پل ریکور و هرمنوتیک روایی؛ رهیافتی به هرمنوتیک انتقادی
خلاصه
این کتاب دو هدف اصلی در نظر گرفته است: نخست معرفی هرمنوتیک ریکور، به ویژه نسخه تکمیلیافته آن، یعنی هرمنوتیک روایی؛ و دوم نشان دادن ابعاد انتقادی این هرمنوتیک در مقایسه با هرمنوتیک فلسفی گادامر.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
پل ریکور (1913ـ2005)، فیلسوف فرانسوی معاصر، هر چند معروفترین یا پرطرفدارترین فیلسوف قرن بیستم نیست، ولی بیشک یکی از جامعالاطرافترین آنهاست. آثار او چنانچه یکی از شارحان او، کارل سمیز، میگوید در تلاقی با موضوعات دیگر از جمله دین و تأویل کتاب مقدس، اخلاق، تاریخ، نقد ادبی، روانکاوی، جامعهشناسی و علوم سیاسی نوشته شده است و از همین رو، برای دیگر حوزههای علوم انسانی و علوم اجتماعی همان اندازه اهمیت دارد که برای فلسفه. ولی شاید همین گستردگی بیش از حد آثار اوست که سبب شده است ریکور در ایران، به نحوی یکپارچه و منسجم شناخته نشود. از میان آثار متعددی که از وی ترجمه شده، به سختی میتوان کتابی کامل یافت. از سه جلدی بسیار مهم زمان و روایت، تنها دو جلد اول (که به نقد ادبی و تاریخ درآمیخته) ترجمه شده است؛ در حالی که بیشک جلد سوم فلسفیترین جلد این مجموعه است. همچنین اخیراً کتابی با عنوان ایدئولوژی، اخلاق و سیاست از او ترجمه شده که تنها بخش سوم از کتاب سهبخشی از متن تا کنش، مهمترین اثر در فهم هرمنوتیک متأخر ریکور است.
ریکور زاده 1913 در والانس فرانسه، همچون غالب فلاسفه قارهای همعصر خود، تحت تأثیر سپهر فلسفی زمانه خود، یعنی هوسرل، هایدگر، یاسپرس و بیش از همه مارسل بود. بنا بر مقدمهای که تامپسون بر هرمنوتیک و علوم انسانی نوشته است، تحت تأثیر مارسل بود که مفاهیم آزادی، تناهی و امید در فلسفه ریکور نقشی محوری یافت؛ هر چند ریکور به روش و الگویی منضبطتر و دقیقتر از خود مارسل برای رسیدن به این اهداف معتقد بود. این الگوی منضبط همان پدیدارشناسی هوسرل بود که پایبندی به آن، ریکور را حتی از هایدگر و گاردامر نیز متمایز کرد. اخذ کرسی تاریه فلسفه دانشگاه استراسبورگ در سال 1948 و نیز اخذ کرسی فلسفه عمومی دانشگاه سوربن در سال 1957 در شکلگیری آثار او از سهگانه «فلسفه اراده» تا فروید و فلسفه؛ «جستاری دربارۀ تأویل» که سرآغاز شکلگیری هرمنوتیک انتقادی اوست، در تدوین و تکامل فلسفی ریکور بیش از هر چیز اهمیت داشت. پذیرش پست ریاست در دانشگاه نانتر در سال 1966 و مهاجرت تقریباً اجباری به دانشگاه شیکاگو پس از حوادث سال 1970 مسیر فلسفی ریکور را در پلزدن بین فلسفه تحلیلی و قارهای شکل داد. دو کتاب «تعارض تأویلها»، «قاعده استعاره» و مقالات پرشمار دیگر حاصل همین سالهای پر ماجرای او بود. پس از بازگشت به فرانسه، ریکور طرحی از هرمنوتیک فلسفی بر پایه نظریه روایت درانداخت که نویسنده آن را هرمنوتیک روایی خوانده است. این طرح که پختهترین صورت هرمنوتیکی ریکور است موضوع اصلی این کتاب، برپایه صورتبندیهای پیشین آن است.
این کتاب دو هدف اصلی در نظر گرفته است: نخست معرفی هرمنوتیک ریکور، به ویژه نسخه تکمیلیافته آن، یعنی هرمنوتیک روایی؛ و دوم نشان دادن ابعاد انتقادی این هرمنوتیک در مقایسه با هرمنوتیک فلسفی گادامر. این کتاب تنها در این چارچوب محدود میشود که ریکور هرمنوتیک خود را در سیر تکامل آن، به نحوی صورتبندی کرده که برخی از نقدهای هابرماس به هرمنوتیک گادامر در آن، نقدهایی اساسی تلقی شده است. از اینرو هرمنوتیک ریکور در ادوار مختلف خود برای برونشد از چالشهای انتقادی، پرورده شده است.
هرمنوتیک ریکور ادوار مختلف دارد؛ این ادوار البته در ادامۀ هم و به عنوان مکمل هم ظاهر شدهاند و به همین دلیل، به نظر میرسد که تفکیک ریکور متقدم و متأخر بر مبنای این ادوار، تفکیکی کاملاً دقیق باشد. اما میتوان چند دوره کلی را در زندگی فلسفی ریکور بازشناسی کرد که همگی پس از چرخش او به سوی هرمنوتیک پدید آمده و هر یک با توجهی که او به وجهی از هرمنوتیک دارد مشخص میشود.
در بخش اول این کتاب نویسنده تلاش کرده پس از شرح مختصری از دوران پیشاهرمنوتیکی ریکور، به دورۀ هرمنوتیکی برای بازشناسی و هر یک را با برجسته ساختن یک نظریه خاص در اندیشه وی بازنمایی کند: نظریه نماد، نظریه استعاره و نظریه روایت. انتخاب این سه دوره یا نظریه، دلیل به خصوصی دارد: ریکور تا پایان، از ویژگیهای نمادین و استعاری فهم روایی دست نکشید و همین مضامین بود که به صورتبندی نهایی نوعی هرمنوتیکی انتقادی در هرمنوتیک روایی او منجر شد. حضور مؤلفههای نمادین و استعاری، چه در بخش دوم و چه در بخش سوم این کتاب، کماکان مشهود است.
بخش دوم کتاب به شرح نظریه روایت یا هرمنوتیک روایی، با تمرکز محض بر سهجلدی «زمان و روایت» مهمترین منبع درباره آخرین دوره هرمنوتیکی ریکور اختصاص دارد. نظریه روایت که خود را بر کل عرصه بوطیقایی عرضه میکند یک ادعای عمومی دارد: «زمان تا جایی به زمان انسانی تبدیل میگردد که به شیوه یک روایت سازماندهی شود. روایت نیز به نوبه خود، تا جایی معنادار است که ویژگیهای زمانمند تجربه را ترسیم کند». با این همه در این بخش کتاب، خبری از شرح جنبه زمانی هرمنوتیک روایی نیست. این غفلت عامدانه به منظور تمرکز صرف بر دومین هدف این اثر رخ داده است که در بخش سوم تحقق خواهد یافت: مقایسه هرمنوتیک روایی ریکور با هرمنوتیک فلسفی گادامر، به منظور نشان دادن ابعاد انتقادی رویکرد اول. بیشک، پرداختن به نظریه زمان روایی، خود پژوهش محققانۀ مجزایی میطلبد.
در بخش سوم قصد نویسنده نشاندادن نقش ریکور در توسعهدهندگی هرمنوتیک فلسفی و پیونددادن آن با نظریه انتقادی است. به این منظور دو مسیر در این بخش پیگیری میشود: مسیر اول، مقایسهای است مستقل بین سه مفهوم بنیادین حقیقت و روش و زمان و روایت، که امکانات انتقادی هر یک را در مقایسه با دیگری بررسی میکند و مسیر دوم نگاهی است به اندیشه ریکور، در مورد مهمترین رویارویی دو سنت فکری هرمنوتیک فلسفی و نظریه انتقادی. این رویارویی در دو دهه 1960 و 1970 و با مجموعه مکتوباتی رخ داد که به مناظره گادامر ـ هابرماس شهره گشت.
ریکور که به ویژه در آثار متاخر خود به هایدگر و گادامر بیشتر ارجاع میدهد، مسیر هرمنوتیکی خود را کاملاً مستقل از گادامر آغاز میکند. از «فروید و فلسفه (1965)» و «تعارض تأویلها (1969)» که هیچ اثری از گادامر در آنها دیده نمیشود تا «زمان و روایت (1982ـ1985)» و «از متن به کنش (1986)» که مشخصاً به پدیدارشناسی هایدگر و هرمنوتیک گادامر نظر دارد، مسیر طولانی و پیچیده ریکور، آگاهانه با دوری از هستیشناسی کردن صرف هرمنوتیک و اختلاط هرمنوتیک و تحقق بنیادین اگزیستانس همراه بود. ریکور معتقد بود این هستیشناسی صرف، سمت و سوی معناشناسانه و نیز انتقادی هرمنوتیک را میپوشاند. این کتاب که تنها به ویژگی دوم، یعنی توان انتقادی هرمنوتیک ریکور در زمان و روایت، متمرکز است، از دو ویژگی هرمنوتیک ریکور بهره خواهد برد: یکی تعارض هرمنوتیک یقین و هرمنوتیک بدگمانی و دیگری دیالکتیک فهم و تبیین. این دو البته به نحوی کاملاً مشهود به هم مرتبطند، اما هر کدام به وجه خاصی از فاصله هرمنوتیک ریکور و گادامر اشاره دارند.
این کتاب همچنین دو وجه مهم هرمنوتیک روایی را پیش میکشد: کنش و هویت. هنگامی که ریکور رسالت هرمنوتیک را «بازسازی پویایی درونی متن» یا «سلسله اعمال فهم در ارتباط با تأویل متون» میخوند، متن را در وسیعترین معنای آن مراد میکند: کنش انسانی. کنش انسان تنها زمانی معنا دارد که بتوان آن را به صورت یک متن روایت کرد؛ از همین رو عکس این فرآیند هم باید ممکن و بلکه ضروری باشد: فهم و نتیجتاً هویت انسان را نیز باید ذاتاً روایی دانست. با این تفسیر، هرمنوتیک روایی ریکور از همان ابتدا هم به کنش و هم به هویت انسان مرتبط است؛ اولی در «زمان و روایت» و دومی در «خویشتن به مثابه دیگری» از موضوعات اصلی فلسفی ریکورند.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
بخش اول: هرمنوتیک ریکور، از نمادشناسی تا نظریه روایت؛
توسعه هرمنوتیک در اندیشه پل ریکور
1. تکامل فلسفی ریکور: از پدیدارشناسی به هرمنوتیک
2. نماد: بیان تجربه و افزونگی معنا
3. استعاره: باز توصیف واقعیت
4. روایت: بیان زمانبندی کنش انسانی
بخش دوم: هرمنوتیک روایی
نگاهی به نظریه هرمنوتیکی ریکور در زمان و روایت
1. از پیرنگسازی تا محاکات؛ وحدتبخشی به کنش انسانی و تقلید خلاقانه از آن
2. محاکات سهگانه
3. روایت تاریخی
4. روایت داستانی
5. درهمتنیدگی تاریخ و داستان
بخش سوم: هرمنوتیک روایی بهمثابه هرمنوتیک انتقادی
نگاهی به توان انتقادی هر منوتیک ریکور در مقایسه با هرمنوتیک گادامر
1. از هرمنوتیک فلسفی تا هرمنوتیک روایی
2. از حقیقت و روش تا زمان و روایت
3. هرمنوتیک روایی بهمثابه هرمنوتیک انتقادی
نتیجهگیری
پینوشتهای کتاب
پربازدید ها بیشتر ...
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
زبان ملت، هستی ملت
امامعلی رحمانزبان تاجیکستان با استقلال وطن پیوند ناگسستنی دارد؛ یعنی وقتی که وطن آزاد و مستقل بوده است، زبان هم ش
دیگر آثار نویسنده
کتابشناسی مطالعات مانوی: شناخت موضوعی منابع و مآخذ
محمد شکری فومشیاین کتابشناسی از آنرو که در آن فقط خطوط اصلی مطالعات مانوی ترسیم شده، در حقیقت طرحی مقدماتی محسوب
اسطورۀ بنیادها؛ ارجنامۀ ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق
جمعی از نویسندگان به کوشش محمد شکری فومشی با همکاری سمیرا نیکنوروزی و میثم محمدیاین کتاب ارجنامهای است مشتمل بر مجموعهای از مقالات که برخی اندیشمندان، همکاران، دوستان و دوستدار
نظری یافت نشد.