تاریخ و ادبیات ایران؛ شاهنامۀ ابومنصوری
خلاصه
در این کتاب متن کامل مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری همراه با شرح و توضیحات آمده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
از شاهنامۀ ابومنصوری آنچه برجای مانده، فقط مقدمهای چندصفحهای است که در حال حاضر کهنترین نمونۀ نثر فارسی به شمار میرود. بانی آن ابومنصور محمد بن عبدالرزاق یکی از سپهسالاران سامانی بود که به گفتۀ گردیزی ـ مورخ قرن پنجم هجری ـ «مردی پاکیزه بود و رسمدان و نیکوعشرت و اندر او فعلهای نیکو فراوان بود».
آنچه دربارۀ ابومنصور عبدالرزاق میدانیم این است که او ظاهراً در حدود سال 344 قمری از جانب ابوعلی احمد محتاج چغانی حاکم نیشابور بود و در شورشی که این ابوعلی بر ضد نوح به منصور سامانی برانگیخت او را یاری کرد. ولی از سامانیان شکست خورد و به ری و آذربایجان گریخت. سرانجام با پادشاه سامانی عبدالملک بن نوح از در دوستی درآمد و به طوس بازگشت و در سال 439 قمری به سپهسالاری خراسان رسید. ولی چندان در آن مقام نپایید؛ زیرا امیر سامانی اندکی بعد او را برکنار کرد و فرمانده ترک الپتگین را به جای او برگماشت. ابومنصور دیگربار از سامانیان کناره گرفت و به آل بویه پناهنده شد. وشمگیر زیاری حاکم گرگان که در آن زمان متحد سامانیان بود، توطئهای تدارک دید و هزار دینار پزشکی به نام یوحنا فرستاد و این پزشک در سال 350 قمری به ابن عبدالرزاق زهر خوراند و او را کشت.
بنا بر گزارشی که در مقدمۀ شاهنامۀ بایسنقری آمده است، ابومنصور در سال 346 قمری که حاکم طوس و به اصطلاح «معتمد الملک» بود، به وزیر خود ابومنصور معمّری فرمان داد تا به یاری چهار تن از زرتشتیان خراسان و سیستان شاهنامه که پیش از آن به زبان پهلوی تدوین شده بود را به فارسی برگرداند. انگیزۀ اصلی محمد بن عبدالرزاق برای صدور چنین فرمانی به احتمال زیاد این بود که میخواست بر مشروعیت سیاسی خود بیفزاید و جای پای خود را در خراسان محکم کند و احیاناً حکومتی مستقل در آن سامان پدید آورد. آنچه این نظر را تأیید میکند، نسبنامهای طولانی است که در «مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری» آمده است و سلسلۀ نسب ابومنصور را به پهلوانان و پادشاهان ساسانی و سرانجام به خود جمشید میرساند.
انگیزۀ دیگری که ابومنصور عبدالرزاق را به گردآوری شاهنامه واداشت، این بود که میخواست یاد و نام خود را میان مردم زنده نگاه دارد. این نیز خود نشان میدهد که در خراسان آن روزگار علاقۀ عموم به شاهنامه و سیرت پادشاهان پیش از اسلام بهحدی بوده است که هر کوششی برای احیای نام و یاد آنان موجب نیکنامی کوشندگان میشده و این امید را در آنها برمیانگیخته که نام و یاد خودشان هم جاودانه شود.
سومین انگیزۀ ابومنصور که در خود مقدمه به آن اشاره شده است، نوعی رقابت و همچشمی با پادشاه بزرگ سامانی نصر بن احمد بود که به وزیر خود ابوالفضل بلعمی دستور داد تا کلیله و دمنۀ ابن مقفع را از عربی به فارسی ترجمه کند و سپس از رودکی خواست که آن را به نظم درآورد و به این ترتیب «کلیله و دمنه اندر زبان خرد و بزرگ افتاد و نام او [= نصر سامانی] بذین زنده گشت و این نامه از او یادگاری بماند». ابومنصور که رواج و محبوبیت کلیله و دمنۀ منظوم رودکی و نیکنامی بانی آن را در میان مردم میدید، تصمیم گرفت که کاری همانند پادشاه سامانی انجام دهد و با گردآوری و تدوین شاهنامه نام خود را در جهان ماندگار کند.
چنانکه از مقدمه معلوم میشود معمّری و سایر گردآورندگان شاهنامه در کار خود هم از کتابهای عربی و پهلوی و هم از روایتهای شفاهی بهره گرفته بودند. از داستانهای کتاب اکنون چیزی در دست نیست تا بر مبنای آن بتوان شیوۀ کار نویسندگان بررسی کرد؛ اما از اشارۀ فردوسی در شاهنامۀ منظوم خودش میتوان پی برد که منبع اصلی او به احتمال قوی همین شاهنامه ابومنصوری بوده است. پس میشود حدس زد که مطالب شاهنامۀ محمد بن عبدالرزاق عمدتاً شامل همان داستانهایی میشده است که گزارش کاملشان را در شاهنامۀ فردوسی میخوانیم.
متن کامل و منقح مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری را علامه محمد قزوینی از روی دوازده دستنویس شاهنامۀ فردوسی تصحیح و در سال 1313 در مجموعۀ هزارۀ فردوسی منتشر کرده است.
این مقدمه بر حسب سنت معمول میان مسلمانان، با ستایش خدا و پیامبر و اهل بیت و فرزندان او آغاز میشود. سپس نویسنده از اهمیت دانش و ارجمندی سخن یاد میکند و به این نکته میپردازد که انسان باید از خود یادگاری بر جای نهد که نام او را پس از مرگ زنده بدارد. به این مناسبت از کلیله و دمنه سخن میگوید که «شاه هندوان» فراهم آورد و برزویۀ طبیب به فرمان انوشیروان آن را از هندی به پهلوی ترجمه کرد و بعدها همین ترجمۀ پهلوی به فرمان مأمون و به دست عبدالله بن مقفع به عربی درآمد و سپس بلعمی به دستور نصر بن احمد سامانی آن را به فارسی درآورد و رودکی باز به فرمودۀ نصر آن ترجمۀ فارسی را به رشتۀ نظم کشید.
نویسندۀ مقدمه نتیجه میگیرد که زندهماندن نام و یاد همۀ کسانی که از آنها سخن رفت مرهون تصنیف و ترجمۀ تنها یک کتاب است. به همین سبب «امیر ابومنصور عبدالرزاق» نیز بر آن شد که یادگاری از خود بر جای نهد. پس گروهی از «دهقانان و فرزانگان و جهاندیدگان» را به فراهم آوردن «نامههای شاهان و کارنامههاشان» گماشت و سرگذشت آنها را تا «یزدگرد شهریار» که آخرین پادشاه ساسانی بود در محرم 346 قمری فروردین یا اردیبهشت 336 خورشیدی یکجا گرد آورد و شاهنامه نامید.
نویسنده آنگاه لازم میبیند که بر درستی شاهنامه و داستانهای آن تأکید کند و در ادامه ویژگیهای شاهنامه و فوایدی که از خواندن آن به دست میآید، یکبهیک برشمرده میشود. سپس از جغرافیای جهان و از این نکته سخن میرود که زمین به هفت بخش یا کشور تقسیم شده است.
معمّری پس از اشارهای کوتاه به جمشید و نوذر و اسکندر و پیش از اینکه به «سخن شاهان و کارنامۀ ایشان» بپردازد، بیدرنگ از نژاد ابومنصور و نیز از نژاد خود یاد میکند که هر یک فقط با دو سه واسطه به سرداران و پادشاهان پیش از اسلام میپیوندند. جعلیبودن این نسبنامهها را ابوریحان در همان آغاز قرن پنجم هجری بازنموده و بهصراحت گفته است که نسبنامهای که در شاهنامۀ ابومنصوری برای ابومنصور عبدالرزاق آوردهاند ساختگی است.
مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری با ذکر این دو نسبنامه به پایان میرسد و معمری خود را نیز از فرزندان کَنارنگ میشمرد که «پسر سرهنگ پرویز» بود. سپس از پهلوانیهای این کنارنگ که در زمان یزدگرد سوم کشته شد، به اختصار یاد میکند و نسب او را به طوس میرساند که از پهلوانان بزرگ شاهنامه است.
در این کتاب این مقدمه با متن کامل آن همراه با شرح و توضیحات، آورده شده است.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری
آغاز داستان
اولا نسب ابومنصور عبدالرزاق
و نسب ابومنصور المعمری
پربازدید ها بیشتر ...
ایران در آینۀ شعر روس
میخاییل سینلنیکوفاین کتاب برگرفته از کتاب «ایران و درونمایههای ایرانی در شعر شاعران روس» اثر میخاییل سینلنیکوف شاعر
گزارشهایی دربارۀ مختصر عملیاتی در جنوب ایران: رویارویی نظامی بریتانیا و ایل قشقایی در بهار و تابستان 1918 م/ 1336 هـ.ق
سر پرسی سایکس، کلنل ای.اف. اورتون و دیگرانآنچه در این کتاب آمده، مجموعهای از گزارشهای فرماندهان بریتانیایی رشتهعملیاتی است که در بهار و تاب
منابع مشابه بیشتر ...
زمجی نامه: بخش دوم (داستان علی بن احمد زمجی)
راوی ناشناسنخستین حلقه از مجموعه روایتهایی که در حکم داستانهای پیرامون «ابومسلمنامه» در سنت دنبالهنویسی پدی
قرآن قدس: ترجمهای کهن از قرآن (دو جلد) بر اساس دستنوشت کتابخانۀ آستان قدس رضوی (شمارۀ 54)
مترجمی ناشناساز میان ترجمههای قرآن، قرآن قدس که در یکی از حوزۀ جغرافیایی سیستان قدیم نوشته شده است، از داشتههای
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
تاریخ و ادبیات ایران (عصر غزنوی)؛ ابن سینا
محمد دهقانیاعجوبهای چون ابن سینا را جهان کمتر به خود دیده است. مردی که در اوج قرون وسطا در یکی از دورافتادهتر
تاریخ و ادبیات ایران عصر غزنوی؛ ناصر خسرو
محمد دهقانیناصر خسرو یكی از چهرههای مشهور تاریخ ادبیات ایران است و یكی از مشهورترین آثار او «سفرنامه» اش است ك