۱۲۳۵
۳۵۶
تازه‌کارها

تازه‌کارها

پدیدآور: ماریو بارگاس یوسا ناشر: کتاب پارسهتاریخ چاپ: ۱۳۹۵مترجم: خجسته کیهان مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۰۰۰شابک: 7ـ195ـ253ـ600ـ978 تعداد صفحات: ۱۵۶

خلاصه

این کتاب دربردارندۀ هفت داستان کوتاه از ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی است که بین سال‌های 1953 تا 1957 نوشته شده‌اند.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.

 

این کتاب دربردارندۀ هفت داستان کوتاه از ماریو بارگاس یوسا نویسنده پرویی است که بین سال‌های 1953 تا 1957 نوشته شده‌اند.

ماریو بارگاس یوسا در ۲۸ مارس سال ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد. ده سال اول زندگیش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از اینکه پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت. دوران کودکی او با تلخی سپری شد. در ۱۴ سالگی پدرش وی را به دبیرستان نظام فرستاند که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایده نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. نگرش داروین‌گرایانه او نسبت به زندگی حاصل تجربه همین دو سال است. بارگاس یوسا در رشته هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغ‌التحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشته ادبیات درجه دکترا گرفت.

در سال ۱۹۵۹ به پاریس مهاجرت کرد و به عنوان معلم و روزنامه‌نگار خبرگزاری فرانسه و همچنین تلویزیون ملی فرانسه مشغول به کار شد. وی سال‌ها در اروپا، به ویژه در پاریس و لندن و مادرید زیست و به کارهای گوناگون پرداخت؛ مترجمی، روزنامه‌نگاری و استادی زبان از آن جمله‌اند.

در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هیجده سال از او بزرگ‌تر بود، ازدواج کرد. در رمان برجستۀ «عمه خولیا و میرزابنویس» (۱۹۷۷) از شخصیت این زن الهام گرفته‌است. اما این ازدواج دیری نپایید و در ۱۹۶۴ به طلاق انجامید و در سال بعد با پاتریسیا، «بانوی زندگی‌اش» دیدار کرد که تا امروز همسر اوست و از او سه فرزند دارد: آلفارو، گونزالو، مورگانا.

ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «سردسته‌ها» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن‌قدر جاه‌طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان سه نویسنده بزرگ آمریکایی جنوبی ببیند. امروز اما ادبیات پررونق آمریکای لاتین مدیون مارکز، فوئنتس و یوسا است. یوسا از همان سنین نوجوانی با نشریه لاکرونیکا همکاری داشت. با چاپ نخستین شعرهایش و سازماندهی اعتصابات دانشجویی نخستین سال‌های دانشگاه، چهرۀ یک روشنفکر تمام‌عیار را به خود گرفت. به کارهای مختلفی رو آورد که چیزی جز تلاش معاش نبود. اما در کنار این کارها ادبیات و حقوق را با علاقه دنبال می‌کرد.

در سال ۱۹۶۳ اولین رمانش منتشر شد؛ دوران قهرمان ماجرای دخالت نظامیان در عرصه سیاست و تبعات شوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است. چیزی که به تقدیر محتوم بسیاری از ملت‌های جهان سوم و به خصوص آمریکای لاتین بدل شد. این رمان به شدت با استقبال منتقدان و خوانندگان روبرو شد. همین تأثیر گسترده کافی بود تا نام نویسنده به عنوان یک منتقد رادیکال مطرح شود و تعدادی از نسخ کتابش به عنوان کتاب ضاله طی مراسمی رسمی به آتش کشیده شود. اما این مانع از دریافت جایزه منتقدان از طرف یوسا نمی‌شود. شهرت یوسا با نخستین رمانش، زندگی سگی آغاز شد. رمانی که در آن به تجربه‌های سختش در خدمت نظامی می‌پردازد. بدین ترتیب جهان خیلی زود با دورۀ طلایی ادبیات امریکای لاتین، که Boom نام دارد آشنا شد. این دوره از دهۀ پنجاه و شصت قرن پیش آغاز شد و توجه جهانیان را به این قاره و ادبیاتش جلب کرد و در این دوره نویسندگان بزرگی از قبیل مارکز و فوئنتس و کورتاسار در کنار یوسا به چشم می‌خورند. اما با وجود نقاط اشتراک میان نویسندگان «بوم»، که با محور قرار دادن حال و روز ساکنان اصلی قاره و پرتو افکنی بر ظلم‌هایی که به آنان شده شناخته می‌شود، (کاری که یوسا مثلاً در جنگ آخرالزمان کرده‌است) اما نوشته‌های یوسا تابع سبک رئالیسم جادویی نیست. سبکی که بسیاری از مردم آن را با «بوم» یکی می‌دانند و آن را به همۀ نویسندگان برجستۀ این دوره تعمیم می‌دهند. چه یوسا برخلاف مارکز واقعیت را با جادو ترکیب نمی‌کند. البته او نیز تخیل دارد اما آن‌طور که خود می‌گوید، تخیل او واقعی است. بلکه حتی برای نوشتن یک داستان از شخصیت‌های واقعی کمک می‌گیرد؛ به گونه‌ای که نبوغ داستان‌نویس با دقت زندگی‌نامه‌نویس مخلوط می‌شود و به همان اندازه که تخیل بارور خود را به کار می‌گیرد، از دقت‌های مدرکی و تفصیلی نیز استفاده می‌کند. پس واقعیت را با ابداع درمی‌آمی‌زد و گذشته را به شیوۀ خود بازمی‌سازد و با خلاقیت عجیبی زمان را به کار می‌گیرد و خاطره را به آشوب و فساد می‌کشاند. زیرا آن‌گونه که خود می‌گوید، نوشتن «رذالت» است و نویسنده «جادوگر». یوسا هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. حدود ۲۰ سال نام او به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار بود. این نخستین بار از سال ۱۹۸۲ است که یک نویسنده از آمریکای لاتین توانسته‌است برنده جایزه نوبل ادبی شود. در این سال، گابریل گارسیا مارکز نویسنده کلمبیایی برنده جایزه یک و نیم میلیون دلاری ادبیات نوبل شد.

ماریو بارگاس یوسا تا کنون بیش از ۳۰ رمان و نمایشنامه نوشته‌است که از مشهورترین آنها می‌توان به «گفت‌وگو در کاتدرال (۱۹۶۹)»، «خانه سبز (۱۹۶۶)»، «عصر قهرمان (۱۹۶۳)» و سرانجام «جنگ آخرالزمان (۱۹۸۱)» اشاره کرد.

یوسا هفت داستان کتاب حاضر را در میانه قرن بیستم نوشت؛ زمانی که جوان، دانشجو و شیفته تجربه‌های متفاوت ادبی بود. فضای داستان‌ها به شدت بومی و شخصیت‌ها و مضامینی که پرورانده، برخاسته از واقعیت‌ها و تجربه‌های دوران جوانی اوست. شور و هیجان نوشتن و کشش و تعلیقی که در این داستان‌ها مشهود است، خواننده را با وجه دیگری از آثار این نویسنده بزرگ روبرو می‌کند.

ماریو بارگاس یوسا در مقدمه کتاب نوشته است: «آثار فاکنر را دوست داشتم اما از همینگوی تقلید می‌کردم. این داستان‌ها تا حد زیادی مدیون آن مرد اسطوره‌ای هستند؛ مردی که درست در همان زمان به پرو آمد تا دلفین و وال شکار کند. اقامتش برایمان داستان‌های پرماجرای بسیار، دیالوگ‌های ساده، توصیف‌های همراه با جزئیات و اطلاعات کوچکی که از خواننده پنهان مانده بود باقی گذاشت. آثار همینگوی برای ما پرویی‌ها که تنها از ربع قرن پیش شروع به نوشتن کرده بودیم، مفید بود: درس‌هایی دربارۀ حفظ سبک شخصی و واقع‌نگری».

در ادامه دربارۀ هر یک از داستان‌های کتاب مطالبی را می‌آورد و می‌نویسد: «من از این ادبیات که قلابی می‌خواندمش، نفرت داشتم؛ چون ظاهراً نویسندگانش گمان می‌کردند افشای بی‌عدالتی، آنها را از پرداختن به ظرایف هنری یا حتی دستور زبان معاف می‌کند. با این حال باید بگویم که بی‌اعتمادی‌ام مرا از افزودن شمعی در آن محراب بازنمی‌داشت؛ از این‌رو داستان "برادر کوچیکه" به دامان موضوعات محلی افتاد؛ شاید با چاشنی حال و هوای فیلم‌های وسترن هالیوودی که آن روزها سخت شیفته‌اش بودم. "پدربزرگ" با این قسم داستان‌های مربوط به نوجوانی و آدم‌های زورگو همخوانی ندارد. اما این داستان نیز متأثر از آثاری است که می خواندم... اما "یکشنبه" داستانی است که از باقی ماندنش خوشحالم. این روزها نهاد باریو ـ دارودستۀ دخترها و پسرها در قلمروی خاص، فضایی جادویی برای مسابقه، همان‌طور که نویسندگان بسیاری توصیف کرده‌اند ـ در میافلورس از بین رفته است.... باید بگویم که گرم‌ترین خاطراتم که همگی به آداب باریو ارتباط دارد که ـ همراه با نوستالژی ـ را در داستان "یکشنبه" آورده‌ام. داستان "تازه‌کارها" هم به باریو مربوط است. با این حال آن را در دوران نوجوانی، بلکه در سال 1965 وقتی در پاریس به سر می‌بردم نوشتم».

فهرست مطالب کتاب:

مقدمۀ نویسنده

مهمان

یکشنبه

تازه‌کارها

چالش

برادر کوچیکه

پدربزرگ

رهبرها

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

منابع مشابه

در ستایش ادبیات: مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوها

در ستایش ادبیات: مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوها

ماریو بارگاس یوسا

در مقالات یوسا می‌توان به بخشی از راز موفقیت او به عنوان داستان‌نویس و به راز موفقیت آثارش پی برد. د

دیگر آثار نویسنده

ادبیات آتش است

ادبیات آتش است

ماریو بارگاس یوسا

دیدار تاریخی ماریو بارگاس یوسا با گابریل گارسیا مارکز در سال 1967 در لیما پایتخت پرو انجام شد؛ گفتگو

در ستایش ادبیات: مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوها

در ستایش ادبیات: مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوها

ماریو بارگاس یوسا

در مقالات یوسا می‌توان به بخشی از راز موفقیت او به عنوان داستان‌نویس و به راز موفقیت آثارش پی برد. د