۱۳۵۴
۴۹۴
یادداشت‌هایی دربارۀ کافکا

یادداشت‌هایی دربارۀ کافکا

پدیدآور: تئودور و. آدرنو ناشر: آگاهتاریخ چاپ: ۱۳۹۵مترجم: سعید رضوانی مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۵۵۰شابک: 0ـ363ـ416ـ964ـ978 تعداد صفحات: ۹۶

خلاصه

نه مطلب کوتاهی که در مجموعۀ آثار آدورنو با عنوان «یادداشت‌هایی دربارۀ کافکا» به هم پیوسته‌اند، فیلسوف آلمانی طی سال‌های 1942 تا 1953 نوشت و پس از اتمام در مجلۀ ادبی «دی نویه روندشاو» به خوانندگان عرضه کرد.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.

 

کافکا را شاید تاکنون کسی به گستردگی آدورنو تفسیر نکرده باشد. فارغ از آنکه تا چه اندازه با گفته‌های او دربارۀ نویسندۀ نامور آلمانی‌زبان موافق باشیم، وسعت پهنه‌ای که وی در آن، معنا و تاحدودی صورت آثار کافکا را شرح می‌دهد، تحسین‌برانگیز است. تصویری که آدورنو در این یادداشت‌ها در مجموع از خالق «محاکمه» و «قصر» می‌سازد، متشکل است از قطعاتی پرشمار که هر یک وجهی از هنر و اندیشۀ وی را بازتاب می‌دهد و او را با شخصیت یا مکتبی مرتبط می‌کند.

نه مطلب کوتاهی که در مجموعۀ آثار آدورنو با عنوان «یادداشت‌هایی دربارۀ کافکا» به هم پیوسته‌اند، فیلسوف آلمانی طی سال‌های 1942 تا 1953 نوشت و پس از اتمام در مجلۀ ادبی «دی نویه روندشاو» به خوانندگان عرضه کرد. او در این یادداشت‌ها، حاصل مطالعات و تأملات خود دربارۀ کافکا را آزادانه، یعنی بدون توجه چندان به تتابع منطقی سخنانش و اصولاً پیوستگی محتوایی مطلب تبیین کرده است. این شیوه بیش از هر چیز نتیجۀ درک و دریافت وی از قالب اِسِی است. آدورنو اِسِی را چارچوبی آزاد برای تکوین و تبیین افکار گوناگون در باب موضوعی واحد می‌دید، مجالی برای آنکه نویسنده مسئله‌ای را فارغ‌بال و بدون پایبندی به ارتباط تنگاتنگ اجزای مطلب، از چشم‌اندازهای متعدد و متفاوت بنگرد و جنبه‌های مختلف آن را بررسی کند. حاصل این نگاه این است که نه فصل «یادداشت‌ها» پیوستگی نزدیک و مستقیمی با هم ندارند و دنبالۀ منطقی یکدیگر نیستند.

 آدورنو در این کتاب ایده‌هایی درباره کافکا و جهان داستانی او طرح می‌کند که با وجود بدیع و گاه غریب‌بودن‌شان، در امتداد پروژه فکری او خاصه در زمینه زیباشناسی است. آدورنو از همان ابتدا، مقاله بلند و چندتکه خود را با انتقاد تندوتیز به شارحان کافکا آغاز می‌کند که در نظر او کافکا را درک نکرده‌اند و «شأن کافکا را تا حد باجۀ اطلاعات مربوط به موقعیت ازلی-ابدی یا امروزی انسان» فروکاسته‌اند. آدورنو به‌طعن آنان را «همه‌چیزدانان زبروزرنگی» خطاب می‌کند که جنجال نهفته در ذات آثار کافکا را از سر راه برمی‌دارند و می‌نویسد «این‌همه رغبتی باقی نمی‌گذارد انسان اظهارنظر کند و عقیده‌ای هرچند مخالف، بر عقاید موجود بیفزاید». اما از قضا همین برداشت‌های نابِجا، سردستی و مکرر از کافکا، آدورنو را به تفکر درباره کافکا و نوشتن از او واداشته و البته «طرز وحشتناک نسیان» نیز در این انتخاب بی‌تأثیر نبوده است. آدورنو این همه را درباره نویسنده‌ای می‌نویسد که شاید بیش از تمام نویسندگان روزگار او، از سوی منتقدان ادبی و فیلسوفان مطرح مورد توجه و تفکر بوده است. آدورنو در این مقاله با رد نظراتی که می‌کوشند کافکا را در مکتب یا نحله‌ای خاص بنشاند، می‌نویسد «باید در نکاتی تأمل کرد که دسته‌بندی را دشوار می‌سازند و به‌همین‌دلیل نیاز به تفسیر دارند». بعد تا آخر کتاب از خلال بحث‌ها، دوگانه‌هایی را پیش می‌کشد و بر تناقضاتی دست می‌گذارد که نشان می‌دهند آثار کافکا، مکتب‌بَردار نیست. او این گزاره غالب را که آثار کافکا به کسوت سمبولیسم رئالیستی ظاهر می‌شوند، پس می‌زند و بر آن است که نثر کافکا «بیشتر در پی نماد است تا سمبول» و اینجا برای بار نخست، به‌صراحت خود را با تلقی بنیامین در مورد کافکا همسو می‌داند: «بنیامین [نثر کافکا] را بی‌سبب تمثیل نخوانده است».

در نظر آدورنو، در آثار کافکا همه‌چیز تا سرحد امکان منجمد، معین و رسوبی است. «در کافکا هیچ پرتویی از ایده لایتناهی به ‌چشم نمی‌آید؛ هیچ‌کجا افق گشوده نمی‌شود». آدورنو با این مقدمه، ایده اصلی خود در این یادداشت‌ها را طرح می‌کند: اصل تحت‌اللفظ. با این تعریف که، در آثار کافکا هر جمله دقیقاً همان است که از کلماتش برمی‌آید و درعین‌حال معنا دارد، درست خلافِ آنچه در سمبول‌ها رخ می‌دهد. آدورنو در این راه، ابتدا سراغ خودِ مؤلف یا نویسنده می‌رود و حتی قدیم‌ترین معنا را که خود صاحب‌اثر در نظر داشته، برخطا می‌داند. کافکا را از آنچه «خطر هنری مرگ‌بار» می‌خواند مبرا می‌کند: «کافکا از این خطا که بپندارد محتوای متافیزیکی اثر همان فلسفه‌ای است که نویسنده به آن تزریق می‌کند، به‌دور مانده است. اگر چنین نبود، آثارش مرده متولد می‌شدند و پابه‌پای زمان گسترش نمی‌یافتند». بنابراین در نظر آدورنو تنها راه ممکن و نخستین قاعده، این است که در آثار کافکا از همه‌چیز معنای تحت‌اللفظ آن را استنباط کنیم و هیچ‌چیز را زیر مفاهیم بالاتر از متن مدفون نکنیم. «اتوریته کافکا، اتوریته متن است» و نه درک جهت‌یافته، بلکه تنها وفاداری به کلمات کارساز است. از این منظر آدورنو چنگ‌زدن به اصل تحت‌اللفظ را مقیاسی می‌گیرد که ما را از برداشت‌های ناروا و پَرت از کافکا رهایی می‌بخشد.

آدورنو جز اصل تحت‌اللفظ که به‌تعبیری ایده مرکزی یادداشت‌ها است، مفهوم دیگری را با عنوان «آشناپنداری» پیش می‌کشد. هر جمله کافکا نزدِ مخاطب چنین واکنشی را برمی‌انگیزد: «چنین است» و بعد پرسشی را به او تحمیل می‌کند: «این از کجا برایم آشناست؟» از این است که کافکا، تماشاگران و ناظران بی‌تفاوت را به تلاشی نومیدانه وامی‌دارد، یقه‌شان را می‌چسبد و به ایشان القا می‌کند که اینجا، در داستان‌های کافکا، نه تعادل فکری او، که بسیار فراتر از آن، مرگ و زندگی‌اش وابسته به فهم درست است. آدورنو با این ایده، یکی از مهم‌ترین خصایل آثار کافکا را -که به‌زعم او نمی‌توان آن را دست‌کم گرفت- «رابطه متن با مخاطب» می‌داند. «کافکا رابطه آرام خواننده با متن را که مبتنی بر مشاهده و تأمل است، از بنیاد مختل می‌سازد». اینجا فاصله میان مخاطب و قربانی برداشته می‌شود و احساسات مخاطب را چنان برمی‌آشوبد که او احساس کند روایت به جانبش هجوم می‌برد «چنان‌که لکوموتیوها در تکنیک جدید سینمای سه‌بعدی به‌ سوی بیننده می‌آیند». در این درهم‌آمیختگی شخصیت‌ها -مخاطب با قربانی متن‌های کافکا- هرکس فرار را بر قرار ترجیح ندهد، به‌تعبیر آدورنو باید گردن به تیغ بسپارد و به‌بیان دیگر بکوشد تا با سر دیوار را خراب کند. تازه «تضمینی هم در کار نیست که عاقبتش بهتر از دیگران –قربانیانِ کافکا- باشد». به هر تقدیر تا «کلمه» کشف نشود، مخاطب مدیون می‌ماند.

فهرست مطالب کتاب:

مقدمۀ مترجم

یادداشت‌هایی دربارۀ کافکا

دربارۀ آدورنو

نمایه

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

ره افسانه‌زدند؛ تبارشناسی آثار خلقیات‌نویسان ایرانی در پنجاه سال اخیر

ره افسانه‌زدند؛ تبارشناسی آثار خلقیات‌نویسان ایرانی در پنجاه سال اخیر

آرمین امیر

در این کتاب با بهره‌گیری از چارچوب مفهومی و روش ادوارد سعید در کتاب شرق‌شناسی به تبارشناسی مهم‌ترین

حکایت خرگرد و مدرسه: در نسبت مدرسۀ غیاثیه و بستر ظهورش

حکایت خرگرد و مدرسه: در نسبت مدرسۀ غیاثیه و بستر ظهورش

مهدی گلچین عارفی

این کتاب پیرامون معماری و تاریخچه مدرسه مبارکه غیاثیه در شهر خرگرد (خواف) در استان خراسان رضوی است.

منابع مشابه بیشتر ...

نفت خام و سراب آبادانی: تجربۀ نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران

نفت خام و سراب آبادانی: تجربۀ نفت در ادبیات داستانی مدرن ایران

رؤیا خوشنویس

این کتاب به بازنمایی نفت در ادبیات مدرن ایران، در فاصلۀ دهۀ 1320 تا دهۀ 1390 می‌پردازد. نویسنده تصوی

به جستجوی گلستان: نگاهی به قصه‌های ابراهیم گلستان

به جستجوی گلستان: نگاهی به قصه‌های ابراهیم گلستان

ناستین (آسیه) جوادی

ساختار کلی کتاب بدین‌صورت است که ابتدا به شرح مختصر قصه یا رمان پرداخته شده است؛ سپس شخصیت‌ها به دو