۲۴۸۳
۵۵۵
مشاهیر گیلان

مشاهیر گیلان

پدیدآور: ابراهیم فخرائی؛ بازخوانی و ویرایش هادی میرزانژاد موحد ناشر: فرهنگ ایلیاتاریخ چاپ: ۱۳۹۴مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۰۰۰شابک: 0ـ425ـ190ـ964ـ978 تعداد صفحات: ۲۷۴

خلاصه

نویسنده در این اثر می‌کوشد رجال مشهور و مطرح منطقه گیلان را معرفی کند.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.

 

چنان‌که باید از گذشته‌های دور سرزمین گیلان آثاری مکتوب بر جای نمانده است. از دیوان شعرا گرفته تا کتاب‌های تاریخی و علمی؛ در نتیجه منابعی که به شرح حال و آثار افراد صاحب‌نام یا شاخص برداشته باشد، کم است و در تذکره‌ها هم به دلایل مختلف کمتر از رجال و شخصیت‌های گیلانی سخن به میان آمده است. زنده‌یاد ابراهیم فخرایی از جمله اندیشمندانی است که این ضرورت را دریافته بود. او در این اثر می‌کوشد رجال مشهور و مطرح منطقه را معرفی کند. در این کتاب در معرفی کسانی که خود با آنها مواجه بوده یا افرادی که هم‌زمان با او می‌زیسته‌اند، بیشتر از معرفی آنان که با او معاصر نبوده‌اند موفق بوده است.

این کتاب شامل این گروه‌های هفت‌گانه است: کسانی که با گفتار و لردمنشی‌شان الگوی انسانیت به شمار می‌آمده‌اند؛ افرادی که به عنوان معلم و آموزگار یا خطیب و سخنران و اهل تریبون، یا قطب ومرشد و پیشوا مردم را ارشاد و آنها را به تخلق اخلاق حمیده و حسن معاشرت تشویق و توصیه می‌نمودند؛ مدرسین مدارس و حوزه‌های علمیه؛ مصنفین و نویسندگان کتاب؛ فلاسفه و حکما و عرفا و هنرمندان و آزادی‌طلبان؛ افراد دلسوزی که با معلومات و تجربه و همت مردانه‌شان به مداوای بیماران و ترفیه احوال بینوایان شتافته‌اند؛ بدگوهران و سکه‌های قلب اجتماع.

هیچ یک از مشاهیر این مجموعه در زمان حیات مؤلف زنده نبوده‌اند و اسامی آنها به همان صورتی که در زمان حیات مشهور بوده، فهرست شده‌اند؛ مانند جیلی، جیلانی، گیلی، گیلانی، دیلمی، دیلمانی و ... که همه در یک ردیف متعلق به منطقۀ جغرافیایی گیلان‌اند. ترتیب آورده شدن اسامی الفبایی بر اساس نام خانوادگی است و اولین اسمی که آورده شده، حاجی عبدالله آستانه‌ای و آخرین آنها مسیو محمدتقی یحیایی است.

ابراهیم فخرایی ـ نویسنده کتاب ـ به سال ۱۳۱۷ هجری قمری در یک خانواده بازرگان رشتی به دنیا آمد. پدرش حاجی رضا، از رجال موجه و نیکنام رشت و از بازرگانان متدین و با تقوای گیلان بود که ضمن رسیدگی به امور تجارتی، به حل و فصل اختلافات مردم، بویژه بازرگانان می‏پرداخت و از اعتماد کامل عامه بر خوردار بود. فخرایی بعد از تحصیلات در رشت، عازم سوریه و لبنان شد که به علت پیش آمدن جنگ جهانی اول و قطع ارتباط بین‏المللی موفق به تکمیل تحصیلات نشده ناگزیر به ایران‏ بازگشت. در نجف اشرف از محضر استاد شیخ عبدالحسین رشتی که از علمای مسلم زمان بود، توشه‏ها اندوخت. تحصیلاتش را در مدارس سیروس و دارالفنون تهران و کلاس طب آزاد را که دکترهای معروفی مانند مؤدب‌الدوله نفیسی و احیاءالسلطنه و نجات‌الله‌خان کحال و دکتر خلیل‌خان ثقفی (اعلم‌الدوله) در آن تدریس می‏نمودند، دنبال کرد. تقدیر و سرنوشت که حاکم بر زندگی افراد است، گذارش را به گیلان و ملاقات پیشوای نهضت جنگل کشانید و در آنجا شادروان کوچک جنگلی به او گفته بود که استقلال مملکت در معرض خطر است و تجاوزات بیگانگان روزبه‌روز گسترده‏تر می‏شود و وطن به فعالیت جوانانی چون شما نیاز دارد و او به هیجان آمده، دعوت آن مرحوم را به منظور نجات وطن و خدمت به حریت و آزادی از جان و دل پذیرفت.

با اخذ امتیاز روزنامه «پیام»خدمات مطبوعاتی‏اش را شروع کرد؛ ولی به مجرد نشر «طلیعه» توقیف گردید. او را یک عنصر انقلابی و نامطلوب می‏دانستند و به همین جهت نسبت به اقداماتش کارشکنی می‏کردند. مدت‌ها سردبیر روزنامه «طلوع» رشت بود که به مدیریت شادروان محمودرضا (نماینده چند دوره رشت) اداره می‏شد و از روزنامه‏های معتبر و ممتاز گیلان به شمار می‏رفت. به مناسبت نشر مقاله‏ای در «طلوع» که مطبوع طبع فرمانده تیپ مستقل شمال (سرتیپ آیرم) واقع نگردید، او و تمامی کارکنان روزنامه به زندان افتادند. بعد از خلاصی از زندان به دعوت مرحوم تقی طایر، رئیس فرهنگ گیلان به دبیری دبیرستان‌های رشت برگزیده شد و عاشقانه و دلسوزانه به تربیت و تعلیم نوباوگان پرداخت. چند کتاب درسی از جمله گنجینه ادب، تاریخ، اخلاق و تعلیمات مدنی برای استفاده محصلین نوشت و در تأسیس کتابخانه ملی رشت کوشش فراوان به کار برد. مجله «فروغ»را که از مجلات مفید گیلان و حاوی مقالات علمی، ادبی، اجتماعی و سیاسی بود به مدت یکسال انتشار داد. ادامه انتشار «فروغ» به جهاتی میسر نگردید؛ زیرا که هماهنگی‏اش با دانشجویان متوسطه - که برخورد خصمانه‏ای با اولیای مدرسه پیدا کردند و کارشان به زدوخورد کشیده بود - باعث شد که او را محرک اغتشاش بشناسند و از خدمت اخراج کنند. البته تنها به اخراجش اکتفا نشد بلکه از محیط گیلان دور و به تهران تبعید گردید. فخرایی در سال ۱۳۲۴ روزنامه «فروغ» را در تهران انتشار می‏داد. مقالات علمی و اجتماعی و سیاسی وی را در اغلب مجلات و روزنامه‏های محلی و مرکزی می‏توان یافت. در تهران مجددا به کار تدریس مشغول شد و هم‌زمان به تحصیل وکالت نزد مرحوم داور پرداخت. او پی از اخذ پروانه وکالت، رهسپار گیلان گردید و به عنوان وکیل دادگستری مشغول به کار شد. در این زمان هم نتوانست به این کار ادامه دهد و به قزوین رفت و در دادگستری این شهر به فعالیت پرداخت. به سال ۱۳۳۳ شمسی به درخواست خود، بازنشسته شد. در دوران بازنشستگی به تألیف و تصنیف اشتغال داشت و سه کتاب باارزش او به نام «سردار جنگل»،  «گیلان در جنبش مشروطیت» و «گیلان در گذرگاه زمان» مکرر به چاپ رسیده است.

ابراهیم فخرایی پس از خدمات بسیار ارزنده فرهنگی به کشور و به ویژه گیلان که پیوسته بدان عشق می‌ورزید و برای بازشناساندش صمیمانه می‌کوشید، در روز 16 بهمن 1366 دیده از جهان فرو بست.

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

نشر کتاب، و تمدن

نشر کتاب، و تمدن

عبدالحسین آذرنگ

در این کتاب کوشش شده تا رابطۀ میان نشر کتاب و توسعۀ تمدن و فرهنگ مورد تتبع قرار گیرد و اثرگذاری و کا

منابع مشابه بیشتر ...

ویتمن ایرانی: فراتر از پذیرش ادبی

ویتمن ایرانی: فراتر از پذیرش ادبی

بهنام فومشی

این کتاب به پذیرش والت ویتمن، شاعر نامدار آمریکایی در یک دورۀ تقریباً صدساله در ایران معاصر می‌پرداز

زندگی پرتنش، زمانۀ پرآشوب: جستاری در زندگی سیاسی سلیمان میرزا اسکندری

زندگی پرتنش، زمانۀ پرآشوب: جستاری در زندگی سیاسی سلیمان میرزا اسکندری

ایرج ورفی‌نژاد

سلیمان میرزا اسکندری وی شاهزاده‌ای قاجاری بود که نسبش به عباس میرزا ولیعهد ایران می‌رسید. او با بروز