سه سفرنامه: رابی بنیامین تطیلی، آنتونیو تنررو و میکل ممبره (از زمان سلطان سنجر و اوایل صفویه) با دو شرح دربارۀ سفرنامههای اسپانیولی، پرتغالی و ایتالیایی
خلاصه
این کتاب مجموعهای است از سه سفرنامه از اسپانیا، پرتغال و ایتالیا و دو شرح دربارۀ سفرنامههای اسپانیولی، پرتغالی و ایتالیایی مربوط به ایران از زمان اوزن حسن تا روزگار شاه طهماسب.معرفی کتاب
برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را ببینید.
این کتاب مجموعهای است از سه سفرنامه از اسپانیا، پرتغال و ایتالیا و دو شرح دربارۀ سفرنامههای اسپانیولی، پرتغالی و ایتالیایی مربوط به ایران از زمان اوزن حسن تا روزگار شاه طهماسب. البته سفرنامۀ رابی بنیامین تطیلی خیلی قدیمیتر و از اواخر قرن دوازدهم میلادی و همزمان با سلطنت سلطان سنجر است و تنها مربوط به ایران هم نیست.
رابی بنیامین پسر جوناح یک یهودی اهل تطیله یا تودلای اسپانیاست که هم برای آگاهی از وضع همکیشان خود و هم برای بررسی وضع تجارت در شهرهای مسیر خود اول از راه خشکی از فرانسه و ایتالیا گذشته، با کشتی به یونان میرود. پس از مدتی اقامت در قسطنطنیه از راه قبرس، رودس و گالیپولی و گذشتن از شهرهای ساحلی آسیای صغیر عازم انطاکیه شده و پس از گذشتن از صور و صیدا و نابلس به اورشلیم میرسد. او مدتی در فلسطین میماند، سپس از راه دمشق، حلب، حمص و موصل به بغداد میرود و شرح جالبی از خلیفۀ عباسی میدهد.
بنیامین شرح شهرهای مختلف بینالنهرین و وصف خرابههای بابل را میدهد و به ایران میرود؛ ولی مسیر او در ایران و اینکه تا کجا پیش رفته است، زیاد معلوم نیست. او از خوزستان، رودبار، همدان، ری، شیراز، اصفهان و بعداً از سمرقند و خیوه صحبت میکند و شرح گرفتاری سنجر به دست غزان، همکاری چهار قبیلۀ یهودی با ملاحده و عصیان داود الروحی را میدهد که ادعای ناجیبودن برای یهودیان را داشت. وی از تبت، هند و سیلان هم سخن میگوید؛ ولی شرح این نواحی از مسموعات اوست. او سپس به مصر میرود و شرح نسبتاً مفصلی از آنجا داده و به سیسیلی میرود و پس از دیداری از آلمان در سال 1173 میلادی به موطن خود بازمیگردد.
مقصد اصلی بنیامین اطلاع از وضع یهودیان در سرزمینهای مختلف است و توجه خاصی هم به بیتالمقدس و فلسطین دارد، ولی از اسرائیلیان امروزه خیلی منصفتر است که تمام ارض معهود را ملک طلق یهودیان نمیداند و به فلسطینیها نیز حق حیات میدهد. با اینکه سفرنامۀ رابی بنیامین در بحبوحۀ جنگهای صلیبی نوشته شده، ولی نشان میدهد قرنها مسلمانان، یهودیان و مسیحیان در این سرزمینها در کنار هم میزیستهاند.
سفرنامۀ بنیامین بار اول در سال 1543 در قسطنطنیه به عبری چاپ میشود و در 1556 ترجمۀ لاتینی آن و متن عربی در فرارا منتشر میشود. از نسخ خطی آن یک نسخۀ مهم خطی در موزۀ برتانیاست. در سال 1907 ماکوس آدلر با دسترسی به دو نسخۀ خطی در بادلیان آکسفورد و دو نسخۀ دیگر در کتابخانههای رم و وین ترجمۀ انگلیسی جدیدی از سفرنامه تهیه میکند که ترجمۀ آورده شده در این کتاب براساس همین نسخه است.
سفرنامۀ دوم، سفرنامۀ تنریروی پرتغالی است. تنریرو در آخرین ماههای زندگی شاه اسماعیل همراه هیئت سفارت بالتازار پسوآ در 1523 از گمبرون از طریق لار، شیراز، اصفهان، کاشان، قم و سلطانیه به تبریز میرود؛ ولی شاه اسماعیل در شرق تبریز در نواحی دریای خزر اردو زده بود و در مارس 1524 در آنجا به حضور شاه میرسند و به همراه او به اردبیل میروند. شاه اسماعیل آنها را دعوت میکند که در جشن نوروز شرکت کنند. سفیر پسوآ فرصت نمیکند دربارۀ مأموریتش با شاه صحبت کند. آنها از سفر اردبیل به تبریز بازمیگردند و میشنوند شاه سخت مریض است و در 23 مه 1524 خبر مرگ شاه اسماعیل میرسد. اول میخواهند به اردوی شاه طهماسب که در شرق تبریز بود بروند؛ ولی وضع خطرناکی بود و پرتغالیان میخواهند برگردند. تنریرو از آنها جدا شده همراه چند تاجر ارمنی به شمال عراق و سوریه میرود. در حلب عثمانیان او را به جرم جاسوسی دستگیر کرده به مصر میبرند. پس از مدتی که زمانش معلوم نیست، تنریرو خلباصی یافته و از طریق صحرای بین حلب و بصره به هرمز برمیگردد. در سال 1528 تنریرو به اصرار حاکم هرمز حاضر میشود نامههایی دربارۀ توطئهای علیه حاکم هرمز را به لیسبون ببرد و از راه خشکی عزیمت میکند. او به احتمال زیاد اولین اروپایی است که بیابان میان بصره و حلب را سوار بر شتر میپیماید و شرح مرارتهای این سفر را میدهد.
شرحی که تنریرو از جشنها و میهمانیهای دربار شاه اسماعیل، از نحوۀ حرکت اردو، از شرابخواری شاه و همراهان میدهد، فوقالعاده جالب است. به همین انداره هم شرح قساوت او وحشتناک است. نحوۀ شکار حیوانات که فوقالعاده وحشیانه است. تمام لشکر و گاهی عدۀ زیادی از اهالی ناحیهای دامنۀ کوهی را احاطه میکنند و هر حیوانی که باشد را میکشند. توصیف قپقبازی، چوگان، شرح آداب و رسوم ایرانی، طرز لباس پوشیدن زنان و مردان در نقاط مختلف و بسیاری از نکات دیگر تنوع خاصی به سفرنامۀ تنریرو میدهد.
سفرنامۀ دیگر این کتاب، شرح مأموریت و سفر پنهانی میکله ممبره است که نامهای از حکومت ونیز برای شاه طهماسب میآورد و از ترس عثمانیان در جلد انجیلی مخفی میکند. گزارش مأموریت وی به دربار شاه در سال 1539 یکی از منابع قابل توجه تاریخی دربارۀ محیط دربار صفوی است. ممبره آن را پس از بازگشت به ونیز در سال 1542 نگاشته است. برخلاف بیشتر سیاحان پرتغالی که از خلیج فارس میآمدند، ممبره از طریق کویت و خیوس میآید و از چشمه واره خاک عثمانی میشود و با وجود اینکه خود را به کسوت بازرگانی یونانی درآورده بود، میترسید گرفتار عثمانیان شود و جانش به خطر افتد.
او قصد داشت از طریق ارزروم به گرجستان برود؛ ولی در چانکری میشنود سرحد بسته است و هرکسی که بدون جواز خاص از مرز بگذرد، دستگیر شده و کالایش ضبط میشود. بدیندلیل از سامسون به کافا در کریمه و از آنجا به منگریلیا میرود و همیشه خود را سوداگر معرفی میکند. سپس از این ایالت گرجستان به کوتاسی و تفلیس رفته و در قلعۀ لوری خود را به حاکم ایرانی آنجا معرفی میکند.
ممبره ترکی میدانسته و به علت اقامت سابقش در حلب تا حدی با عربی هم آشنا بوده است. شاه طهماسب به دلیل تهدید از طرف عثمانیان توجه زیادی به پیشنهاد معاهده با ونیز میکند و ممبره به دلیل دانستن ترکی و پذیرایی خوبی که از او میشود، دوستی نزدیکی با چند تن از درباریان مهم پیدا میکند. سبک گزارش وی ادبی نیست؛ اما او شخصی است دقیق و آگاه که تمام مشاهدات خود را ضبط میکند. او از وصف بناهای تبریز، کاخ سلطنتی گرفته تا میهمانیها، انواع پلو و شیوۀ هدیه دادن، از دسیسههای درباری و اینکه مادر شاه میخواهد او را مسموم کند و او را مادرش را به شیراز تبعید میکند گرفته تا وضع لباس پوشیدن یا وصف مجالس عروسی را میدهد. در ضمن وی به درجهای از محرمیت یا صمیمت با دوستان درباری رسیده که دربارۀ آرایش زنانشان حرف میزند و میگوید آنها مرواریدهای درشتی به گردن دارد.
رسیدن خبر معاهدۀ صلح عثمانی و ونیز سبب دلسردی شاه طهماسب میشود. ممبره در سپتامبر 1540 اردوی شاه را ترک میکند، در حالی که دو نامه از شاه و وزیرش خطاب به دوج ونیز و نامهای جعلی خطاب به چارلز پنجم که توسط درباریان تهیه شده بود را همراه دارد. در راه هرمز ممبره گرفتار راهزنانی میشود که همه چیز او را میبرند و یکی از همراهانش را نیز به قتل میرسانند. ممبره خود را به عنوان سفیر ونیز و چارلز پنجم معرفی میکند. حاکم پرتغالی هرمز ظنین میشود که او جاسوس عثمانی است؛ ولی دو فرستادۀ شاه طهماسب که عازم گلکنده بودند او را میشناسند و به دادش میرسند و حاکم وسایل سفرش به گوآ را فراهم میکند. از گوآ به اروپا میرود و بالاخره پس از سختیهای فراوان در 19 آگوشت 1541 به لیسبون میرسد.
برای اینکه دو سفرنامۀ دوم و سوم در چارچوب تاریخی و سیاسی قرار گیرند، دو فصل از کتاب «ایران از دیدۀ سیاحان اروپایی از قدیمترین ایام تا اوایل صفویه» در اینجا آورده شده است. در این دو فصل وضع ایران در برابر عثمانی و سعی بعضی از حکومتهای اروپا ـ به ویژه ونیز ـ برای اتحاد با ایران در برابر عثمانی از طرفی و رابطۀ ایران با پرتغال از سوی دیگر مطرح میشود. منتها فصل مربوط به پرتغالیان و اسپانیولیها تا زمان شاه عباس و تا زمان فتح هرمز به کمک انگلیسیها میرسد. فصل مربوط به سفرنامههای ایتالیایی از روزگار اوزن حسن شروع شده تا زمان شاه عباس میرسد و این سیاحان ضمن تشریح وضع سیاسی و اجتماعی ایران، شخصیت شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس را نیز نشان میدهند.
فهرست مطالب:
سرآغاز
سفرنامۀ بنیامین تطیلی
تصاویر بخش 1
ایران از دیدۀ ونیزیان
گزارش میکائیل ممبره
نامۀ شاه طهماسب
نامۀ وزیر اعظم
تصاویر بخش 2
سفرنامههای پرتغالی و اسپانیولی دربارۀ ایران
سفرنامۀ تنررو به خلیج فارس ایران و بینالنهرین
تصاویر بخش 3
گزیدۀ کتابنامۀ فارسی و عربی
کتابنامه به زبانهای اروپایی
پربازدید ها بیشتر ...
گزارشهایی دربارۀ مختصر عملیاتی در جنوب ایران: رویارویی نظامی بریتانیا و ایل قشقایی در بهار و تابستان 1918 م/ 1336 هـ.ق
سر پرسی سایکس، کلنل ای.اف. اورتون و دیگرانآنچه در این کتاب آمده، مجموعهای از گزارشهای فرماندهان بریتانیایی رشتهعملیاتی است که در بهار و تاب
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
نظری یافت نشد.