آیینۀ اسکندر: بازنویسی کتاب شرفنامه اثر نظامی گنجوی
خلاصه
آیینۀ اسکندر نام دیگر شرفنامه است. مثنوی شرفنامه پنجمین دفتر از پنج گنج نظامی گنجهای است که در سالهای پایانی قرن ششم هجری سروده شده است.معرفی کتاب
نظامی گنجهای یکی از معتقدان صمیمی دین حنیف اسلام است که خود میگوید در ابیات شعر من هر آنچه که دور از شرع و ادب است را قلم بکشید و نادیده بگیرید. این حکیم شاعر، خطیب شهر گنجه بوده و در خطاب به بهرامشاه فخرالدین حاکم ارزنگان میگوید: اگر نمیتوانم به دیدن تو بیایم، در همین گنجه به نام تو خطبه میخوانم:
باز چو دیدم همه ره شیر بود پیش و پسم بستۀ شمشیر بود
لیک درین خطۀ شمشیربند بر تو کنم خطبه به بانگ بلند
توحیدها، مناجاتنامهها و معراجنامههای نظامی در آغاز و پایان مثنویهای وی، اعتقاد راستین او دربارۀ اسلام و خدا و پیامبر اسلام را نشان میدهد و در مورد حضرت علی (ع) و ولایت آن حضرت به مناسبت زمان و تعصبات عوام به راز و رمز میگوید.
آیینۀ اسکندر نام دیگر شرفنامه است. مثنوی شرفنامه پنجمین دفتر از پنج گنج نظامی گنجهای است که در سالهای پایانی قرن ششم هجری سروده شده است و نظامی گنجهای خود این مثنوی رازناک را «شرفنامۀ خسروان» مینامد:
از آن خسروی مَی که در جام اوست شرفنامۀ خسروان نام اوست
هدف اصلی نظامی از سرودن این مثنوی خردمندانه، در نظر اول شرح و گزارش تاریخ افسانهای اسکندر مقدونی است و در نگاه دیگر شاعر رمزگوی بهانهای ساخته است تا جغرافیای تاریخی جهان را در قرن سوم پیش از میلاد با فرهنگهای گوناگون آن زمان به نظم بیاورد و اثری ضد حماسی بسازد و اسکندر را به عنوان رهاییبخش انسانها از زیر یوغ ستمکاران و فرمانروایان خودکامۀ جهان در آب و خاک ربع مسکون معرفی کند.
نظامی در پیگیری هدفهای خویش، عجایب و غرایب جهان را چنانکه شنیده و خوانده در جایجای کتاب شرفنامه بازگو کرده است که در همین دفتر به نثر نوشته شده است.
شرفنامۀ نظامی بخش نخستین از اسکندرنامه است و بخش دوم این مثنوی را اقبالنامه یا خردنامۀ اسکندری نام نهاده است. در شرفنامه اسکندر را به آبادانیهای جهان میبرد و او فاتح جهان است؛ ولی در اقبالنامه اسکندر به دشت و کوه میرود و صفت پیامبری دارد و آنجا از فلسفه و حکمت سخن به میان میآید و شرق و غرب جهان را از شبه جزیرۀ اسپانیا میگردد و شاعر به قصد اثبات کروی بودن زمین و بیان فلسفۀ یونان و شهر اوتاد عرفان و اسلام قلم میزند و این هر دو کتاب را «اقبال اسکندری» عنوان میکند.
در مثنوی شرفنامه چندان اثری جدی از ایرانیگری و شاهپرستی و حتی مقولۀ میهن و تعصبات ملی به چشم نمیخورد و شاعر در واپسین دمهای دوران زندگی و پیری خود، جنگ را محکوم میکند و به صلح و آشتی و دادگری میاندیشد و بر آن باور است که عامل اصلی جنگها، موضوع اقتصاد و نابرابریهای طبقاتی است و در این پیکار زندگانی، گرسنگان و مستضعفان به جان میکوشند.
شرفنامه را میتوان در مجموع یک اثر چندوجهی دانست که فلسفۀ تشکیل حکومتها را بررسی میکند و از دیدگاه فرهنگ قرن ششم ایران اسلامی تاریخ و فرهنگ پانزده قرن پیش از زمان شاعر را بازگو میکند و به برخورد تمدنها و نقل رویدادهای تاریخی و افسانهای نظری غیرمرسوم و نوین دارد که بیش از همه رویارویی دو تمدن اسطورهای یونان و ایران مورد توجه شاعر عارف و خداشناس و مسلمان قرار میگیرد و به حکومت زنان در آذربایجان و حضور فرزانگان در استخر فارس اشاره میکند و دو فرهنگ عارفانۀ هند و فلسفی چین را در پردهای از ابهام به معرض تماشا میگذارد و هنر چین و روم را در فصلی جدا از حکومت یونان و و دانش و سیاست ایرانزمین مورد بحث قرار میدهد.
نظامی بسیار علاقمند است به شیوهای طبقهبندی شده و روشن، جغرافیای تاریخی مربوط به هفت اقلیم از ربع مسکون را بشناسد و بشناساند، اما به دلیل اسناد و مدارک ناقصی که در دسترس داشته، لغزشها و خطاهایی در تشخیص و تعریف برخی از شهرها و آتشکدهها و حتی ولایات و ایالات در گزارش وی دیده میشود که از دیدگان علم مسالک و ممالک دارای نقص و سهو قطعی است؛ چنانکه جایگاه آتشکدههای خودیسوز و آذرگشب را به روشنی نمیداند کجاست و کشور چین را مملکت ترکان میداند و برای رسیدن به آن اسکندر را از هندوستان به تبت میبرد و از چین به تبت میبرد که همین چین را نیز ترکستان میداند.
سخنان و کلمات سخته و استوار شرفنامه همانند پنج مثنوی دیگر وی شاهدی صادق بر این ادعاست و نگاه و باور ویژۀ این سخنور به کاربرد اصطلاحات و کنایات و واژگان فارسی و دوری از استعمال کلمات عربی در اسکندرنامه قابل توجه است و جلوهای خاص دارد.
در پایان همین مثنوی شریف شرفنامه است که چون میخواهد ملک نصرةالدین ابوبکر پسر جهان پهلوان را ستایش کند، به رمز بهانهای میسازد و همۀ دگرگونیهای تاریخ اسکندر را در یک سطر خلاصه میکند و میگوید: ای پادشاه بدان که اگر مردم حبشه و مصر و ایران و هند و چین و روس، پادشاهان خود را رها کردند و اسکندر را به دادخواهی خواستند و بیگانهای را بر زادگاه خویش فرمانروا کردند، به خاطر آن بود که از کارهای فرمانروای خویش ناخرسند بودند و برای رهایی از بدلگامیهای اسب گرانقدر خویش به خر بیگانه روی آوردند و بر وی سوار شدند.
اکنون خلاصۀ رازها و رمزهای شرفنامۀ آیینۀ غیب در این دفتر با نام و عنوان «آیینۀ اسکندر» فراهم آمده است و نگاهی هر چند گذرا به فهرست مطالب این دفتر، منحنی نمایش سیر و سفر اسکندر و موضوع سخن نظامی شاعر فارسیگوی گنجه را نشان میدهد.
پربازدید ها بیشتر ...
زندگینامه و خدمات علنی و فرهنگی محمدتقی بهار (ملکالشعراء)
جمعی از نویسندگان زیرنظر کاوه خورابهبیشک در ساحت ادبیات و فرهنگ ایران معاصر، بهویژه در زمینۀ ارتباط با ادبیات کهن و پربار ما که بزرگان
سنت زیباشناسی آلمانی
کای همرمایستردر اواسط قرن هجدهم در آلمان رشتۀ فلسفه نوینی پدید آمد مبتنی بر افکار و ایدههایی از بریتانیاییها و
منابع مشابه بیشتر ...
نظامی و هفت پیکر
سیروس شمیساچرا داستانهای «هفتگنبد» این همه جذاب است؟ در این کتاب به این پرسش پاسخ داده شده است و در کنار آن ب
نظامی گنجهای
جلال خالقی مطلقابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی، بزرگترین سرایندۀ منظومههای عاشقانۀ فارسی، یکی از پنج
دیگر آثار نویسنده بیشتر ...
غزلنامه های حافظ: شرح و تفسیر شصت و چهار نامه از دیوان غزلیات حافظ شیرازی
بهروز ثروتیاندر این کتاب حدود شصتوچند غزل به عنوان نامههای خواجه حافظ شیرازی مطرح و گزارش شده است. بیگمان در د
بازنویسی و نقد المعجم فی معاییر اشعار العجم؛ عروض و قافیه و بدیع به زبان ساده
بهروز ثروتیاناین کتاب بازنویسی سادۀ کتاب گرانقدر «المعجم فی معاییر الشعار العجم» نوشتۀ شمسالدین محمد پسر قیس از
نظری یافت نشد.