عشق و عرفان در دیوان شیخ علاءالدوله سمنانی
خلاصه
در این کتاب اشعار عارفانه و عاشقانه با دقت خاصی از دیوان اشعار عربی و فارسی شیخ علاءالدوله سمنانی گرفته شده و با شاهد مثالهایی از شاعرانی معروف چون حافظ، مولانا، سعدی و ... بیان شده است.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
در سادهگویی میان شاعران کسی مانند علاءالدوله که در بند لفاظی و زبانآوری نباشد، سراغ نداریم. از نظر ادبی علاءالدوله مانند شاعران دیگر ترجیح میدهد که از قالب غزل به عنوان زمینۀ مناسب طرح افکار و اندیشههای شاعرانه و عارفانه خویش استفاده کند؛ اما به دلیل اینکه هدفش والاتر و عالیتر از آن استفاده میکند، گاهی غزلهایش شکل و شمایل قصیده پیدا میکند و تا 22 بیت نیز بالغ میشود. همچنین برایش مهم نیست که تخلص او در پایان شعر بیاید یا در بیت سوم.
شیخ علاءالدوله چون به چیزی غیر از اهداف آرمانیاش فکر نمیکند، معمولاً در بند آرایهبندی و پیراستن کلام خویش نیست؛ از این رو در یک نگاه گذرا درمییابیم که با انتخاب واژۀ «ردیف» در شعر بر موسیقی کلام خویش به گونهای میافزاید که خواننده را سرگرم ظاهر کار سازد.
هر جا به هر شکل و نمودی که امکان داشته، حرفهای خویش را بیان کرده است و اگر گاهی بنا به اهمیت موضوع و لطافت لفظ نیازی حس کرده، بدون توجه به تکرار، پنج غزل را فقط با ردیف «دوست» آورده است یا به اقتضای حال و رعایت مقال از ردیف نادر و کمسابقهی مانند «خاک رهت» در غزل استفاده کرده است:
چو کحل چشم دل آمد غبار خاک رهت ز شوق کردم جان را نثار خاک رهت
یا بیتوجه به سنت مرسوم شعاران دورۀ عراقی که در قافیههایی از قبیل نفس، هوس و ... واژۀ مگس را هم حتما قافیه آوردهاند، علاءالدوله در غزل خود با همان قافیههای مذکور، قافیه مگس را نمیآورد.
از نظر فکری عمده اندیشهای که علاءالدوله در شعر به آن توجه دارد، مسائل عرفانی است. این عرفان البته از نوع زاهدانه و خانقاهی صرف نیست، بلکه عرفانی است که ریشه در رفتارهای خراباتی و قلندرانه دارد. به تعبیر دیگر او بین عرفان سنایی و عطار، جانب شیخ عطار را میگیرد. عمده غزلهای او از همین حال و هوا برخوردار است. معشوقی که او در شعر از آن سخن میگوید، البته کمتر نشانههایی از مجازبودند با خود دارد و معمولاً همان معشوق ازلی و ابدی و سرمدی است که در توصیف او برای درک و استنباط شاعرانه از نشانهها و تصویرهای معشوق مجازی، نقشبندانی از شور و احساس شکل میگیرد.
من آنکه در عالم به جز تو از کس خبر ندارم ز حیات نقد، حقا جز از این نفس ندارم
به خداییات که تا من به غم تو مبتلایم ز خودی خود ملولم پس هیچکس ندارم
اندیشۀ دیگری که فضای شعر علاءالدوله را از حضور خویش سرشار کرده، مضامینی خراباتی و قلندرانه است که طرح آنها از سوی شاعران در شعر فارسی، البته یک هنجارگریزی زیبا و به موقع است که شاعر درست از آنجایی که انتظار نداریم، سخن میگوید و از حالاتی حرف میزند که معمولاً ذهن عوام آن را متعلق به مسجد و محراب میداند، ولی او نشان میدهد که هر جا هست، پرتو روی حبیب هست. این شیوه با عطار در شعر فارسی به رشد نسبی و مورد انتظار خود میرسد و در شعر حافظ آن مقدار توسع و فراخی پیدا میکند که در «خرابات مغان» هم میتوان «نور خدا» را دید.
این غزل علاءالدوله نمونهای از چنین برداشت و اندیشهای است:
من رند خراباتم نه مرد مناجاتم آسوده ز طاماتم فارغ از کراماتم
ای کعبۀ دل کویت و ای قبلۀ جان رویت وی باد سمن بویت الحمد و تحیاتم
ای نفس در این منزل بر دوش نه این محمل باشد که شود حاصل دُردی خراباتم
بی من نشوی سرمست بر نه قدحی در دست تا نیست شوی از هست این است مقاماتم
ای ساقی مه پیکر و ای دلبر جان پرور در ده می چون آذر، بشکن سر طاماتم
پیوسته علاالدوله از صدق همی گوید من رند خراباتم نه مرد مناجاتم
نویسنده در این کتاب ابتدا به نگاه عرفانی و شعر علاءالدوله نظری افکنده است و سپس به ترتیب حروف الفبا برای مصادیق عشق و عرفان از دیوان عربی و فارسی علاءالدوله اشعاری را آورده و همچنین با شاهد مثالهایی از شاعرانی چون حافظ، سعدی، شاه نعمت الله ولی، مولانا و ... آن را بیان کرده است.
پربازدید ها بیشتر ...
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
بازخوانی انتقادی سیاستگذاریهای آموزشی در ایران معاصر
سیدجواد میری، مهرنوش خرمینژادضروری است که فهم ما از جایگاه آموزش و پرورش به صورت بنیادی و از منظر ارزشگذاری اجتماعی تغییر کند؛ ز
منابع مشابه بیشتر ...
سوانح (پیوست: مکتوبات عینالقضات همدانی)
احمد غزالیرسالۀ «سوانح» غزالی یک رسالۀ مستقل دربارۀ عشق است و کهنترین رسالۀ برجایمانده با موضوع عشق به زبان
معشوق عاشقان: از عشق انسانی تا عشق ربانی
قاسم میرآخوریدر این کتاب استحالۀ عشق، از عشق انسانی به عشق ربانی و نیز دیدگاه صوفیه و روزبهان بقلی در باب عشق و م
نظری یافت نشد.