دفتر خاطرات آندری تارکوفسکی (1970 ـ 1986)
خلاصه
این کتاب دربردارندۀ خاطرات هفده سال پایانی زندگی آندری تارکوفسکی است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
آندری آرسنیویچ تارکوفسکی در ۴ آوریل ۱۹۳۲، در منطقه ایوانووای (Ivanova) شوروی سابق به دنیا آمد. او یکی از کارگردان فعال در عرصه فیلمنامهنویسی و اپرا بود. فیلمهای او «کودکی ایوان» (Ivan’s Childhood)، «آندری روبلف» (Andrei Rublev)، «سولاریس» (Solaris)، «آینه» (The Mirror)، «استاکر» (Stalker)، «نوستالژیا» (Nostalghia) و «ایثار» (Sacrifice) هستند که بهغیر از دو فیلم آخرش، تمامی آنها را در روسیه ساخت. فیلمهای تارکوفسکی اکثراً با مضامین متافیزیک و در رابطه با مسیحیت هستند. بیشتر آثار تارکوفسکی به سوی مضامین فلسفی و عرفانی گرایش داشت. نوع نگاه او به مضامین عرفانی ـ فلسفی و ترکیببندی قاب تصویر، نوع میزانسن، طراحی صحنه و لباس، نوع دیالوگها و اساساً نوع داستانپردازی در فیلمهای تارکوفسکی او را به عنوان فیلمسازی مستقل و صاحب اندیشه در جهان قلمداد کرد. او گاه در آثارش به طرح مفاهیم مذهبی میپرداخت و گاه در صدد تصویر انسان تنها و غربت او در عصر مدرنیته بود. تارکوفسکی را باید از فیلمسازانی دانست که بعدها بسیاری به طریق او اقتدا کردند و در مسیر نوع نگاه فیلمی او شرکت جستند. اینگمار برگمن، کارگردان سوئدی در توصیف تارکوفسکی گفته است: او برای من بزرگترین کارگردان سینماست که زبان جدیدی اختراع کرد و به ماهیت فیلم وفادار است. او در سال ۱۹۸۶ در پاریس درگذشت.
زماني كه آندري تاركوفسكي در آوريل 1970 دفتر خاطراتش را كه شرح 17 سال پاياني زندگياش است آغاز ميكند، درست 38 سال دارد و همسرش باردار است. كارگردان به تازگي خانهاي در ييلاق خريداري كرده و نطفۀ فيلم اتوبيوگرافيكش «آينه» در ذهنش در حال شكلگيري است. او زينپس پيوسته در حال نوشتن است: دربارۀ مطالعاتش، انديشههايش، اتفاقات توليد فيلمهايش، اميدها و مشكلات كارش (به ويژه مشكلات استاكر)، زمان توأمان سخت و دلهرهآور اكران فيلمهايش در جايي كه هنوز اتحاد جماهير شوروي نام داشت. طي سالهاي 80 اين دفتر خاطرات تبديل به «خاطرات تبعيد» ميشود. تاركوفسكي نوستالگيا را در ايتاليا و ايثار را در سوئد ميسازد و در سال 1986 در پاريس از دنيا ميرود. دوباره زيستن اين زندگي به صورت روز به روز تجربهاي است كه نميتوان از آن سالم بيرون آمد، اما در آن با تمام ايجاز و طبيعيبودنش الهاماتي را باز مييابيم كه در زمان مهرشده بسط مييابد و اين سينماگر را تبديل به يكي از معدود هنرمند ـ فيلسوفان زمانه ما ميكند. انتشار اين كتاب ـ قطبنما همراه با تعداد پروژههايي كه در آن وجود دارد نشان ميدهد تا چه ميزان آثار آندري تاركوفسكي ناتمام و گشوده باقي مانده است.
زبان کتاب غالباً محاورهای و روزمره و همانطور که فرزند تارکوفسکی میگوید گهگاه «ناپخته» است. از طرف دیگر نقل قولهای متنوعی از کتابهای مختلف در جایجای کتاب به چشم میخورد، از مونتنی گرفته تا ضربالمثلهای عامیانه.
در مقدمۀ فرزند تارکوفسکی آمده است: «خاطرات شخصی پدرم با تمام ناپختگی و صداقتش مسیر پرتلاطم هنرمندی را به ما نشان میدهد که در جستجوی آزادیاش است. به گفتۀ دقیقتر رؤیای آزادیای که او در آن یک بار برای همیشه مسئولیت سرنوشتش را میپذیرد و متعهد میشود که کاملاً در خدمت هنرش باشد. تصمیمی قاطع که به طور اجتنابناپذیری روابط او را با خانواده، دوستان و هر کدام از مخاطبانش مشخص میکند. در لابلای صفحات این خاطرات، شخصیت هنرمند و انسانی وجود دارد که به شکل بسیار دراماتیکی آشکار میشود. با این حال هیچ نشانی از صدایی که ناامیدانه و تسکینناپذیر در بیابان فریاد میزند، وجود ندارد، بلکه این ستایش تأثرباری از زندگی است، ستایشی پر از امید و ایمان، تا در مواجهه با مرگ ناگزیر، زیرا هدف از هنرش، آرمانش و ایثارش چیزی جر واپسین حرکتی عاشقانه در قبال انسانیت نبود.... پدرم خاطراتش را "مصیبتنامه" میخواند؛ یعنی خاطره رنجها، عنوانی که بار دیگر بر برداشت او از زندگی به عنوان راه شناخت تأکید میکند، راهی که از مسیر دنیوی انسانی که گرفتار عذاب میان جسم و روح، زندگی و مرگ است جدانشدنی نیست. او این راه را تا به انتها پیمود و پیروز از آن بیرون آمد. صفحات کتاب این موضوع را اثبات میکند و به چاپ رساندن آنها به آن گواهی میدهد».
برشی از این کتاب:
30 آوریل، مسکو: با ساشا میشارین دربارۀ داستایفسکی صحبت کردیم. البته در ابتدا باید آن را بدون فکرکردن به میزانسن بنویسیم. به احتمال زیاد اقتباس از یکی از کتابهای داستایفسکی معنای خاصی ندارد. در واقع دربارۀ خود داستایفسکی است که باید فیلمی بسازیم، دربارۀ شخصیتش، خدایش، شیطانش و آثارش. تولیا سولونیتسین نقش داستایفسکی را خیلی خوب میتواند بازی کند. فعلاً باید مطالعه کنیم: تمام چیزهایی که داستایفسکی نوشته و تمام چیزهایی که دربارۀ او نوشتهاند و همچنین آثار فلاسفۀ روس مانند سولوویف، لئونتیف، بردیانف و غیره. تمام آن حسی را که من میخواهم در سینما به تصویر بکشم، فیلم داستایفسکی میتواند مجسم کند. ولی اثری که در حال حاضر در دست دارم، سولاریس است. کار به سختی جلو میرود، چون مُسفیلم آشکارا دچار بحران شده، بعدش "یک روز روشن" خواهد بود. (ص 23)
پربازدید ها بیشتر ...
مبانی مطالعات سینمایی و نقد فیلم: با بررسی و تحلیل نمونههایی از فیلمهای مهم تاریخ سینما از آغاز تا امروز
وارن باکلنددر این کتاب دربارۀ شیوههای گوناگون تدوین و فیلمبرداری، شگردهای متفاوت داستانگویی، شیوۀ مطالعه و ب
زنان ترانه: بررسی حضور زن در ترانهها و اشعار عامیانۀ ایران
بنفشه حجازینویسنده در این کتاب به بررسی جایگاه زن در ترانهها و اشعار و عامیانۀ مردم ایرانزمین پرداخته است. نو
منابع مشابه
نامه های کنستانتین س. استانیسلاوسکی (1886 ـ 1938)
کنستانتین س. استانیسلاوسکیدر این کتاب افزون بر ترجمۀ 375 نامه که برای نخستین بار ترجمه شده است، پانصد اظهارنظر کتبی از استانیس
این فیلمساز شاعرِ نقاشِ عروسکساز مستندسازِ افسانهپرداز شعبدهباز: سینمای سرگئی پاراجانف
روبرت صافاریانپاراجانف در طول حیات فیلمسازی خود چندین فیلم مستند ساخت، اما دو فیلم در این میان بیشتر مورد توجه ق
نظری یافت نشد.