مفتوح القلوب
خلاصه
در این کتاب افزون بر مقدمه مصحح بر تفأل و شرح حال نویسنده، حکایاتی از تفأل به دیوان حافظ آورده شده است. همچنین بعد از متن تصحیح شده کتاب، نسخۀ عکسی کتاب به صورت رنگی آورده شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
در این کتاب افزون بر مقدمه مصحح بر تفأل و شرح حال نویسنده، حکایاتی از تفأل به دیوان حافظ آورده شده است. همچنین بعد از متن تصحیح شده کتاب، نسخۀ عکسی کتاب به صورت رنگی آورده شده است.
پیشگویی آینده بر اساس امور عینی آنگاه که با خواست و ارادۀ انسان همسو باشد، «تفأل» و چون بر مراد نیاید، «تطیر» نامیدهاند که از دیرباز در اغلب فرهنگها و آیینها مرسوم بوده و هست؛ چنانکه مشاهدۀ شاهدان و لحن خوش ایشان و هم نام نیکو را همواره به فال و دیدن غراب و شنیدن بانگش را ناخوش و از در تطیر پنداشتهاند.
در گذشتههای دور اهالی روم و یونان با گشودن کتاب هومر یونانی یا ویرژیل رومی به خواندن عباراتی از آن میپرداختند که به فال ویرژیل و فال هومر قابل ترجمه است و گاه چون مقصود از این «سرکتاب گشودن» تنها رفع تردید بوده، به نوع کتاب تفأل میزدند. اما نظر به تقدس قرآن کریم و هم طلب همت از عالم بالا در نمودن بهترین راه، استخاره به این کتاب آسمانی مقبول و فراگیر شد و در مرتبۀ فروتر دیگر آثار «آن سری» که سرشار حکمت از معارفاند همچون مثنوی معنوی یا دیوان شمس. بر همین رسم تفأل از دیوان خواجۀ راز، حافظ شیراز با همۀ سحرآفرینیاش در زبان و بیان از دیرباز متداول بوده است. نشان این آیین که چند دهه پس از درگذشت خواجه آغازیده شده، در سراسر قلمرو پهناور فرهنگ فارسی از شبه قاره تا مرزهای دور عثمانی نمایان است.
حضور گونههای طبقات اجتماعی در غزل حافپ ئ بالطبع نمود خصلت و خوی ایشان، از صوفی و محتسب و زاهد تا رند، این چهرۀ سهل ممتنع و زبان شعری ساده و طنازانۀ خواجه با ایشان که اغلب به تخاطب میگراید، گواه مردمدانی حافظ است: «و همواره خواجه حافظ به درویشان و عارفان صحبت داشتی و احیاناً به صحبت حکام و صدور نیز رسیدی و با وجود فضیلت و کمال با جوانان مستعد اختلاط کردی و با همه کس خوش برآمدی». گویی خواجه رنج و شادی و آرزوهای مردم زمانه را با ادراکی همدلانه زیسته است که اینچنین در آینۀ غزلهایش پیداست و منِ اجتماعیِ اوست که همراز و همسفر دلهاست.
در گذر روزگاران، اهل ذوق به گردآوری داستانهایی از این غزلهای «وصفالحال» پرداختهاند؛ غزلهایی که در واقع تجلیِ برآیندِ نیروهایِ فکری ـ معنوی خوانندهاند در هنگامۀ تردید و دلتنگی. حاجی خلیفه با اشاره به تداول تفأل با دیوان حافظ نزد فارسیان، دادن لقب لسانالغیب به حافظ را به دلیل اشعار مناسبِ حالِ مردم گفتنِ او دانسته است و از رساله محمّد بن محمّد هروی (همین رساله) و نیز رساله ترکی مولی حسین کفوی (م1010ق) درباره فال حافظ یاد میکند. در نیمۀ سدۀ یازدهم هجری نیز محمّد بن محمّد دارابی، لطیفه غیبیه را در شرح مشکلات بعضی اشعار حافظ نگاشت و هفت فال را از آن روزگار بدان برافزود. در حاشیه نسخهای از دیوان حافظ ـ محفوظ در کتابخانه خدابخش شهر پتنه ـ بعضی تفألات شاهان گورکانی هند: همایون، جهانگیر و شاهزاده داراشکوه ذکر شده که از انس ایشان با حافظ نشان دارد.
این کتاب با عنوان «مفتوحالقلوب»، تألیف محمّد بن شیخ محمّد هروی است و به شماره ثبت 578 محفوظ در کتابخانه دانشگاه استانبول. چنانکه در ترقیمه نسخه آمده در ربیعالثّانی سال 989 هجری در دارالسلطنه استانبول و به خامه علاءالدّین منصور شیرازی کتابت شده است. گفتنی است پیش از این رساله، مقدّمۀ محمّد گلندام از همان کاتب و تا برگ ششم جای دارد. نگارنده نسخه دیگری از مفتوحالقلوب نمیشناسد؛ امّا وجود نسخه/نسخههایی از آن بویژه در کتابخانههای ترکیه محتمل است.
درباره مؤلف، محمّد بن محمّد هروی، جز اندک اطلاع مندرج در مفتوحالقلوب، نشان دیگری به دست نیامده است. او در مقدمهاش از سفرهای متعدّد به نواحی خراسان و ماوراءالنهر یاد کرده است و اینکه با تفأل به دیوان حافظ رهسپار سفر عراق شده است و از آن پس در مدت ده سال در سفر و 21 سال در حضر، هرآنچه از دیده و شنوده بر دلش قرار گرفته، به بیاض برده تا این مجموعه فراهم آید. سفر به مکّه، توقّف در جزیره هرمز، و عزم زیارت شاه نعمتالله، حکایت بازار فیروزآباد، اقامت در بلاد شیروان و قریه محمودآباد، همراهیاش با حسن بیک ترکمان آق قویونلو در تبریز و سفر کوتاه روم (عثمانی) از گفتههای اشارهوار او دریافت میشود. محمّد هروی کاتب دیوان حافظ بوده و به گردآوری و تفأل به آن دیوان شهرت داشته و دور نیست که نسخهای از دیوان خواجه به خط او باقی مانده باشد. با این همه نشان گلستان سعدی در جایجای مفتوحالقلوب دیده میشود: «در ایّام جوانی چنان که افتد و دانی... » یا: «چهار کس رنج بیفایده میبردند و گنج نانهاده میجستند...». گرچه مؤلف در مقدّمه از ده سال سفر و 21 سال حضری یاد کرده که در تألیف مفتوحالقلوب گذرانیده، امّا هم از شاهزاده غریب میرزا (م902ق) با دعای مردگان و از کمالالدّین حسین واعظ (م910ق) با دعای زندگان یاد نموده است؛ پس به نظر میرسد تاریخ تحریر نهایی مفتوحالقلوب میان سالیان 902 الی 910 هجری و در زمان سلطنت سلطان حسین بایقرا (حک: 875-911ق) بوده است.
با توجه به کتابت این نسخه در بلاد عثمانی و در اواخر سدۀ دهم و نیز یادکرد حاجی خلیفه (1017- 1068ق) از آن در همان روزگار و دیار و اینکه تاکنون در دیگر نواحی قلمرو تاریخی زبان فارسی نسخهای از مفتوحالقلوب شناسایی نشده، گمان میرود که محمّد هروی سکونتی مدید در آذربایجان و شاید عثمانی داشته، بهگونهای که مفتوحالقلوب شناخته شده و مورد استفاده و استناد ادبای آن خطّه قرار گرفته است. کتاب «رازنامه» از این منظر قابل تأمّل است. رازنامه را حسین بن رستم کفوی (م1010ق) از اهالی قصبه کفّه، در سال 985 هجری به ترکی تألیف کرده که شامل 139 تفأل از دیوان حافظ است. نسخهای از رازنامه به شمارۀ ثبت «ادبیات 7- د» در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران محفوظ است؛ نسخهای است خوانا، کهن و منقّح که پیشتر شیخ آقا بزرگ نیز از آن یاد کرده است. کفوی در ورق پانزدهم از رازنامه به تاریخ و انگیزۀ تألیف پرداخته، و در جای دیگر از محمّد هروی، مؤلف مفتوحالقلوب، نام برده و بسیاری از حکایات آن را عیناً به ترکی بازگردانی کرده است. پیداست که مفتوحالقلوب الگوی او در نگارش رازنامه بوده است.
از فوائد مفتوحالقلوب گذشته از ارائة اطلاعات ارزنده در حوزۀ مطالعات حافظپژوهی، میتوان به اشاراتی درخور توجه به فرهنگ آن روزگاران یاد کرد که سنّت «نثار اخلاص و تکبیر» به روح خواجه پیش از تفأل یا تفأل به دیوان جامی در دوران حیاتش از آن جملهاند و نیز برخی اشارات ادبی ـ تاریخی که به اجمال در انتهایکتاب مستندسازی شده و هم برای مزید فایده، سرودههای حافظ مندرج در مفتوحالقلوب را به نسخۀ مصحَّح علامه قزوینی و دکتر غنی (طبع اول) نشانی داده شده است.
از ویژگیهای سبکی درخور توجه در این کتاب میتوان به نگارش یای نکره به هیئت کسره اشاره کرد؛ مانند: «محمود مولانا مسیحی که مردِ زند و خراباتی [بود]» یا «سخنِ چند به وی گفتم».
و در پایان اینکه مفتوحالقلوب بیانگر طیف گستردۀ ارادتمندان معنوی حافظ از مردم عامه گرفته تا ادیبان و صوفیان و شهزادگان است و نشان میدهد چگونه خوانشهای یک متنِ ادبیِ باز میتواند به تأیید یا دگرگونی گفتمانهای سیاسی، ایدئولوژیک و یا اجتماعی بر مدار تساهلی رندانه بیانجامید و همچنان رازوارگیاش را آشکارا بنماید و جاودانه بماند.
اولین حکایتی که در این کتاب آورده شده، از شیخ زینالدین خوافی است:
«حضرت شیخ الشیوخ زین الملة و الدین الخوافی را، رحمة الله علیه، در اوایل انکار حضرت خواجه در دل میبود و هرگز در مجلس آن حضرت ذکر ایشان نرفتی؛ تا روزی در درویش آباد جمعی درویشان را در خلوت سلوک فرموده در خلوت نشانده بود؛ حضرت شیخ بیرون آمده شیخزاده شهابالدین یحیی را دیده به کتابت مشغول است، التفات نموده به جانب ایشان رفت، دید اشعار خواجه مینویسند، گفت: حیف از عمر که صرف شود به کتابت اشعاری خماری، به صفای دل کوشیدن و انجلای از آن افضل است و دیوان برداشته زمانی تفکر نمودند و تفألکنان بگشودند، این دو بیت برآمد:
در کوی نیکنــامی ما را گــذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را
حافظ به خود نپوشید این خرقۀ میآلود ای شیخ پاکــدامن مـعذور دار ما را
شیخ مفرح الاحوال به سماع برخاستند و درویشان از خلوات بیرون آمده مدتی در آن وجد و حال به سر بردند. دیگر دایم در صحبت ایشان اشعار خواجه خواندی و حضرت شیخ معتقدان شد».
پربازدید ها بیشتر ...
آیین های ایل شاهسون بغدادی
یعقوبعلی دارابیدر این کتاب ضمن معرفی ایل شاهسون بغدادی در گذر تاریخ، آیینهای دینی و آداب و رسوم اجتماعی این ایل بر
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
منابع مشابه بیشتر ...
رازهای بزرگ حافظ
مصطفی بادکوبهای هزاوهایدر این کتاب، نویسنده کوشیده است به آن دسته از اشعار حافظ بزرگ بپردازد که او در آنها تقریباً به گونه
ترجمه و شرح ملمعات دیوان حافظ: با توضیح نکات صرفی و نحوی ابیات و مصراعهای عربی و تبیین مختصر اصطلاحات عرفانی و صنایع ادبی ابیات
عیوض شهبازی، امین یاریدر این کتاب البته بر سبیل توسع و با احتساب ابیاتی که به طور کلی عربی بود، در مجموع 78 مصراع و ترکیب
نظری یافت نشد.