تاریخ دانشگاه در ایران
خلاصه
این کتاب خلاصهای است از کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» نوشتۀ دکتر مقصود فراستخواه که در پنج فصل به اختصار درآورده شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
مطالعۀ آموزش عالی در ایران نهتنها برای فهم این نهاد و سیاستگذاریهای متناسب برای آن ضروری است، بلکه علم و دانشگاه مقولات کلیدی برای فهم تاریخ معاصر ایران نیز هستند. تجربه ایرانی از دانشگاه و علم در جهان جدید، یکی از موضوعات مناقشهبرانگیز در فهم ایران مدرن است. مواجهههای اولیه ایرانیان با علم مدرن و نهادهای آموزش عالی در بطن خود بیانگر پیچیدگیای است که نمیتوان آن را به یک الگو و رویکرد مشخص فروکاست؛ اینکه چه کسانی و با چه درکی از علم و نهاد دانشگاه و در چه شرایطی آموزش عالی مدرن را در ایران تأسیس کردند و در عمل چه نسبتی بین این نهاد جدید با سنتهای قبلی آموزش و علمی در ایران برقرار شد و همچنین نهاد آموزش عالی چه رابطه متقابلی با جامعه ایرانی پیدا کرده، بسته به دورههای مختلف تاریخ معاصر ایران و همچنین گفتمانهای سیاسی و فرهنگی غالب، متغیر بوده است. از اینرو بازخوانی این سیر تاریخی پیچیده بههمراه شرایط کنونی آن، یکی از راههای فهم عمیق از تجربه ایرانی از دانشگاه و علم است. این هدف حاصل نخواهد شد مگر به کمک فضایی گفتگویی و میانرشتهای در پاسخ به پرسش از ابعاد و پیامدهای دانشگاه ایرانی.
در همین راستا هر چند در دهههای اخیر بازاندیشی انتقادی درباب تجربه ایرانی علم و دانشگاه گسترش بیشتری یافته است؛ ولی ایدههایی از قبیل پایان دانشگاه ایرانی، فروپاشی دانشگاه ایرانی و حتی توصیف علم بهمثابه سوءتفاهم در ایران، توسط محققان و صاحبنظران بیانگر دیدگاههای مختلف در تحلیل نسبت ما و علم و دانشگاه است. با وجود برخی از دیدگاههای ناامیدکننده، باید پذیرفت که طرح این اندیشهها، فینفسه بیانگر حداقلی از امکان اندیشیدن درباب تجربه ایرانی از علم و نهادهای آموزش عالی است. به همین سبب ضروری است این تحلیلها وایدههای مختلف در فضایی مشترک طرح شوند تا بستری برای گفتگوی جمعی و حتی گفتگویی فراگیر و ملی و بر سر علم و دانشگاه در ایران فراهم شود؛ تاریخ جدید ایران بدون درک نهاد دانشگاه و پیامدهای فکری و فرهنگی و علمی آن قابل فهم نیست و از سوی دیگر فهم علم و دانشگاه در تجربه ایرانی بدون ملاحضه زمانه و زمینه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن، مقدور نخواهد بود.
این کتاب خلاصهای است از کتاب «سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران» نوشتۀ دکتر مقصود فراستخواه که در پنج فصل به اختصار درآورده شده است. این کتاب تحولات دانشگاهی را با نگاهی به زمینۀ اجتماعی مورد بررسی قرار داده است. تحولات نهادهای علمی در ایران در هفت دوره توصیف و تحلیل و زمینهکاوی شده است. دورۀ تعویق و تأخیر، به عنوان نخستین دوره از ادوار هفتگانۀ تاریخی، چند قرن طول کشیده است و در قرن نوزدهم میلادی جای خود را به دورۀ دوم یعنی دورۀ تمهید و آمادهسازی برای علمآموزی مدرن داده است. دورۀ سوم دورۀ تکوین اولیه بود که در عصر مشروطه و در عبور ایران از قرن نوزدهم به قرن بیستم میلادی شکل گرفت. تأسیس دانشگاه در دورۀ چهارم به برکت جنبش نوسازی جامعه امکانپذیر شد، هرچند وجه اجتماعی این تأسیس ضعیف بود و ایدۀ دانشگاه زیرنظر دولت دنبال شد. تکثیر دانشگاه و آموزش عالی در ایران نیز باز ذیل پروژۀ مدرنیزاسیون طی دورۀ پنجم پیش رفت.
در فصل اول برای اینکه نشان داده شود چگونه علمآموزی و علمورزی به صورت اجتماعی ساخته میشود و در تعامل با نهادهای اجتماعی بالا و پایین میشود، چند مثال از تاریخ ذکر شده است؛ از قبیل سومر که نمونۀ نخست از تاریخ دورۀ باستان است که از هزارۀ چهارم قبل از میلاد تکوین یافت.
تجربۀ معاصر ایرانی به یک معنا در دو سدۀ دوازدهم و سیزدهم رقم خورده است که مقارن سدههای نوزده و بیست میلادی است. در گذر از قرن نوزده به قرن بیستم دانشگاههای جهان پیشرو توسعه یافتند. در فصل دوم دورۀ معاصر ایرانی و تکاپوی علمآموزی بررسی شده است. همچنین در این فصل شش مدل جهانی در آموزش عالی ترسیم و بررسی شده است که به ترتیب عبارتند از: لیبرال ـ اکسبریجی (انگلستان)، ناپلئونی (فرانسه)، هومبولتی (آلمان)، ناپلئونی ـ هومبولتی (سایر کشورهای اروپای قارهای مثل ایتالیا)، لیبرال ـ ایالتی (ایالات متحدۀ آمریکا) و سوسیالیستی (روسیه ـ شوروی). سپس به وضع ایران در قرن نوزدهم میلادی به لحاظ علمآموزی پرداخته شده است.
فهم منطق درونی تحولات آغاز سدۀ بیستم در تبارشناسی دانشگاه ایرانی و مشکلشناسی مربوط به ساختهشدن اجتماعی آن به ما کمک میکند. از اینرو فصل سوم با شرح مختصری از شرایط جامعۀ آن دوره آغاز شده است. خلاصۀ یافته این است که دانشگاه ایرانی با تأخیر و ناهمزمان با جهان پیشرو آغاز شد؛ اما نه به صورت کاملاً اجتماعی بلکه بیشتر به صورت اداری. در این فصل مشخص میشود که سطحی از پویاییشناسی (داینامیزم) در متن جامعه در جریان بود و اصل واقعۀ تأسیس دانشگاه را باید حاصل این تکاپوها دانست؛ ولی چون دولت قویتر از جامعه بود، جنبش نوسازی را مصادره به مطلوب و تصاحب کرد.
در فصل چهارم مسیر تحولات محیط نهادی ایران به لحاظ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دورۀ پهلوی دوم ـ که طرح مرکزیاش مدرنیزاسیون دولتی بود ـ دنبال شده است. در فصل پایانی کتاب نیز دانشگاه در دورۀ انقلاب بررسی شده است.
فهرست مطالب کتاب:
دیباچه پژوهشکده
مقدمۀ مؤلف بر کتاب حاضر
پیشگفتار
فصل اول: نگاهی مجمل به تحولات تاریخی نهاد علم
فصل دوم: دورۀ معاصر ایرانی و تکاپوهای علمآموزی
فصل سوم: تشکیل اداری دانشگاه تحت فشار جنبش نوسازی
فصل چهارم: دانشگاه و مدرنیزاسیون دولتی
فصل پنجم: دانشگاه در دورۀ انقلاب
منابع
نمایه
پربازدید ها بیشتر ...
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
آیین های ایل شاهسون بغدادی
یعقوبعلی دارابیدر این کتاب ضمن معرفی ایل شاهسون بغدادی در گذر تاریخ، آیینهای دینی و آداب و رسوم اجتماعی این ایل بر
منابع مشابه بیشتر ...
تاریخ مختصر دانشگاهها
جان سیمورجان سی. مور در این کتاب تصویری کلی از دانشگاه غربی ارائه میدهد. وی در این مجموعه به بیان رخدادها و
استادان استادان چه کردند؟: تاریخ دارالمعلمین و دانشسرای عالی (از 1297 تا 1357)
مقصود فراستخواهخاستگاه بحث در این کتاب، یکی از نخستین نهادهای آموزش عالی در ایران است: دارالمعلمین. در این نهاد، پی
نظری یافت نشد.