فرهنگ فارسی الفبایی ـ قیاسی (دو جلد)
خلاصه
این فرهنگ با روش الفبایی ـ قیاسی تنظیم شده است. برای روشن شدن امتیاز این روش بر روشهای متداول تنظیم فرهنگهای زبان، ابتدا به اختصار به روش الفبایی تنظیم فرهنگها و محدودیتهای ناشی از آن میپردازد و سپس روش الفبایی ـ قیاسی و امکانات آن را مطرح میکند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
زبان به عنوان مهمترین وسیلۀ برقراری ارتباط بین انسانها ویژگیهایی دارد که در تمام اجزای آن، یعنی آواها، ساختارهای دستوری و واژگان منعکس است. یکی از این ویژگیها، نظم و انتظام است. زبان یک نظام است که به زیرنظامهایی تقسیم شود و واژگان یکی از آنهاست که خود همچون زیر نظامهای دیگر زبان، اولاً یک کل است که از اجزایی تشکیل شده و خواصی فراتر از مجموع خواص یکایک آن اجزا دارد. ثانیاً اجزای آن همبستهاند و از نظر صوری و معنایی جنبههای مشترکی دارند. ثالثاً اجزای آن، حدود و در نتیجه ارزش یکدیگر را مشخص میکنند و هر کاهش یا افزایش در تعداد اجزای نظام واژگانی بر اجزای دیگر تاثیر میگذارد. رابعاً کل زبان تحول میپذیرد. پویایی و تحول همچون ویژگی نظاممندی، در تمام سطوح زبان آشکار و از جهانیهای زبان است و هر زبان زنده، حتی محافظهکارترین زبان در طول عمر خود دستخوش تحول و تغییر میشود.
فرهنگنویس (یا واژگاننگار) باید جامعۀ زبان را بشناسد، روانشناسی واژهها را بداند، تاریخ زبان را بخواند و همانگونه که تاریخنویس، سرنوشت و وضعیت جوامع گوناگون بشر را در دورۀ خاصی از زمان آنگونه که «هست» مینویسد یا اصولاً باید بنویسد، فرهنگنویس نیز سرنوشت و وضعیت مجموعۀ واژگان زبان را، در دورهای از زمان که خود در آن زندگی میکند باید آنگونه که هست بنویسد.
کار واژگاننگار یا فرهنگنویس تهیه و ارائه مجموعههای واژگانی و اصطلاحشناختی است و این کار بر طبق اصول و روشهای زبانشناختی و با بهرهگیری از پژوهشهای واژگانشناختی صورت میگیرد. هر یک از این مجموعهها، به صورت کتاب، خواه چاپی یا الکترونیکی، دارای ویژگیهایی است که آن را از سایر انواع متمایز میکند. مهمترین مجموعههای واژگانی و اصطلاحشناختی را میتوانیم با نامهای فرهنگ، واژگان، واژهنامه، واژگان خاص، فهرست نامها، ضمیمۀ ارجاعی (یا اندکس)، برابرنامه، فیشدان اصطلاحشناسی و بانک اصطلاحشناختی شناسایی میشناسیم.
این فرهنگ با روش الفبایی ـ قیاسی تنظیم شده است. برای روشن شدن امتیاز این روش بر روشهای متداول تنظیم فرهنگهای زبان، ابتدا به اختصار به روش الفبایی تنظیم فرهنگها و محدودیتهای ناشی از آن میپردازد و سپس روش الفبایی ـ قیاسی و امکانات آن را مطرح میکند.
در روش الفبایی که معمولاً فرهنگهای زبان بر آن اساس تنظیم شدهاند، هر مدخل در ردیف الفبایی خود قرار میگیرد و هر واژه به صورتی مستقل از واژههای دیگر ضبط میشود. گاهی مجموعههای ارجاعی به روش موضوعی طبقهبندی میشوند. برای این کار ابتدا مجموعه را براساس حوزههای مفهومی و موضوعات سازندهاش به زیرمجموعههای جداگانه تقسیمبندی میکنند و سپس واحدهای مربوط به هر زیرمجموعه را در آن میگنجانند. چنانچه این واحدها درون هر زیرمجموعۀ موضوعی به ترتیب الفبایی ضبط شوند، طبقهبندی آنها موضوعی ـ الفبایی یا (مختلط) است. محدودیت اصلی استفاده از فرهنگهای الفبایی، خطیبودن ضبط مدخلهای آنهاست. واژههای این فرهنگهای الفبایی با هم ارتباط ندارند و معمولاً منزویاند. استفادهکنندۀ فرهنگ باید واژهای را در جایی بیرون از فرهنگ بشوند یا ببیند و بعد به سراغ فرهنگ زبان برود. به بیان دیگر فرهنگ الفبایی مشخصات واژههایی را در اختیار ما میگذارد که خود به دنبالش هستیم و واژهای را که صورت آن را نشناسیم به ما معرفی نمیکند. از سوی دیگر اطلاعاتی که فرهنگهای معمول زبان دربارۀ واژه به دست میدهند، اگر چه به نوبۀ خود مفیدند؛ ولی گاهی به تنهایی برای شناخت آن واژه کافی نیستند. در فرهنگهای الفبایی، به مخاطبان چندان توجهی نمیشود. به نظر این فرهنگها نمونهای از کارکرد بیانی زباناند و شمار اندکی از مخاطبان را به سوی خود میکشانند.
در فرهنگی که به شیوۀ الفبایی ـ قیاسی تنظیم شده باشد، واژههای زبان منطقاً به صورت درختی و نه خطی ضبط میشوند. پیکرۀ واژگان در چنین فرهنگی مانند درخت است که شاخ و برگ آن رشد میکند و پربار میشود. در این روش دسترسی به واژگان اگر چه ترتیب الفبایی است؛ ولی فرهنگ مانند یک شبکۀ منسجم طراحی شده است و گویی رشتهای نامرئی اقلام واژگانی را در سراسر فرهنگ با یکدیگر مرتبط میسازد و میتوان از هر شاخه به شاخهای دیگر و از شناختهها به ناشناختهها راه یافت.
قیاس در لغت سنجش و مقایسه است. جوامع واژگانی با جوامع انسانی قابل قیاسند و سرگذشت و سرنوشت واژهها در جوامع وازگانی قابل قیاس با سرشت و سرنوشت انسانها در جوامع بشری است. در جوامع واژگانی نیز برخی پردهنشینند و برخی شاهد بازاری. پیر و جوان، پرزور و ناتوان، بخرد و نادان، عالم و عامی، درویش و غنی، بیگانه و خودی.
قیاس در واژگاننگاری رابطهای است که دو یا چند واژه را با یکدیگر به گونهای متحد میکند که تفکر دربارۀ هر یک از آنها واژه دیگر را به خاطر میآورد. این فراخوانی اندیشهها یا تداعی معانی است.
در فرهنگی که به روش الفبایی ـ قیاسی تنظیم شده باشد، واحدهای واژگانی در سراسر فرهنگ، از طریق شبکۀ نامرئی واژگان با هم پیوسته و همبستهاند و این خود قابل قیاس است با هیپرتکست که در شبکۀ نامرئی وب با متنهای دیگر پیوسته و همبسته است و در آن هر لینک سرنخی است برای رسیدن به ناشناختهها.
فرهنگ الفبایی ـ قیاسی واژههایی را که در فرهنگهای سنتی در ردیف الفبایی خود ضبط شدهاند از انزوا میرهاند و هویت آنها را آشکار میسازد و علاوه بر ارائه اطلاعات تجریدی معمول (مانند ریشهشناسی، تلفظ، مقولۀ دستوری، یا احیاناً مترادفها و متضادها) از راه تداعی معانی و به کمک روابط قیاسی و منطقی واژهها و با ارجاعات لازم، مجموعۀ کاملی از اطلاعات یکپارچه و هماهنگ مربوط به گروهی از واژگان را در اختیار مراجعهکننده میگذارد و به او امکان میدهد که از شاخۀ واژهای به شاخۀ واژۀ دیگر، از اندیشهای به اندیشۀ دیگر و از شناختهای به ناشناختهها برشد.
سرواژهها (یا مدخلهای) اصلی و فرعی در این فرهنگ از بین یکمیلیون برگۀ رایانهای اصطلاحشناسی مربوط به پیکرۀ فرهنگ بزرگ فارسی، انتخاب و پردازش شدهاند و در انتخاب آنها معیارهای گوناگونی دخالت داشتهاند که مهمترین معیار، تناسب مدخل با حجم فرهنگ بوده است. در این فرهنگ سعی بر این بوده است که از ضبط واژههای منزوی که کاربرد آنها محدود به متنهای فارسی باستان و میانه است و در آثار متون کهن ـ و نه پارسی دری ـ قابل جستجو هستند و نیز واژههای عربی (مانند متجشم، متجلب، متجند، ...) یا واژههای اروپایی که در فارسی رایج نیستند خودداری شود. همچنین از ضبط واژههای مرکب شفاف فارسی (مانند فراوان خرد، فراوان خزینه، فراوان خورش، ...) که عناصر سازندۀ آنها در ردیف الفبایی خود ضبط شدهاند و فارسیزبانان با شم و ذائقه زبانی خود معنی آن واژهها را در مییابند، احتراز شده است. این فرهنگ شامل نامهای خاص نیست و فقط واژههای زبان را به دست میدهد. و فقط واژههای برگرفته از نامهای خاص را که در واژگان زبان فارسی نیز وجود دارند میتوان در آن جستجو کرد.
سرواژههای اصلی فرهنگ، واحدهای واژگانی فارسیاند که یا پارسی اصیلند یا از عربی و روسی و ترکی و زبانهای اروپایی وام گرفته شدهاند یا از گویشها و زبانهای گذشته و امروز ایران به زبان نوشتاری و گفتاری فارسی راه یافتهاند. سرواژههای فرهنگ صورت املایی واحدهای واژگانیاند که به ترتیب حروف الفبای فارسی ردیف شدهاند. اگر واحد واژگانی بیش از یک املا داشته باشد، هر یک از گونههای املایی به صورت سرواژۀ جداگانه ذکر و صورت یا صورتهای دیگر کنار آنها نوشته شدهاند. گونههای املایی در ردیف الفبایی خود ضبط و به املای رایج که حاوی اطلاعات مربوط به واژه است، ارجاع شدهاند. در مقابل هر سرواژۀ اصلی، تلفظ آن آوانویسی شده است. (ـ نشانههای آوایی و برابرهای الفبایی). برای جدا کردن اجزای سازندۀ واژه در آوانویسی از خط کوتاه (ـ) استفاده شده است. در صورت لزوم اطلاعات ریشهشناختی سر واژه و نیز زبان منبع وامواژهها ارائه شدهاند. همچنین معادلهای خارجی که واحد واژگانی از آنها ترجمه شده است در پایان مقاله در میان دو کمان ذکر شدهاند. مقولۀ دستوری بر حسب معنیهای گوناگون سرواژه ذکر شده است. در مورد افعال، در زیر هر مصدر، بسته به نیار اطلاعات مربوط به صرف مشتقات فعل (سوم شخص مفرد گذشته، حال، آینده، دوم شخص مفرد حاضر، اسم فاعل، صفت فاعلی، صفت مشبهه، اسم مفعول، ...) ذکر شدهاند.
موقعیتها و زمینههای گوناگون (ادبی، هنری، علمی، رسمی، غیررسمی و عامیانه ...) که واژهها یا اصطلاحات با تعریف یا ویژگیهای خاصی در آن به کار میروند، با نشانۀ اختصاری مشخص شدهاند. هر واژه بر حسب زمینههای گوناگون کاربردی شمارهگذاری و تعریف شده است. هر یک از مقولههای ریشهای و معنایی سرواژهها با ترتیب اعداد یونانی مشخص شدهاند.
در این فرهنگ کوشش شده تعریفها با استفاده از آثار معتبر فارسی و خارجی و در مورد رشتههای تخصصی با مشورت صاحبنظران و متخصصان انتخاب شوند. در حد امکان واژههای جدیدی که به جبر زمان و با تحول جامعه در زمینههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی، ادبی، علمی، هنری و سیاسی در زبان فارسی ساخته شدهاند در این فرهنگ ضبط شدهاند. سعی بر این بوده اصطلاحات فناوری نوین که با استفاده از دستگاههای الکترونیکی و رایانهای و دسترسی به اینترنت و فضاهای مجازی به زبان فارسی راه یافتهاند، همراه برابرهای فارسی در این فرهنگ گنجانده شوند.
تا حد امکان و با توجه به حجم فرهنگ کوشش شده آن دسته از اصطلاحها، ترکیبها و تشبیههایی که در ادبیات معاصر و در شعر امروز کاربرد دارند و واژههایی که در شعر نو ساخته یا با آن احیا شدهاند. در این فرهنگ در حد امکان تاریخ تقریبی ورود وامواژههای اروپایی به زبان فارسی براساس قدیمیترین مأخذ مورد بررسی مشخص شده است. ضربالمثلها و کنایههایی که شامل چند واژۀ شاخص هستند، ذیل تمام واژههای شاخص معرفی شدهاند؛ ولی به واژۀ اصلی که ضربالمثل یا کنایه زیر آن تعریف شده است، ارجاع شدهاند.
پربازدید ها بیشتر ...
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
قفلهای دستساز آذربایجان
رحمان احمدی ملکیاز بین آثار فلزی، قفل به دلیل دارابودن نوعی رمز عملکرد و درونمایۀ رازگون، از اهمیت زیادی در حیطۀ تل
منابع مشابه بیشتر ...
سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ (از نینوا تا تخت جمشید)
کلودیوس جیمز ریچدقت در ثبت یادداشتها مشخصۀ اصلی سفرنامۀ کلودیوس جیمز ریچ است. در پارهای موارد، گزارشهایش دربارۀ ا
مجموعه آثار ابنخفیف شیرازی (دو جلد)
ابنخفیف شیرازیاین کتاب مجموعۀ آثاری است که تا کنون از ابنخفیف به دست آمده است؛ این آثار در دو جلد گردآوری شده است
نظری یافت نشد.