من مَردُمَم؛ گزینۀ اشعار کارل سندبرگ
خلاصه
کارل سندبرگ شاعر مردم و کارگران است و اگر بخواهیم در یک جمله او را توصیف کنیم، باید بگوییم شعر او، غم عشق و نان است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
شعر آمریکا در کنار همۀ محاسنش، بهندرت برای شاعرانش در زمان حیات، شهرت و اعتبار به همراه داشته است، اما در این میان، کارل سندبرگ شاعری بود که پیش از مرگش به چنان شهرتی دست یافت که بازیگران هالیوود در آن زمان رؤیایش را در سر میپروراندند. کارل آگوست سندبرگ، از زوجی مهاجر و سوئدیتبار در ششم ژانویه 1878 در شهر گیلزبرگ ایالت ایلینوی آمریکا به دنیا آمد. پدر و مادر او، آگوست و کلارا جانسون که از شمال سوئد به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند، با پیشۀ آهنگری که از آن خرج خانواده را میدادند، توانستند کلبهای سهخوابه در شهر گیلزبرگ بخرند. جانسونها در آنجا نام فامیلی خود را به سندبرگ تغییر دادند و همین نام تا آخر بر خانواده باقی ماند. کارل دومین فرزند خانواده نهنفره، که در خانه با نام «چارلی» صدا زده میشد به دلیل فقر شدید خانوادگی در سیزده سالگی هنگامی که در پایۀ هشتم بود، در سال 1891 مجبور به ترک تحصیل شد تا بتواند کمک خرج خانواده باشد.
کارل نوجوان شغلهای پرمشقت را تجربه کرد. او به عنوان شیرفروش، عمله، کارگر مزارع کشاورزی، واکسی و بسیاری کارهای پرزحمت دیگر، روزهای زیادی را به سختی پشت سر نهاد تا اینکه در سال 1897 شروع به دورهگردی کرد. سفرهای گستردهای که موجب دورهگردی انجام شد، فرصتی بود تا کارل جوان بسیاری از مناطق آمریکا را از نزدیک ببیند و با رسوم و فرهنگهای نواحی مختلف سرزمینش آشنا شود. این امر بعدها بر نوشتهها و همچنین دیدگاههای سیاسی سندبرگ تأثیر بسیار گذاشت. او به عنوان دورهگرد با ترانهها، آوازها و موسیقیهای فولکلور نواحی مختلف آمریکا آشنا و ثمرۀ این آشنایی بعدها به خلق آثرهای «مردم، آری» و «آوازنامۀ آمریکایی» انجامید.
اولین مجموعه شعری او با نام «سرخوشیهای بیمهابا» که انتشارات رایت آن را در سال 1904 به چاپ رساند و مجموعه بعدی سندبرگ «داستانهای روتاباگا» نام داشت که در سال 1922 از چاپخانه بیرون آمد و مجموعهای موفق برای رده سنی کودکان بود. کتاب بعدی او با موضوع زندگینامه «آبراهام لینکن» در سه جلد در سال 1926 به چاپ رسید و سالهای بعد را با جدیت به تکمیل زندگینامه آبراهام پرداخت و چهار جلد دیگر از آن را به رشتۀ تحریر درآورد که برای این کار در سال 1940 جایزۀ پولیتزر در زمینۀ تاریخ به او اهدا شد. پس از آن سندبرگ پیشۀ خود را با جدیت ادامه داد و شعرهای بیشتری سرود، رمان نوشت و جلد دوم ترانههای فولکلور را آماده کرد. در سال 1915 مجموعۀ کامل شعرهای سندبرگ بار دیگر جایزۀ پولیتزر را برای او به ارمغان آورد تا برای همیشه در دل تاریخ و ادبیات جاودانه شود.
در روز بیست و دوم ژوئیۀ سال 1967 زخم دیگری بر دستهای پینه بستل جهان نشست. کارل سندبرگ در خانهاش در کارولینای شمالی چشم فرو بست و جهانی را عزادار خود کرد.
شعر سند برگ تفاوت عمدهای با شعر دیگر شاعران آمریکایی داشت و آن اینکه برای مردم بسیار ملموس و قابل فهمتر بود؛ چراکه از جنس خود مردم بود. سندبرگ، صدای خفتۀ میلیونها کارگر بود، بغض هزاران هزار تهیدست و بینوا، که اکنون شکسته بود و نه به شکل گریه، که به شکل فریاد و مُشتِ گرهکرده درآمده بود.
شعر سندبرگ کلماتی است که درد کشیدهاند، زخم خوردهاند، رنج گرسنگی و بردگی را به دوش کشیدهاند، تحقیر شدهاند، اما هرگز به زانو نیفتادهاند. هر بار که بر زمینشان زدهاند، دوباره برخاستهاند و محکمتر فریاد زدهاند. شعرهایی که بیل به دست میگیرند و کف دستهایشان تاول می زند. شعرهایی که لباس کهنه بر تن دارند و غبار خستگی بر چره. کلماتی که با پیکرههای عرق کرده به خواب میروند و رؤیای نان میبینند. شعرهای پر از عشق بیفرجام در سینه و حسرت و فقر در چشم. در این شعرها همواره تعالی روح بشر را میبینیم. بشری که خود روزها گرسنه مانده اما اکنون میخواهد نانش را با دیگری قسمت کند. بشری که روزگار تلخی را پشت سر نهاده اما خم به ابرو نیاورده و با لبانی خندان به جهانیان سلام میکند و دست دوستیشان را میفشارد. شعر سندبرگ هم کار میکند هم عاشق میشود.
کارل سندبرگ شاعر مردم و کارگران است و اگر بخواهیم در یک جمله او را توصیف کنیم، باید بگوییم شعر او، غم عشق و نان است. سندبرگ را میتوان «شاعر مردم» نامید؛ چراکه شعرهایش از جنس مردم است. کلماتی ساده با زبانی ساده که از قلب جامعه برخاسته است؛ به قول خودش «شعرهای ساده برای مردم ساده».
سندبرگ گویی جام جهاننمایی در دست دارد که از همه چیز برایمان میگوید. او از جنگ میگوید، از شهرها و روستاها، از جنگلها و بیابانها، از کوهها و دریاها، از حیوان و آدمها، از مرگها و زندگیها از ظلم و قانونها و از عشق، که مرهم این همه است. سندبرگ شعر را نه به عنوان یک هنر یا تفریح، که به عنوان یک کار و وظیفه میداند که به راستی هم همینگونه است.
در این کتاب سعی بر آن شده که برای مخاطب فارسیزبان، گزیدهای از زیباترین و شناختهشدهترین اشعار کارل سندبرگ پیش رو گذاشته شود، به گونهای که اکثر دفترهای شعری او را پوشش دهد. افزون بر این با اینکه هدف آن بوده که مضامین شعرهای انتخابی اغلب مضامینی اجتماعی و انقلبی با محیطی کارگری باشد، اما از انتخاب و برگردان شعرهایی با سایر موضوعات، غفلت نشده و تا حد ممکن تلاش بر آن بوده است که سندبرگِ واقعی نشان داده شود تا خواننده از هیچ گوشهای از شعرهای او محروم نماند. تمامی شعرهای این مجموعه از متن اصلی به فارسی برگردان شده است و سعی بر آن شده ترجمهای که در هر شعر ارایه میشود، مطابقت کامل با زبان شعری آن داشته باشد، بدین معنی که در برخی شعرها، زبانی عامیانه استفاده شده و در برخی دیگر زبانی به نسبت رسمی و سنگینتر، چرا که متن اصلی هم بر همین اساس استوار بوده است.
من مَردُمم
من ملتم، انوبه مردم، ازدحام افراد، تودۀ آدمیان.
خبرت هست هر آنچه بشر تاکنون فتح کرده تنها به یاری من بوده است؟
من کارگرم، محصلم، خانه و لباس جهانیان را میدوزم.
من صدای شاهدانِ تاریخم.
در من چه ناپلئونها و لینکلنها آمده و رفتهاند، زیسته و مردهاند.
چه بسیار از آنان دیدهام.
فهرست مطالب کتاب:
سندبرگ و دستهای پینهبستۀ جهان
شعرهای جنگ
شعرهای شیکاگو
روزهای دیگر
خوشهچینهای ذرت
مهِ و آتش
دستهای پُر
راه و انتها
دود و پولاد
سایهها
عسل و نمک
تختهسنگهای غربِ آفتابسوخته
مردم، آری
شعرهای دیگر
پربازدید ها بیشتر ...
پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون
مجید مصطفوینیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفقترین و محبوبترین نمایشنامهنویسان جهان و یکی از بهت
زبان ملت، هستی ملت
امامعلی رحمانزبان تاجیکستان با استقلال وطن پیوند ناگسستنی دارد؛ یعنی وقتی که وطن آزاد و مستقل بوده است، زبان هم ش
منابع مشابه بیشتر ...
خوانش دیالوژیک
لین پییرسآنچه در فلسفۀ دیالوژیک گروه باختین محوری است و در گفتمانهای آنها دربارۀ زبان، ادبیات و سوبژکتیویتۀ
ادبیات آتش است
ماریو بارگاس یوسادیدار تاریخی ماریو بارگاس یوسا با گابریل گارسیا مارکز در سال 1967 در لیما پایتخت پرو انجام شد؛ گفتگو
نظری یافت نشد.