تاریخ و ادبیات ایران؛ تاریخ بلعمی
خلاصه
در این کتاب بخشهای کوچکی از ترجمۀ بلعمی به دقت انتخاب و با حذف برخی بندها و جملهها کوتاه شدهاند.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
چنانکه از مقدمۀ عربی این ترجمه برمیآید، منصور بن نوح در سال 352 قمری به وزیر خود ابوعلی بلعمی فرمان داد تاریخ طبری را به فارسی ترجمه کند. مترجم در این مقدمۀ کوتاه شیوۀ کار خود را به اختصار توضیح داده است. او سلسلۀ اسناد هر قصه و نام راویان را که طبری در تاریخ خود به تفصیل آورده، حذف کرده است و افزون بر این بخشهایی از کتاب طبری را کاسته یا بر آن افزوده است.صورت فارسی کتاب چنان است که به گفتۀ مترجم هم رعیت و هم سلطان، یعنی عموم مردم بتوانند آن را به آسانی بخوانند و دریابند.
تنوع سبک و واژگان و حتی اختلاف و چندگانگی ر تلفظ نامهای خاص این تصور را به وجود میآورد که تاریخ طبری را چند تن به مشارکت یکدیگر به فارسی ترجمه کردهاند و بلعمی بر کار آنها فقط اشراف و نظارت داشته و شاید خود نیز بخشی از کتاب را ترجمه کرده باشد.
تاریخ طبری یا تاریخ الامم و الملوک توسط ایرانی دیگری به نام محمد بن جریر از اهالی طبرستان در اوایل قرن چهارم تألیف شد. طبری برای گردآوری روایات مختلف و تدوین این کتاب پرحجم رنج بسیار کشید و به دنبال اسناد مکتوب یا اقوال راویان تا دورترین نقاط سرزمینهای اسلامی سفر کرد. او در جایگاه دانشمندی مسلمان، بیش از هر چیز میخواست همۀ نوشتههای و سخنان مربوط به زندگانی پیامبر و ظهور و گسترش اسلام را یکجا فراهم آورد و از آسیب و پراکندگی و فراموشی برهاند. اما این را هم بر عهده گرفته بود که تاریخ عالم را از آغاز خلقت گزارش کند و از اینرو بخش مهمی از کتاب خود را به تاریخ ایران پیش از اسلام و سرگذشت پادشاهان اساطیری و تاریخی آن تا پایان سلسلۀ ساسانی اختصاص داد.
در گزینش و گزارش این ورایتها، تنها معیار طبری نقل دقیق و بیکموکاست خواندهها و شنیدههایش است. به همین دلیل پروایی نداشته از اینکه اخبار باورپذیر و متکی بر شواهد عقلی و تاریخی را با خبرها و روایتهایی درآمیزد که نامعقول و گاه پر از ناسازگاری و تناقضاند. در ترجمۀ فارسی بخشی از این روایتها حذف و در مقابل روایتهای دیگری به متن افزوده شده است. این کاست و فزودها در حوزۀ تاریخ ایران پیش از اسلام و پادشاهان عجم البته بیشتر و گستردهتر است. همین امر نشاندهندۀ این مطلب است که بلعمی و همکارانش به منابعی دسترسی داشتهاند که طبری از آنها بیخبر یا به آنها بیتوجه بوده است؛ برای مثال میان منابع بلعمی از ترجمهها و نوشتههای ابن مقفع و آثار کسانی چون بهرام به مهران اصفهانی و ... یاد شده که در تاریخ طبری نشانی از آنها دیده نمیشود.
بعضی از رویدادهای مهم دورۀ اسلامی هم که طبری توجهی به آنها نکرده در تاریخ بلعمی به تفصیل ذکر شدهاند. از آن جمله داستان سرکوب زنادقه در روزگار هادی عباسی است. اگرچه واژۀ زندیق در قرن دوم هجری بیشتر به مانویان و کسانی اطلاق میشد که کلا منکر اسلام و به اصطلاح ملحد بودند، در قرن چهارم مفهوم آن ظاهراً به حدی گسترش یافته بود که شیعیان اسماعیلی، یعنی دشمنان سرسخت خلیفۀ عباسی را هم دربر بگیرد. به این ترتیب تأکید بلعمی بر نابودی زنادقه در عهد مهدی و هادی عباسی دربردارندۀ پیامی سیاسی و اعتقادی بر ضد اسماعیلیان هم هست که در عصر بلعمی مهمترین دشمن عباسیان و سامانیان به شمار میآمدند.
یکی از نمایشیترین بخشهای تاریخ بلعمی، ماجرای قتل ابومسلم به دست دومین خلیفه عباسی منصور دوانیقی است. با اینکه سامانیان مشروعیت خود را ـ دستکم به ظاهر ـ مرهون خلافت عباسی میدیدند، داستان قتل ابومسلم از زبان بلعمی به گونهای روایت شده که خواننده را به همدلی با ابومسلم و تقبیح دسیسهچینی ابوالعباس سفاح و برادرش بوجعفر منصور برای قتل ابومسلم برمیانگیزد. بلعمی گزارش قتل ابومسلم را درست در نیمۀ قرن چهارم هجری نوشته است. در آن هنگام اختلافات میان سامانیان و حکومت شیعی آل بویه در اوج بود. دستگاه خلافت هم آشکارا زیر سلطۀ آل بویه و دستنشانده و پشتیبان پادشاهان آن سلسله بود. پس عجیب نیست اگر وزیر سامانیان با تکیه بر ماجرای قتل ناجوانمردانۀ ابومسلم، خواسته باشد حیثیت و مشروعیت بنیادگذاران خلافت عباسی را به زیر سایۀ تردید ببرد. اقرار آشکار منصور به اینکه ابومسلم را «بیگناهی بزرگ» کشته است و اظهار پشیمانی او از این کار، نشاندهندۀ نگرش نکوهشآمیز بلعمی در باب این خلیفۀ عباسی است. افزون بر این او چند بار از بخل منصور یاد کرده و این صفت زشت او را نکوهیده است.
گزارش بلعمی را باید ترجمهای آزاد و در واقع تدوین تازهای از تاریخ طبری دانست که با حذف و اضافات بسیار همراه است. این ترجمه غالباً ساده و ظاهراً نزدیک به زبان محاورۀ مردمانی است که مخاطب اصلی آن بودهاند. کلمات عربی در آن بهنسبت اندک و واژههای اصیل فارسی در آن فراوان به کار رفتهاند. فعلها و واژههای مهجوری ـ در حال حاضر ـ چون کفانیدن، کفیدن، اوباردن، پرگست، اسپرغم، امرود، شارستان، فریشتگان، ایدون، ایدر، مزگت و ... در تاریخ بلعمی بسیار دیده میشوند. استفاده از شگردهای ادبی مانند تشبیه و استعاره و سایر صنایع لفظی و معنوی در آن بسیار کم و تقریباً نزدیک به هیچ است که از این حیث این ترجمه را میتوان پیرو سبک ساده و بیپیرایۀ طبری محسوب کرد.
در این کتاب بخش کوچکی از ترجمۀ بلعمی به دقت انتخاب و با حذف برخی بندها و جملهها (که نبودشان به اصل مطلب آسیب نمیزده است) کوتاه شدهاند. شرح یا معنی واژهها و عبارتهای دشوار به ترتیب شماره در ذیل صفحات آمده است.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
گزیده و شرح متن:
کیومرث یا گیومرت
کیکاووس و سیاووش
گشتاسپ و بختالتصر
هرمز و بهرام چوبین
بهرام چوبین و خسروپرویز
فتح مداین
فرجام یزدگرد
قتل ابومسلم
پربازدید ها بیشتر ...
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
منابع مشابه بیشتر ...
اختیارات مظفری (680 ق): جامعترین کتاب هیئت بطلمیوسی و غیربطلمیوسی به زبان فارسی
قطبالدین محمود بن مسعود شیرازی«اختیارات مظفری» مفصلترین کتاب هیئت به زبان فارسی است؛ البته پیش و پس از آن آثاری با این حجم و تخصص
فیروزشاهنامه: دنبالۀ دارابنامه بر اساس روایت محمد بیغمی (ویراست جدید)
ناشناساین متن در شرح جهانگیری و جنگهای فیروزشاه پسر داراب و برادر دارای دارایان است. در این مجلد بخشی بسی
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
تاریخ و ادبیات ایران (عصر غزنوی)؛ ابن سینا
محمد دهقانیاعجوبهای چون ابن سینا را جهان کمتر به خود دیده است. مردی که در اوج قرون وسطا در یکی از دورافتادهتر
تاریخ و ادبیات ایران عصر غزنوی؛ ناصر خسرو
محمد دهقانیناصر خسرو یكی از چهرههای مشهور تاریخ ادبیات ایران است و یكی از مشهورترین آثار او «سفرنامه» اش است ك
نظری یافت نشد.