معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.

در ابتدای داستان «پدیدارشناسی استادنا» آمده است: در باب پدیدارشناسی استادنا حکایت‌ها نقل شده است، متأسفانه تا به حال همه افواهی بوده، کسی به فکر نیفتاد تا این نوع روایت‌ها را به زبان آدمیت یا انسونیت بنویسد. همه به گذشته حوالت دادند به جز من که هم به گذشته حوالت دادم و هم به آینده و هم به حال. در باب اتیمولوژی این نوع استعلای روان‌کاوانه در پرتو پدیدارشناسی، در قلمرو دازاینیت با خود گفتم: چرا من نه؟ اولاً کار آکادمیک است و دوماً هم خبرنرسانی است و هم خبررسانی، سوماً می‌توان با یک تیر پنجاه تا نشان زد. چهارماً مردم‌پسند است و پوپولیستی بر وزن منقل‌لیستی، با همسویی بافور و خلاصه .... فردا را که دیده، شاید من که جزو طبقۀ بی‌طبقه قلمداد می‌شوم، آمدیم و نامزد شدیم، یعنی مردم خواستند به ما رأی بدهند که نازمد بشویم و با یکی وصلت کنیم.

در پشت جلد کتاب نیز از داستان «پدیدارشناسی استادنا» آمده است: انیشتین دست‌پخت والدۀ مکرمه را خیلی پسندید. بعد رو به مادرم کرد و با فارسی شکسته بسته که بوی گرته‌برداری می‌داد، گفت: غذا خوب، مرحوم. ابوی. قید حیات ...

مادرم گفتند: بله آقای به اصطلاح انیشتین.

انیشتین گفت: سلام مخصوص برسون، توسط من.

کلی خندیدیم. آخر کسی که فارسی نمی‌داند، چطور می‌تواند فیزیکدان و ریاضی‌دان و فیلسوف باشد؟

عناوینی که در این کتاب آمده، عبارتند از:

پدیدارشناسی استادنا

پنجه طلا

پرولتاریای متمایل به دازاین

دازاین کاغذ

پیش‌بینی‌های مستر ناموسیان

شکسته یا نشسته

هایدگر و تشریح بدن

دایرة المعارف‌نویسی استعلایی

مکتب تشریح

قدرت سقوط

آسیا دمِت گرم

بزی یا بُزی

اشرف کلاشینکف

دیالوگ صمیمانه با آقاتری

تریلوژی انتحاریت