۲۲۰۸
۴۶۷
نجوم کهن در آموزه‌های ابن عربی

نجوم کهن در آموزه‌های ابن عربی

پدیدآور: تیتوس بورکهارت [ابراهیم عزالدّین] ناشر: مولیتاریخ چاپ: ۱۳۹۳مترجم: لیلا کبریچی، مهدی حبیب‌زاده مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۱۱۰۰شابک: 1ـ004ـ339ـ600ـ978 تعداد صفحات: ۷۸+۲۲

خلاصه

تیتوس بورکهارت که از شاخص‌ترین اسلام‌شناسان اروپایی عصر حاضر و متفکری سنتی است و خود را متعلق به مکتب حکمت جاویدان می‌داند، در این کتاب به تبیین مبانی هستی‌شناسانۀ حکمت شیخ اکبر در ارتیاط با مفاهیم نجومی و عرفان اسلامی می‌پردازد.

معرفی کتاب

برای دیدن بخشی از صفحات کتاب، لینک فایل پی دی اف (pdf) را در بالای صفحه ببینید.

 

تیتوس بورکهارت که از شاخص‌ترین اسلام‌شناسان اروپایی عصر حاضر و متفکری سنتی است و خود را متعلق به مکتب حکمت جاویدان می‌داند، در این کتاب به تبیین مبانی هستی‌شناسانۀ حکمت شیخ اکبر در ارتیاط با مفاهیم نجومی و عرفان اسلامی می‌پردازد. او در مقام اندیشمندی هنرشناس و مستشرق، در نهایت ایجاز، آموزه‌های شیخ را تشریح می‌کند و سعی دارد از نمادپردازی غنی مندرج در آنها، تصویری جامع و عمیق ارائه دهد.

نخستین فصل این کتاب به تشریح مبانی و مختصات کلی کیهان‌شناسی شیخ و ارتباط آن با تعالیم اسلامی اختصاص یافته است؛ در این فصل با اشاره به دلایل اعتبار نگاه زمین مرکزِ رایج در نجوم کهن، تصویری از ساختار کیهان‌شناسانۀ ارائه‌شده توسط شیخ ترسیم شده است. بورکهارت به این نکته اشاره می‌کند که عبور از نظام زمین مرکز به نظام خورشید مرکز، هم‌چنان در ذیلِ نماد‌پردازی نجومی معنادار است و این گذارِ صورت‌گرفته در رنسانس، نه‌تنها خدشه‌ای به ساختار این دانش وارد نمی‌کند، بلکه معنا و دلالت‌های آن را غنی‌تر می‌سازد. دلیل این امر همان‌‌طور که بورکهارت ذکر می‌کند آن است که نجوم مدرن و نگاه خورشیدمرکز، مبتنی بر حرکت و جاذبه است، در حالی که نجوم کهن، مبتنی بر نور یعنی وجهِ بصریِ اجرام سماوی است. به همین خاطر است که اکتشافات علمی‌ای که به رد نگاه زمین‌مرکز منجر شدند، آسیبی به نظریۀ نجومیِ مذکور وارد نمی‌کنند. باتوجه به این امر و اهمیت محوری ناظر زمینی به عنوان مرکزِ سوژگانی کائنات، شیخ اکبر تبیینی از سلسله مراتب افلاک ارائه می‌دهد که در نموداری نمادین تجسم یافته است. شاید بتوان گفت این مرکزیتِ ناظر زمینی یا شأن سوژگانیِ آدمی، قابل قیاس با نقشِ سوژگانی آدمی در فلسفه‌های پست‌مدرن است و قرائت نمادین این آموزه، می‌تواند ما را از محدودیت ناشی از نقد فلسفۀ روشنگری به تفکر ارسطویی فراتر برد. به همین طریق می‌توان افزود که فلسفه‌های پست‌مدرن با گشایشِ خود به ساحت‌های غیرعینی و به چالش کشیدن خردِ عصر روشنگری، برای امکان‌پذیری فلسفی سنت‌های عرفانی راه‌گشا هستند و امکان گفتگو را میان این سنت‌ها و تفکر معاصر فراهم می‌کنند.

در فصا دوم وجوهِ نمادپردازانه نجوم اسلامی در باب دوازده برج منطقة‌البروج به گونه‌ای بدیع تشریح شده است. مؤلف در ادامه به شرحِ بروج و صور فلکی و خصلت‌های تمثیلی هر یک از آنها می‌پردازد و آنها را با ارجاع به آثار شیخ اکبر، تبیین می‌کند.

فصل‌های سوم و چهارم به تشریح مراتب وجودِ 28 گانه شیخ احتصاص دارند. این فصل‌ها با ارجاع به برخی آثار مهم شیخ یعنی فصوص‌الحکم، عُقلَة‌المُستَوفز و باب 198 از کتاب فتوحات مکیّه به رشتۀ تحریر درآمده‌اند. در آموزۀ ابن عربی، هستی از 28 مرتبۀ وجودی تشکیل شده است که به صورتی دایروی و نه در سلسله مراتبی خطی، آرایش یافته‌اند. این 28 مرتبۀ وجودی مشتمل است بر چهار بخش 7 گانه. بخش اول شامل مراتب اصلی یا وجوه کلی سازندۀ هستی است که از عقل اول یا قلم آغاز می‌شود و به دنبال آن به ترتیب، مراتب نفس کلی، طبیعت کلی، مادۀ اولیه، جسم کلی، شکل کلی و عرش می‌آیند. بخش دوم و سوم از این مراتب 28 گانه، شامل مراتب افلاک 15 گانه است که عناصر بسیط چهارگانه را نیز دربر می‌گیرد. بخش چهارم به موجودات مرکب اختصاص دارد که با مرتبۀ انسان کامل خاتمه می‌یابد.

زبان در این آموزه کارکردی هستی‌شناسانه پیدا می‌کند، چراکه در نگاه ابن عربی، نَفَس آدمی و نَفَس رحمانی، تناظری نمادین دارند. نَفَس آدمی در 28 حرف و نَفَس رحمانی در 28 مرتبۀ وجودی که سازندۀ کل هستی‌اند، جلوه‌گر می‌شود. به عبارت دیگر زبان، تجلّی آدمی است، همان‌گونه که هستی تجلّی خداوند است. خداوند هستی را با دَمِ خود خلق می‌کند و آدمی با دَمِ خود سخن می‌گوید، به بیان دیگر زبان، تقلیدی از عمل الهی آفرینش است. این نقش محوری زبان را در نمادپردازی آموزه‌های عرفان یهود نیز می‌توان مشاهده کرد که در 22 حرف الفبای عبری جلوه‌گر می‌شود.

در فصل پنجم نحوۀ شکل‌گیری و تعیّن یافتن کیفیات بروج و منازلِ مطرح در نمودار فوق‌الذکر، مورد تعیین قرار می‌گیرند. بورکهارت در اینجا به این موضوع می‌پردازد که چگونه این کیفیات و تعیّن نمادینِ کائنات که در لحظۀ تولد، در تعیین کیفیات سوژۀ انسانی نقش دارند، حاصل سنتزی از کیفیات پایه اسماء الهی و بروج و منازلِ مطرح در این نمودار هستند. از جمله موضوعات مندرج در این فصل، کیفیات زمان و مکان است که مبتنی بر نگاهی متفاوت از نگاه دانش مدرن در باب این مضامین است. کیفیت، وجه ذاتی و کمیت، وجه جوهری دارد. لذا زمان و مکان، از وجه ذاتی‌شان دلالت بر کیفیت دارند. لازم به ذکر است در اندیشۀ بورکهارت، ذات دلالت بر وجهِ فعّال و مردانۀ هستی دارد و با مفاهیمی مانند یانگ (در تائوئیسم) و پوروشا (در هندوئیسم) متناظر است و جوهر حاکی از وجه منفعل و زنانۀ هستی است که باین و پراکریتی در تناظر است. در تفکر سنتی، زمان و مکان بیش از ان که ماهیت کمّی داشته باشند، مقولاتی کیفی هستند و دانش نجوم کهن اساساً مبتنی بر چنین کیفیاتی است. مقولات کمّی معمولاً در مقادیر بیان می‌شوند، حال آنکه کیفیات را نمی‌توان به کمک مقادیر نشان داد. از آنجا که زمان، نسبت به مکان، به تجربۀ فردی و سوژگانی آدمی بستگی بیشتری دارد، می‌توان آن را نسبت به مکان کیفی‌تر دانست، از این‌رو وجهِ ذاتی آن نسبت به مکان، بیشتر است. فهم مضامین نجوم کهن منوط به فهم کیفیت مکانی است. یک مکان در جهات مختلف، کیفیات مختلفی دارد و نامتناجس است. لذا تعینات کیفی فضا، ریشه در جهات دارند. در این کتاب منظور از جهات، خطوطی فرضی هستند که ناظرِ انسانی به سوی گنبد آسمان امتداد می‌یابند. همان‌طور که مؤلف در متن به آن اشاره کرده است. جهات مختلف آسمانی، فاقد تعیّن‌اند و با نسبت دادن تعیّن خاصی به یکی از آنها، بقیه قابل تعریف می‌شوند. این امر در نجوم کهن از طریق نقاطِ چهارگانه انقلابین و اعتدالین یا نقاطِ سَمتُ‌الرَأس و تَحتُ‌الارض در نمودارهای فردی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

از سوی دیگر همان‌طور که کیفیات مکانی به واسطۀ جهات تعیین می‌شوند، کیفیات زمانی نیز از طریق مراحل یک دورِ زمانی (مثل فصول سال) تعیّن می‌یابند و این مراحل، همان نقشی را ایفا می‌کنند که جهات مکانی در تعیین کیفیت مکان دارند. از این منظر می‌توان مثلاً چهار فصل سال را با چهار جهت اصلی متناظر دانست، امری که در برخی آموزه‌های کهن به وضوح ذکر شده است. موضوع مهم دیگر این است که سرعت حوادث در دوره‌های زمانی مختلف یکسان نیست، بلکه هر چه به پایان دور نزدیک می‌شویم، شاهد افزایش سرعتِ گذر زمانی هستیم. برای نمونه در فصل پنجم، مؤلف به این مسئله اشاره می‌کند که شیخ اکبر، مدت زمانی را برای غلبۀ هر یک از بروج در نظر می‌گیرد که این زمان‌ها با هم برابر نیستند و روندی نزولی دارند (از برج حمَل که دورۀ غلبۀ آن 12000سال است تا برج حوت که دورۀ آن به 1000 سال کاهش یافته است). این روند نزولی ادوار زمانی را در دیگر فرهنگ‌های باستانی نیز می‌توان مشاهده کرد. بری نمونه هزیود از دوران‌هایی 12000 ساله سخن می‌گوید که شامل چهار دورۀ 4800، 3600، 2400، 1200 ساله‌اند.

فهرست مطالب کتاب بدین قرار است:

پیش‌گفتار مترجمان

1. مراتب افلاک و مبانی نظری نجوم

2. تکوین و دلالت‌های معنایی منطقة البروج

3. پیوندهای نمادین ماه و خورشید و تجلی نفس رحمانی در منازل قمر

4. تجلی اسماء الهی در چرخۀ مراتب وجود

5. تکوین بروج و نسبت آنها با منازل قمر

نظر شما ۰ نظر

نظری یافت نشد.

پربازدید ها بیشتر ...

پرده پرده تا وصال؛ شرح جامع اصطلات و مشکلات کشف المحجوب هجویری (دو جلد)

پرده پرده تا وصال؛ شرح جامع اصطلات و مشکلات کشف المحجوب هجویری (دو جلد)

هاجر خادم، رضا اقدامی

خواندن نثر مصنوع و غامض کتب عرفانی همواره جویندگان علم را دچار سردرگمی کرده و چه‌بسا آنان را از مطال