اتفاقی است که برای فیلم «سایههای نیاکان فراموش شدۀ ما» پاراجانف افتاد و فیلم به پدیدۀ جشوارهها بدل شد. فصل اول این کتاب به خلاصه، تحلیل و استقبال و واکنشهای این فیلم پرداخته شده است.
روایت و داستان برای پاراجانف وسیله، زمینه یا بهانهای است برای خلق تکههای سینمای ناب و دوری فیلمهای او از داستانپردازی به معنای متعارف، آنقدر آشکار است که نیازی به توضیح ندارد. اما به هر رو خط روایی کمرنگی بخشهای مختلف فیلمهای او را به هم متصل میکند، که غالباً سرگذشت یک آدم است از کودکی تا مرگ. در فیلم «رنگ انار» مراحل گوناگون زندگی سایات نُووا، آن نخ تسبیحی است که تصاویر حیرتانگیز فیلم را به هم پیوند میدهد. فصل دوم کتاب به این فیلم اختصاص دارد. اصولاً میاننوشته در این فیلم (همانند فیلمهای دیگر پاراجانف) نقش مهمی دارد؛ نه تنها فصلها با عنوانهای نوشتاری از هم جدا میشوند، بلکه جابهجا، شعرهایی که خوانده میشوند، به صورت نوشته هم روی پرده ظاهر میشوند.
«افسانۀ قلعۀ سورام» هم مانند دیگر فیلمهای بلند پاراجانف سرگذشت یک مرد را دنبال میکند، اما اینبار این مرد نه یک شخصیت واقعی، بلکه قهرمان یکی از افسانههای گرجی است به نام دورمیشخان. فیلم تقدیم شده است به «جنگاوران گرجی همۀ دورانها که جان خود را برای نجات وطن خود ایثار کردند». در فصل سوم به این فیلم پرداخته شده است.
پاراجانف در طول حیات فیلمسازی خود چندین فیلم مستند ساخت، اما دو فیلم در این میان بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این دو فیلم که به فاصلۀ بیست سال از یکدیگر ساخته شدهاند، هر دو دربارۀ یک هنرمند نقاش هستند. نخستین فیلم «دنیای هاکوپ هووناتانیان»، نقاش ارمنی ساکن تفلیس در سدۀ نوزدهم را به تصویر میکشد و دیگری به ترسیم دنیایی میپردازد که در نقاشیهای «پیروسمانی» نقاش گرجی، به ثبت رسیده است. فصل چهارم به این دو فیلم مستند پرداخته شده است.
فصل پنج کتاب به فیلم «عاشق غریب» اختصاص دارد. این فیلم هم مانند «سایههای نیاکان فراموش شدۀ ما»، «رنگ انار» و بخشهایی از «افسانۀ قلعۀ سورام» داستان فراق و جدایی عاشق و معشوق است. این جا هم عامل جدایی و گرهافکنی دراماتیک تضاد طبقاتی است. اما آنچه برای پاراجانف مهم است، دلیل این جدایی نیست که میتواند یک ثروتمند فئودال یا مرگ تصادفی معشوق باشدف مهم موقعیت فراق است و رنجی که عاشق میبرد.
پیوست کتاب نیز به مصاحبه پاراجانف و فیلمشناسی او اختصاص دارد.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
یک زندگینامۀ کوتاه
فصل یک: سایههای نیاکان فراموششدۀ ما
فصل دوم: رنگ انار
فصل سه: افسانۀ قلعۀ سورام
فصل چهارم: فیلمهای مستند: حسرت دنیایی از دست رفته
فصل پنج: عاشق غریب
فصل شش: هنر پاراجانف و هنر قومی
مؤخره. پریمیتیویسم سینمای پاراجانف
پیوستها
مصاحبۀ ران و دروتی هالووی با سرگئی پاراجانف
وقایعنگاری زندگی پاراجانف
فیلمشناسی سرگئی پاراجانف
منابع مهم دربارۀ سینمای پاراچانف
پربازدید ها بیشتر ...
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
زبان ملت، هستی ملت
امامعلی رحمانزبان تاجیکستان با استقلال وطن پیوند ناگسستنی دارد؛ یعنی وقتی که وطن آزاد و مستقل بوده است، زبان هم ش
منابع مشابه بیشتر ...
واپسین های پیش از تندر: نامههای احمد قاسمی به دوستان (1314 ـ 1321)
احمد قاسمی به کوشش کاظم فرهادیاین مجموعه مشتمل بر 63 نامه، کارت تبریک و ظهرنویسی عکس و یک مقاله است که احمد قاسمی آنها را بین 18 ت
زنده باد عشق: گزیدهای از خواندنیترین نامههای کامو به کاسارس
آلبر کامو و ماریا کاسارسماریا کاسارس و آلبر کامو در ششم ژوئن 1944 در پاریس با هم آشنا شدند؛ یعنی روز پیادهشدن نیروهای متفقی
دیگر آثار نویسنده
ساکن دو فرهنگ؛ دیاسپورای ارمنی در ایران
روبرت صافاریاناگر بتوان یک ویژگی مشترک برای نوشتههای این کتاب برشمرد، این است که آنها برای ارمنیها نوشته نشدهان
نظری یافت نشد.