ابعاد گمشدۀ معنا در نشانهشناسی روایی کلاسیک؛ «نظام معنایی تطبیق یا رقص در تعامل»
خلاصه
بر پایه و اساس همین تأثیرپذیری است که لاندوفسکی نظام معنایی «تطبیق» را تعریف میکند و در کتابها و مقالههای خود به شرح و بسط آن میپردازد. در این کتاب کوشش شده این نظام معنایی به صورت بیناتعریفی از نظامهای دیگر، یعنی نظامهای «برنامهمداریت»، «مجابسازی» و «تصادف»، جدا شود و به شرح و توضیح آن در گفتمانهای متفاوت پرداخته شود.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
تأثیر پدیدارشناسی بر نشانهشناسی در دهۀ هشتاد به بعد سبب شد نگاه این حوزه به معنا تغییر کند. در واقع، با این تأثیرپذیری بنیادین مفاهیمی چون «تجربه»، «حضور»، «امر زیسته»، «امر ادراکی ـ حسی»، «تن»، «هم ـ حضوری» و .... مجال ورد به این حوزه را پیدا میکنند و آن را بیشتر و بیشتر به خود «زندگی» نزدیک و از قید ماندن در چارچوب «متن» رها میکنند. به بیان دیگر با این چرخش آنچه گرماس از همان ابتدا با نوشتن اثر خود، معناشناسی ساختارگرا، به دنبال آن بود میسر میشود، یعنی مسئلۀ معنا به شکل کلی آن. در واقع، از همان آغاز دغدغۀ اصلی این نشانهشناس تنها معنای «متن» نبود، بلکه پرسش اساسی او «معنای فعالیتهای انسانی»، «معنای تاریخ» یا به زبان سادهتر، خود «معنای زندگی» بوده است.
بر پایه و اساس همین تأثیرپذیری است که لاندوفسکی نظام معنایی «تطبیق» را تعریف میکند و در کتابها و مقالههای خود به شرح و بسط آن میپردازد. در این کتاب کوشش شده این نظام معنایی به صورت بیناتعریفی از نظامهای دیگر، یعنی نظامهای «برنامهمداریت»، «مجابسازی» و «تصادف»، جدا شود و به شرح و توضیح آن در گفتمانهای متفاوت پرداخته شود. در کتاب معنا به مثابۀ تجربۀ زیسته به شکل کلی به تعریف و توضیح این نظامهای معنایی پرداخته شده و در این کتاب با نگاهی موشکافانهتر و به صورت کاربردیتری آنها در حوزههای و گفتمانهای متفاوت دنبال شدهاند، از گفتمان جنگ یا مکالمه گرفته تا رفتارهای اجتماعی و حوزۀ آموزش و غیره. همچنین، براساس همین نظامهای معنایی، روشهای متفاوت مدیریتی را مورد خوانش قرار داده شده و نتیجه گرفته میشود که اساساً بینش مبتنی بر تطبیق بینشی است «بیولوژیکی» از یک شرکت یا در کل یک نظام (و نه بینشی مکانیکی) که براساس آن شرکت یا نظام مربوطه «ارکانیسمی زنده» است که با محیط خود در تعامل پویا است، آنسان که قادر است خود را با شرایط متغییر و بحرانی تطبیق دهد. در واقع در چنین بینشی، مدیریت با اتخاذ استراتژی تعاملی تطبیقی (و نه روشهای کمّی، برنامهمدار، مکانیکی و سلسلهمراتبی از بالا به پایین) سعی میکند با برقراری ارتباط دوسویه، دیالوژیک، کیفی و ادراکی ـ حسی با «دیگری» شرکت و نظام خود را از حالت انجماد بیرون آورد و به آن انعطافپذیری لازم را بدهد. از همین رو، میتوان نظام مدیریتی مکانیکی، کمّی و سلسلهمراتبی را به نظام معنایی «تملکی» مبتنی بر «برنامهمداریت» نسبت داد و نظام مدیریتی را که شرکتِ خود را «ارگانیسمی زنده» میداند به نظام معنایی «تطبیق» و «وحدت» مربوط دانست.
همچنین با تکیه بر نظامهای معنایی «برنامهمداریت» و «تطبیق»، دو نگاه به جهان از هم تشخیص داده شده؛ نگاهی که جهان را به مثابۀ «متن» در نظر میگیرد و با نگاهی با اشراف، از بالا و با فاصله، همچون برگی از کتاب به رمزگشایی از آن میپردازد و به نوعی «زبان اول» آن را مورد خوانش قرار میدهد و نگاهی که بدون آنکه بر آن باشد جهان را متن در نظر گیرد و نشانههای آن را مورد خوانش قرار دهد، خود را رها میکند تا با ویژگیهای مادی و حسی ذاتی چیزهایی که در برش گرفتهاند آغشته شود و به نوعی به «وحدت» با آنها برسد. با این نگاه، جهان به زبان دیگر با ما سخن میگوید، زبانی که گرماس آن را «زبان دوم» مینامد.
در ادامه، در بحث مربوط به کاربرد و جداسازی دو رفتار متفاوت، یعنی «استفاده» و «پراتیک»، نشان داده شده که چگونه «استفاده» مبتنی بر نظام «برنامهمداریت» است و «پراتیک» مبتنی بر نظام «تطبیق». بر همین اساس، میتوان «استفاده» را به نظام «تملکی» نسبت داد، نظامی که نگاه ابزاری به جهان دارد و با نگاهی با اشراف و مبتنی بر برنامه عناصر جهان را به منظور منفعتی از پیش معلوم به کار میگیرد. اما در پروسۀ «پراتیک» با عناصر جهان، که در آن «معنی» و ارزشها در حین پروسۀ «پراتیک» به مثابۀ یک برآیند و نتیجه حاصل میشوند، با خلق ارزشها و معنیهای تازه و بدیع مواجه میشویم. به بیان دیگر، در پروسۀ «پراتیک» با جهان و عناصر آن است که سوژه ضمن قبول میزانی از خطر، و در عین کشف قابلیتهای پنهان خود و قابلیتهای آنچه با آن در تعامل قرار دارد، گونهای متفاوت از ارتباط و تعامل خود با دیگری را تجربه میکند و به این ترتیب خالق معنی و ارزشهای تازه میشود. ادعا کردیم تعامل شاعر با زبان به نوعی تعامل «پراتیکی» با آن است، زیرا شاعر برخلاف نثرنویس، با شکستن هنجارهای مرسوم زبانی و فراتر رفتن از آنها، قابلیتهای نهفتۀ زبان را آشکار و به این ترتیب زیبایی بدیعی را خلق میکند. از همینرو، میتوان گفت نثرنویس زبان را براساس «برنامه» به کار میگیرد و از آن «استفاده» میکند، حال آنکه شاعر با زبان «پراتیک» میکند.
همچنین، براساس نظامهای معنایی، که در زیرساخت خود بر مفاهیم و مقولههای متضاد و انتزاعی «پیوستار» و «گسست» بنیاد گذاشته شدهاند، نظامهای متفاوت فضایی از هم تشخیص داده شدهاند. «پیوستاری» به نظام معنایی «برنامهمداریت» نسبت داده و مکان مربوط به آن را مکانی با «بافتار پیوستار» دانسته شده است. مفهوم «گسست» به نطام «تصادف» نسبت داده شده و «مکان ـ ورطه» نمود فضایی آن دانسته شده است. نظام «مکان ـ شبکه» مبتنی بر مفهوم «نه ـ گسست» دانسته و نظام معنایی «مجابسازی» به آن نسبت داده شده است، یعنی نظام اقتصادی و قراردادی چرخش ارزشها و ابژهها و در نهایت مفهوم کلی و انتزاعی «نه ـ پیوستاری» به نظام معنایی «تطبیق» پیوند زده و نمود فضایی آن «مکان حلزونی و چرخان» در نظر گرفته شده است. این نظام فضایی که لاندوفسکی آن را «مکان حسن شدۀ جریان تنها» نامیده است به خوبی بیانگر مفهوم نظام «تطبیق» است، زیرا میتوان ویژگیهای آن را به همه نظامهای تطبیقی که در گفتمانهای متفاوت بررسی شده، نسبت داد.
در حوزۀ ادبیات هم میتوان نمود کلامی مکان چرخان و حلزونی و مکان ـ بافتار را جستجو کرد. نمونۀ کلامی مکان ـ بافتار را میتوان به توصیف مکانی نسبت داد که توسط یک ناظر بیرونی، ثابت و بافاصله صورت میگیرد. اینجا با برداشت کاملا کلاسیک ارتباط سوژه و ابژه مواجه میشویم، سوژهای که با زاویه دیدی بافاصله و ثابت ابژۀ خود را نظاره میکند و آن را با توصیفی خنثی و عینی ترسیم میکند.
فهرست مطالب کتاب:
* فصل اول: نظام معنایی تطبیق یا رقص در تعامل
مقدمه
چهار نظام معنایی
پیادهسازی نظامهای معنایی در حوزۀ «جنگ»
خوانش مکالمه و گفتوگو با نظامهای معنایی
«تعامل» یا «برخورد تصادفی موقعیتها»
دو نظام معنا دادن به جهان، جهان به مثابۀ «متن»، جهان به مثابۀ «تجربۀ زیسته»
مکانهای «خوانششناختی» و مکانهای «تجربۀ زیسته»
کارایی نظام معنایی «تطبیق» مبتنی بر «تعادل ناپایدار» در مدیریت شرکتها
محک دیگری، راهی برای گشودگی به «نظام تطبیق»
نظامهای اجتماعی و نظامهای معنایی
دفاع از مفهوم «جسارت» با تکیه بر نظامهای معنایی
نظامهای معنایی و اشکال آموزشی
مسئلۀ «استفادۀ» مبتنی بر «برنامهمداریت» و «پراتیک» مبتنی بر «تطبیق»
تبیین خلق زبان شاعرانه: نثر «استفاده» از زبان و شعر نتیجۀ «پراتیک» شاعر با زبان
تشخیص چهار نظام فضایی با تکیه بر نظامهای معنایی
* فصل دوم: مسئلۀ هویت و تعامل خود با دیگری
مقدمه
استراتژیهای برخورد گروه مرکزی مرجع با گروه دیگری غیر
شگلگیری چهار سبک زندگی در تعامل با گروه مرکزی مرجع
سبک زندیگی سگ مبتنی بر اعتقاد به «جهان لازم» و سبک گربه مبتنی بر «جهان محتمل»
مسئلۀ هنجار در نظامهای نشانهای
پدیدههای امنیت و عدم امنیتنشانهای
چهار سبک زندگی و پدیدههای امنیت و عدم امنیت نشانهای
همسویی و ناهمسویی استراتژیهای رفتاری گروه مرکزی مرجع با دیگری مغلوب و چهار سبک زندگی
وجوه متفاوت «حضور» و «غیاب» سوژه در مکان و زمان و مسئلۀ جابهجایی و سفر
نظام «حضور» در مکان
ارتباط چهار سبک زندگی با وجوه متفاوت «حضور» و «غیاب» در مکان و زمان
نتیجهگیری
کتابنامه
پربازدید ها بیشتر ...
افسانه و نیمای جوان
ایلیاکیان احمدیمنظومۀ بلند، استثنایی و تأثیرگذار «افسانه» شعری که نیمای جوان در سال 1301 و در 25 سالگی میسراید، پی
تاریخ مطبوعات استان همدان (1324 ق ـ 1397 ش)
مجید فروتناز ویژگیهای بارز این کتاب، تلاش برای دسترسی به بخشی از اسناد و سوابق دولتی و اصل نشریات یا آرشیو اس
منابع مشابه بیشتر ...
فرهنگ توضیحی جهان نشانه و معنا
حمیدرضا شعیری، بهروز محمودی بختیاری، مهدی سبزواریاین فرهنگ با تأکید بر مکتب نشانهمعناشناسی پاریس، از دستاوردهای مکاتب دیگر نیز بهره برده است؛ درواقع
نشانه شناسی ایموجی: پیدایش زبان بصری در عصر اینترنت
مارسل دانسیاین کتاب به خواننده میآموزد ایموجیها برخلاف عقیدۀ برخی از زبانشناسان و اندیشمندان که ایموجی را زب
نظری یافت نشد.