اگزیستانسیالیسم
خلاصه
اگزیستانسیالیسم از بزرگترین مکاتب فکری قرن بیستم به شمار میرود و تأثیر خود را بر ادبیات و شعر معاصر ایران نیز گذاشته است. مری ورنوک نویسنده کتاب، به بررسی انتقادی اگزیستانسیالیسم در حوزه فلسه پرداخته است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
اگزیستانسیالیسم از بزرگترین مکاتب فکری قرن بیستم به شمار میرود و تأثیر خود را بر ادبیات و شعر معاصر ایران نیز گذاشته است. مری ورنوک نویسنده کتاب، به بررسی انتقادی اگزیستانسیالیسم در حوزه فلسه پرداخته است. با نگاهی به فهرست عناوین کتاب درمییابیم که نویسنده از میان تمام فسلسوفان معروف به اگزیستانسیالیست تنها هایدگر، مرلوپونتی و سارتر را فیلسوفانی اگزیستانسیالیست میداند. او خود در بخش نخست این کتاب دلیل قلمزدن فیلسوفانی همچون کامو، یاسپرس و مراسل را بیان کرده است.
«اگزیستانسیالیسم» درست مانند «عقلگرایی» و «تجربهگرایی» برچسبی است که ممکن است باعث گمراهی افراد ناآگاه شود. اگزیستانسیالیسم، نظام یا مکتب خاصی را معرفی نمیکند. برخی از فلاسفهای که تحت این عنوان توصیف شدهاند، منکر اگزیستاتسیالیست بودن خود هستند و برخی دیگر از اینکه چنین نسبتی به آنها داده شده است، در شکفتند در فلسفه هم مثل هنر، مرزبندیهایی به چشم میخورد؛ اما در واقع این مرزبندیها، اهمیت چندانی ندارد. شاید بتوان اصطلاح «اگزیستانسیالیسم» را به نوعی خاص از فعالیت فلسفی، اطلاق کرد که به خصوص در دهههای 1940 و 1950 گسترش یافته بود. این فعالیتهای فلسفی، علایق، تبار و پیشفرضهای مشترکی دارند و در حال حاضر موضوع مناسبی برای یک تحقیق جامع تاریخی و ارزشمند به حساب میآیند.
تبار مشترک اگزیستانسیالیسم به دو بخش تقسیم میشود. اولین بخش سنتی است که موضوع اصلی فصل اول است یعنی اخلاقیای که تأکیدش بر انسانی است که اراده دارد و فاعلی مختار است. این سنت اخلاقی، خود به دو بخش دینی و غیردینی تقسیم میشود، که البته احتمالا این موضوع اهمیت چندانی ندارد. هدف نویسنده در این فصل بررسی آرای کییرکگور و نیچه به ترتیب به عنوان نمایندگان بخشهای دینی و غیردینی است.
در فصل دوم نویسنده برخی جنبههای احساسی اگزیستانسیالیسم و منابع آن را نشان میدهد و به یکی از منابع فکری اگزیستانسیالیسم پرداخته است که همان اندازه که قوی است، مفید و مبهم نیز هست؛ سردستۀ این منابع، پدیدارشناسی آلمانی است. در واقع هر قدر کار بر روی پدیدارشناسی بیشتر شد و اگزیستانسیالیسم جایگاهش را در بخشی از تاریخ فلسفه مستحکمتر کرد، تمایز این دو از یکدیگر سختتر و سختتر شد. نویسنده در این فصل در پی انتخاب آن جنبههایی از فلسفۀ هوسرل است که بیشترین تأثیر را بر نویسندگان اگزیستانسیالیست داشته است.
نویسنده در فصل سوم درباره تأثیر گستردۀ مارتین هایدگر بر اگزیستانسیالیسم سخن گفته است. «پیش از پیگیری گسترش نظرات هوسرل در فرانسه، باید عامل مهم دیگری را که تأثیر گستردهای بر اگزیستانسیالیسم داشت، یعنی هایدگر، مورد بررسی قرار داده شده است. البته گفتن اینکه او در اگزیستانسیالیسم تأثیر داشته، غلط است؛ زیرا بنا به دلایلی قانعکننده میتوان او را اولین اگزیستاتسیالیسم واقعی به حساب آورد. بنابراین او نقطۀ شروع مناسبی برای مطالعه بود. در خصوص هایدگر نیز در دورهای کاملا میتوانیم او را نویسندۀ متون اگزیستانسیالیسم فرض کنیم در حالی که چنین توصیفی را نمیتوانیم دربارۀ آثار بعدی او انجام دهیم. مسئلۀ قابل توجه دیگر این است که اگزیستانسیالیستیترین اثر او، یعنی «هستی و زمان» در واقع یک کار نیمهتمام است ممکن است کسی بگوید، او دقیقاً به این دلیل هیچوقت این اثرش را به پایان نرساند که درصدد سازمان دادن اندیشهاش به روشی کاملاً جدید بود. هر چند با این تفاسیر ما باز هم هایدگر را فیلسوفی اگزیستانسیالیست در نظر میگیرند».
در فصل چهارم به اختصار اندیشههای موریس مرلوپونتی تبیین شده است؛ هر چند بهسختی میتوان او را از سارتر متمایز کرد؛ اما از جهاتی او فیلسوفی جدیتر از سارتر بود و در واقع فیلسوفی اگزیستانسیالیست در نظر گرفته میشد. با وجود این جنبههایی وجود دارد که او در آنها نمونۀ بارز یک اگزیستانسیالیست نبود. او جدی بود، اما پیغمبرگونه نبود، او عمیقاٌ به موضوعات مورد بررسیاش علاقمند بود؛ اما این علاقمندی همراه با روحیهای پرشور و حرارت نبود؛ همچنین هر چند کار او با اخلاق در ارتباط بود؛ اما به هیچوجه متأثر از کییرکگور و نیچه نبود. ما میتوانیم در کارهای او گرایشی را ملاحظه کنیم که از منابع مختلفی استخراج میشود و به موضوعات مختلفی میپردازد که این منابع و موضوعات، هم به طور مشخص اگزیستانسیالیستی هستند و هم به طور مشخص فرانسوی هر چند او مثل سارتر، رمان و نمایشنامۀ فلسفی ننوشت و مثل گابریل مارسل، فلسفهاش را در قالب یادداشتهای روزانه بیان نکرد؛ اما باز هم در مقایسه با فیلسوفان انگلیسیزبان، غیرآکادمیک است.
در دو فصل پایانی کتاب به دیدگاههای اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر پرداخته شده و نویسنده در این دو فصل اندیشههای اگزیستانسیالیستی سارتر را از میان کتابهایش بیرون کشیده است. «سارتر در زمان چاپ مسئلۀ روش یعنی زمانی که بیان کرد، اگزیستانسیالیسم صرفاً در توصیف مارکسیسم شریک است. از این هم فراتر رفت و در پی آن بود تا با استفاده از اگزیستانسیالیسم، اسطورۀ ماتریالیستیای که در سال 1947 به صراحت آن را محکوم کرده بود، دوباره احیا کند. اما حتی این مسئله هم افراطیترین تغییر از موضوع هستی و نیستی نبود». سارتر دربارۀ این مسئله که اصرار میکند، انسانها نمیتواند ارزشها را در جهان بیابند بلکه تنها میتوانند به خودشان وانمود کنند که چنین کاری انجام میدهند، به اندازۀ کافی توضیح نداده و واقعیت تشکیل باورهای اخلاقی را به حساب نیاورده است. این حقیقت دارد که و در مقالهای که برای شناساندن اگزیستانسیالیسم به عموم مردم نوشت و بارها به زبان انگلیسی ترجمه شد و به نحو قابل فهمی بارها به عنوان بیان قطع دیدگاه اخلاقیاش مطرح شد.
فهرست مطالب کتاب:
یادداشت مترجم
فصل اول: خاستگاههای اخلاقی
فصل دوم: اتمونت هوسرل
فصل سوم: مارتین هایدگر
فصل چهارم: موریس مرلوپونتی
فصل پنجم: ژان پل سارتر 1
فصل ششم: ژان پل سارتر2
فصل هفتم: نتیجهگیری
کتابنامه
پربازدید ها بیشتر ...
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
قفلهای دستساز آذربایجان
رحمان احمدی ملکیاز بین آثار فلزی، قفل به دلیل دارابودن نوعی رمز عملکرد و درونمایۀ رازگون، از اهمیت زیادی در حیطۀ تل
منابع مشابه بیشتر ...
اومانیسم و اگزیستانسیالیسم در اندیشۀ عربی
عبدالرحمن بدویسازۀ بنیادین این کتاب بر حسب درسگفتارهای اواخر ژانویه و اوایل فوریه 1947 در کشور لبنان است. نویسنده
متونی از فیلسوفان بزرگ اگزیستانس
کییرکهگور، نیچه، دیلتای، یاسپرس و هایدگرمتون این کتاب با عطف نظر به این واقعیت که هر کدام از این فلاسفه شیوۀ خاصی برای پرداختن به اگزیستانس
نظری یافت نشد.