زیباییشناسی فهم انسان: معنای بدن
خلاصه
مارک جانسون در این کتاب کار پیشگام خود در مورد ارتباط میان علوم شناختی، زبان و معنا را که نخستین بار در اثر کلاسیک استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم مطرح شد ادامه میدهد.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
مارک جانسون در این کتاب کار پیشگام خود در مورد ارتباط میان علوم شناختی، زبان و معنا را که نخستین بار در اثر کلاسیک استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم مطرح شد ادامه میدهد. جانسون از پژوهشهای اخیر در مورد رشتۀ جوان روانشناسی استفاده میکند تا نشان بدهد که چگونه بدن، حتی پیش از تکوین خودآگاهی، معنا تولید میکند. از اینجا او برای کاوش بیشتر خاستگاههای بدنی معنا، اندیشه و زبان به علم عصبپایۀ شناختی روی میآورد و ابعاد فروان معنا ـ از جمله تصویرها، کیفیتها، عواطف و استعارهها ـ را که همه در برهمکنشهای فیزیکی بدن با جهان ریشه دارند به بررسی میگیرد. جانسون، با برداشت از روانشناسی هنر و فلسفۀ عملگرا، استدلال میکند که همۀ این جنبههای معناسازی اساساً زیباییشناسانه هستند. او نتیجه میگیرد که هنرها اوج تلاشهای انسان برای یافتن معنا هستند و مطالعۀ ابعاد زیباییشناسانۀ تجربۀ ما برای کشف مبنای بدنی معنا حیاتی است.
خلاصه این کتاب دربارۀ اعماق بدنی معنیسازی انسان، از طریق ارتباط اندرونی ـ غریزی با جهان است. در ادامه مطالعۀ کتاب خواننده میفهمد نویسنده «معنی» را در وسیعترین و عمیقترین مفهوم آن به کار برده است. استدلال میکند که معنی فقط موضوع مفاهیم و گزارهها نیست، بلکه همچنین به طرف پایین، به تصویرها، طرحوارههای حسی ـ حرکتی، احساسات، کیفیتها و عواطف که برخودرهای معنادار ما را با جهان تشکیل میدهند کشیده میشود. هر توصیف مناسب از معنی باید بر محور ابعاد زیباییشناسی شکل بگیرد، ابعادی که به تجربۀ ما سرشت و اهمیت خاص میبخشد. هر فلسفهای که بتواند در نحوۀ زندگی مردم تأثیر مهمی ایجاد کند، باید بر این اساس بنا شود که ما چگونه معنیسازی میکنیم. خلاصه اینکه ما نیازمند زیباشناسی فهم انسان هستیم. این یک وظیفۀ بزرگ و وسیع است، اما وظیفهای است که از دید کسانی که برای آنچه انسانیت معنی میدهد اهمیت قائلاند، ارزشاش را دارد.
نویسنده این کاوش را در سه بخش عمده سازمان داده است:
قسمت اول (معنای بدنی و «حسِ احساسشده») تلاش برای یک توصیف مناسب از منشأهای بدنی معنی در فرایندهای حسی ـ حرکتی و در احساسات است. ما باید در عمق فرایندهای بدنی، جایی که معنی پدید میآید، زندگی و رشد میکند شروع کنیم. تأکید نویسنده بر کیفیتها و ساختارهای معنای جسمانی در حرکت، رشد در آن نوزادی و کودکی، عواطف، مفهومسازی و استدلال است. توصیفهای نویسنده از غنا و عمق معنای بدنی یادآور این نکته هستند که چگونه معنی حتی قبل از اینکه ما نسبت به آن هشیار باشیم پدید میآید و چگونه آن معنی پیش ـ از ـ آگاهی زیربنای دستآوردهای فکری و ارتباطی ما قرار میگیرد.
قسمت دوم (معنای جسمانی و علوم ذهن) برای کاوش ریشههای معنی، مفهوم، و زبان، از علوم شناختی و علم عصب پایه برداشت میکند. این بخش ضرورتاً کاملاً گزینشی و جزئی است. نویسنده شناخت انسان را در یک چارچوب وسیعتر نظریۀ تکامل شناخت حیوانی قرار میدهد، که در آن ظرفیتهای حسی ـ حرکتی در این مورد که جانوارن دنیای خود را تجربه و احساس میکنند نقش مهمی دارند. رابطه ما با جانوران غیرانسان آشکار میسازد که آنچه زیر نام نظریۀ بازنمودی ذهن معروف شده است و براساس آن ذهن براساس بازنمودهای داخلی ـ ذهنی حالتهای خارجی عمل میکند، اگر کاملاً نادرست نباشد، مجادلهبرانگیز است. اگر ذهن و بدن دو نوع هستی متمایز و مجزا نباشند، آنگاه اندیشه باید از طریق بهکارگیری ظرفیتهای حسی ـ حرکتی مختلفی که شامل بازنمودهای داخلی نیستند پدید آید. بنابراین نویسنده نظریۀ کلاسیک بازنمودن داخلی ذهن را رد میکند و آن را با معنای جسمانیای جایگزین میسازد که در نتیجۀ ساختارهای عصب ـ فیزیولوژیکی موجهی را مطرح میکند که ممکن ست زیربنای احساسات، عواطف، تصویرها، مفاهیم و الگوهای استدلالی قرار بگیرند که تجربه و فهم انسان را شکل میدهند.
قسمت سوم («معنای جسمانی، زیباییشناسی و هنر») هنرهای مختلف از همان ساختارها و فرایندهایی استفاده میکنند که در معنیسازی عادی و روزمره، از جمله در تصاویر، طرحوارههای تصویری، استعارهها، کیفیتها، احساسات و عواطف به کار میرود. همان گونه که جان دیویی هفتاد سال پیش در هنر به مثابه تجربه استدلال کرد، هنر نوع متمایزی از تجربۀ غیرعملی و خنثا نیست که مستلزم صورتهای منحصر به فردی از قضاوت و ارزیابی باشد. برعکس، هنر به این دلیل مهم است که با استفاده از همۀ منابع عادی ما برای معنیسازی، تجربۀ کاملاً یک پارچه و متمرکزی از معنی برا ما فراهم میسازد. اگر این گفته درست باشد، آن گاه راهی بهتر از توجه به عنر برای فهم این که معنی چگونه شکل می گیرد وجود ندارد. نویسنده برخی از جنبههای معنی را در شعر، نقاشی و موسیقی بررسی میکند و این ادعایی دیویی را میپذیرد که هنرها تا آنجا مهم هستند که به ما در درک معنیها و ارزشها، انتقاد از آنها ودیگرگون ساختن آنها یاری برسانند. نویسنده دیدگاه معنی، اندیشه و زبان را که حاصل کاوشش در باب معنای جسمانی است با این سخن خلاصه میکند که فلسه فقط تا آن جا برای مردم مطرح خواهد بود که براساسِ ارتباطِ جسمانی با جهان ما شکل گرفته باشد.
فهرست مطالب کتاب:
یادداشت مترجم
پیشگفتار
مقدمه
بخش یکم: معنای بدنی و حس احساس شده (بدنی غیرکلامی)
بخش دوم: معنای جسمانی و علوم ذهن
بخش سوم: معنای جسمانی، زیباییشناسی و هنر
پربازدید ها بیشتر ...
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
زیباییشناسی معنا و اندیشه: ریشههای جسمانی فلسفه، علم، اخلاق و هنر
مارک جانسوننویسنده در این کتاب استدلالی را برای بسط دامنۀ زیباییشناسی به شناخت نقش مرکزی معنای جسمانی در اینب
استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم؛ به پیوست مقالۀ نظریۀ معاصر استعاره (ویراست دوم)
جورج لیکاف و مارک جانسوناین کتاب به تبیین استعارههایی که در زندگی روزمره ما جریان دارد پرداخته است؛ استعارههایی که برای در