بردی از یادم: مروری بر زندگی لرتا هایراپتیان (نوشین)؛ (نگین انگشتر تئاتر ایران)
خلاصه
در این کتاب به «لرتا» بازیگر زنی که در سینما و تئاتر ایران فعالیت میکرد، پرداخته شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
لرتا هایراپتیان ـ نوشین ـ در سال 1290 شمسی در تهران در باغ ییلاقی پدربزرگش به دنیا آمد. اما خیلی زود پدرش هامبارسون هایراپتیان که از ارامنه قرهباغ و از تجار بزرگ بود را از دست داد. مادرش ماری ترز، فرزند ماکسیم دلاروکا دکتر داروساز ایتالیایی شهروند جزیرۀ مالت، مردی هنرمند و هنرشناس بود. با موسیقی آشنایی داشت و ساز هم مینواخت.
لرتا تحصیلات ابتدایی را در مدرسه فرانسویها آغاز کرد. در این زمان برادرش به مدرسۀ روسها میرفت. در این مدرسه برنامههای هنری از جمله تئاتر وجود داشت. به همین دلیل لرتا که فضای هنری را لمس کرده و مجذوب آن شده بود، پس از سه سال به اصرار خودش را به مدرسۀ روسها منتقل کرد و دیپلمش را از همین مدرسه گرفت. طی این سالها رئیس بانک شوروی که در ضمن کارگردان خیلی خوبی هم بود، با گروه تئاتر مدرسه کار میکرد و سالی یکی دو بار به مناسبت جشنهای سال نو یا پایان سال تحصیلی، برنامۀ هنری اجرا میکرد. در این برنامهها که گروه رقص و کر نیز وجود داشت، لرتا نقشهای اصلی را بر عهده داشت، ضمن آنکه سولیست گروه کر نیز بود. البته برنامههای تئاتری مدرسه به زبان روسی اجرا میشد.
در این زمان مادام آقابایف که تحصیلکرده رشتۀ آواز بود، گاهی کنسرت میداد و قطعههای تئاتر موزیکال هم برگزار میکرد. وی اولین بار لرتا که در آن موقع 10 یا 11 سال داشت، برای بازی در یک قطعه موزیکال در خارج از مدرسه به روی صحنه برد.
«هایک کاراکاش» با دیدن استعداد لرتا در صحنههای تئاتر مدرسه، او را برای بازی در چند نمایشنامه که بیشتر کمدیهای مولیر بود، دعوت کرد. در این زمان لرتا حدود 14 یا 15 سال داشت. در آن زمان که لرتا فعالیت هنری خود را آغاز کرد، بانوان ایرانی اجازه ورود به صحنه تئاتر را نداشتند و نقش آنها را مردانی با گریم زنانه اجرا میکردند. لرتا با اتکا به صداقت و نجابت ذاتی خود و جسارت مایهگرفته از توانایی و استعداد هنریاش، روی صحنۀ تئاتر ظاهر شد و همراه چند تن از بانوان دیگر از جمله «ملوک حسینی» راه را برای هنرنمایی بانوان ایرانی هموار کرد.
اولین گروهی که لرتا با آنها همکاری کرد، گروه «تئاتر ارباب افلاطون کیخسرو» بود و در نمایشنامه «تاجر ونیزی» این همکاری شکل گرفت. گروه دیگر «جامعه باربد» بود که لرتا پیوسته در پیسهای این گروه که به صورت موزیکال اجرا میشد، بازی میکرد؛ از جمله در لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، خسرو و شیرین و نمایشهایی که قدرت منصور مینوشت. در تمامی این قطعات لرتا که 17 ساله بود، رلهای اول را بر عهده داشت.
یکی از وقایع مهم زندگی هنری لرتا، آشنایی با «واهرام پاپازیان» است. او هنرپیشۀ متبحر تئاتر و متخصص نمایشنامههای شکسپیر در شوروی بود و به دعوت سازمان شیر و خورشید سرخ برای یک ماه به ایران آمده بود. نخستین بار نمایشنامۀ «اتللو» در تهران توسط او به زبان ارمنی به روی صحنه رفت. در همین زمان آقای استپانیان ـ هنرمند بازیگر تئاتر از ارامنه ترکیه ساکن در ایران ـ لرتا را به پاپازیان معرفی کرد. پاپازیان به لرتا پیشنهاد بازی در نقشهای اصلی تا زمان اقامتش را به او داد. بنابراین لرتا به مدت یک ماه و به طور دائم با این بازیگر معروف آن زمان همکاری کرد. در این زمان پاپازیان تصمیم گرفت «اتللو» را یک شب به زبان فارسی به روی صحنه ببرد که با بازی لرتا و تنی چند از بازیگران ایرانی آن دوره، با تحسین و توجه فراوانی روبرو شد که نشانگر مهارت پاپازیان و لرتا بود.
پاپازیان قبل از اتمام مدت اقامت خود در ایران، به مادر لرتا پیشنهاد کرد اجازه دهد تا لرتا را با خود به شوروی برده و امکانات پیشرفت در اختیارش قرار دهد؛ اما لرتا که در آن زمان 21 یا 22 سال داشت و تازه با نوشین آشنا شده بود، قبول نکرد.
با بازگشت نوشین از فرانسه و ورود او به صحنۀ تئاتر، صفحۀ جدیدی در تاریخ هنر تئاتر ایران و لرتا گشوده شد. نوشین نمایشنامۀ «زن وظیفهشناس» که نوشتۀ خودش بود را برای اجرا آماده کرد و در جستجوی هنرپیشۀ اول این نمایش توسط مهرتاش با لرتا آشنا شد و از او دعوت کرد نقش اول نمایشنامه را بر عهده گیرد. در جریان فعالیتهای هنری بود که لرتا با نوشین بیشتر آشنا شد و او را جوانی تحصیلکرده یافت که فارغالتحصیل در رشتۀ تئاتر، آشنا به زبان و ادبیات فارسی و برخوردار از استعدادهای سرشار است و هدف پرشوری را دنبال میکند. لرتا در سال 1312 با نوشین ازدواج کرد.
نوشین اولین نمایشنامۀ «توپاز» که با نام "مردم" اقتباس و آماده کرده بود، روی صحنه برد. نقش اول بازیگر زن را لرتا و نقش اول بازیگر مرد را خود نوشین بر عهده گرفت.
در چندماهۀ آخر سال 1322 که سالن تئاتر فرهنگ ساخته میشد، زندهیاد نوشین در اتاق دفتر تئاتر پیس «ولپون» اثر بنجانسن را با افراد گروه تمرین میکرد. لرتا چون حامله بود، در این تمرینها نقش گلبهار را با مهارت به اجرا درآورد. فرزندشان کاوه یادگار این دوره از زندگی آنها است.
در سال 1332 لرتا برای دیدار همسرش و تحصیل در رشتۀ تئاتر به قصد شوروی از ایران خارج شد و پس از تحمل مشکلات بسیار به مسکو رفت و چهار سال به عنوان دانشجوی مستمع آزاد دانشکده تئاتر هنری مسکو کسب تجربه کرد. در سال 1343 از طریق پاریس به ایران بازگشت در حالی که اجازه کار نداشت.
در سال 1348 موج جدیدی در عرصۀ تئاتر ایران ایجاد شد. کارگاه نمایش با حمایت سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران شروع به کار کرد. از این میان لرتا نیز به دعوت ایرج انور و کارگاه نمایش پاسخ مثبت داد. همکاری او با این گروه برای شماری از دوستان قدیمی او عجیب به نظر میآمد؛ اما تنهایی، علاقه به ادامه کار تئاتر و دعوت کارگاه از لرتا و حضور کارگردانانی چون بهمن مفید، ایرج انور و ... سبب شد که لرتا با آنها همکاری کند که تا سال 1357 ادامه داشت.
بحران زندگی مادی، لرتا را بر آن داشت که به سوی سینما و تلویزیون نیز رو کند. هفت فیلم و یک سریال حاصل این تمایل اجباری است: فیلم اسرار گنج دره جنی از ابراهیم گلستان، شب اعدام به کارگردانی داوود ملاپور و خسرومیرزای دوم سریال تلویزیونی از این قبیل است.
لرتا پس از 50 سال کار مداوم در صحنه و عاقبت بیآنکه از وی قدردانی شده باشد، کشورش را ترک کرد و در سال 1358 برای نگهداری از نوهاش و زندگی در کنار تنها فرزندش به اتریش سفر کرد و دیگر هرگز به ایران بازنگشت. مرگ لرتا در نهم فروردین سال 1377 در وین، یک بار دیگر نام و جایگاه وی را در خاطرهها زنده کرد.
لرتا به زبانهای روسی، فرانسه، ارمنی و فارسی تکلم میکرد و در کنار زندهیاد نوشین که از روشنفکران طراز اول دهۀ 1310 شمسی به بعد محسوب میشد، معاشرانی مثل سعید نفیسی، مسعود فرزاد، بزرگ علوی و پرویز ناتل خانلری داشت. سطح بازیگری او با سایر بازیگران فاصلۀ زیادی داشت و او همتراز بازیگران اروپایی اجرای نقش میکرد. در راهرفتن و حرکات روی صحنه مبانی استتیک را رعایت میکرد، در حسن بیان، با اینکه لهجه ارمنی داشت، ولی تحت تعلیمات نوشین، مهارت فوقالعادهای به دست آورده بود. او بانویی مهربان، دور از تکبر و نخوت، انساندوست، عدالتخواه و بشاش بود. چنان حافظۀ قوی داشت که تمامی متن هر نقش را در عرض دو یا سه روز به طور کامل حفظ میشد. در پوشیدن لباس و انتخاب رنگها سلیقهای در سطح طراحی حرفهای داشت. چنان با تمام وجود در نقش خویش غوطهور میشد که گویی تمام سلولهای وجودش غرق در شخصیت بازی شده است. اگر از اجرای او فیلم میگرفتند، هر کادر فیلم جگویا و زیبا بود. او در نقشهای گوناگون ظاهر شد؛ از زن بورژوای در نمایش «توپاز» تا «ننه تاریکی» در پرنده آبی. لرتا افزون بر اینکه بازیگری توانا بود، کارگردانی بزرگ بود؛ گناهکاران بیگناه اثر آستروفسکی، شنل قرمز اثر اوژن بریو، چراغ گاز اثر پاتریک همیلتون و ... .
فهرست مطالب کتاب:
درآمد
چشماندازهایی بر زندگی لرتا هایراپتیان
بردی از یادم
دوست دارم هزار بار بنویسم «لرتا»
و دیگر لرتا را ندیدم
لرتا هنرمند خلق شده بود/ گفتگو با نصرت کریمی
گفتگو با خانم ایرن زازیانس
فصلی از جاودانگی/ گفتگو با فهیمه راستگار
هوای حضور/ گفتگو با داریوش فرهنگ
لرتا عاشق بازیگری/ گفتگو با صدرالدین زاهد
گفتگو با لرتا/ لاله تقیان
اسفند آفتابی/ گفتگو با آربی اوانسیان
لرتای جهاندیده/ گفتگو با مهدی هاشمی
بانوی برفی/ احمد بیگدلی
روزهای لرتا/ علی خدایی
نقدها
فهرست نمایشنامهها، فیلمها و سریالهایی که خانم لرتا بازی کردهاند
نمایهها
تصاویر
پربازدید ها بیشتر ...
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
منابع مشابه بیشتر ...
یادداشتهای روزانه: صدوده روز با سیمین بهبهانی (1381 ـ 1393)
مهدی مظفری ساوجیاین کتاب حاصل دیدارهای مهدی مظفری ساوجی با بانو سیمین بهبهانی طی سالهای 1381تا 1392 است. برداشتها
تعلق و تماشا
محمدعلی سپانلوسپانلو در این کتاب از نخستین برخوردهای قلمی خود با ادبیات و هنر معاصرش از نوجوانی تا روزگار میانسال
دیگر آثار نویسنده
تاریخ سینما از ما شروع نمیشود؛ مقالات، یادداشتها و گفتگوهای زاون قوکاسیان در پنجاه سال گذشته
زاون قوکاسیان به انتخاب حامد قصری، مصطفی حیدریزاون قوکاسیان یکی از شخصیتهای مهم سینمای اصفهان در دهههای اخیر بود. او افزون بر فعالیت در اصفهان،
نظری یافت نشد.