دیوان کامل اشعار شاطرعباس صبوحی قمی
خلاصه
این کتاب دربردارندۀ اشعار شاطر عباس قمی و پژوهشی کامل دربارۀ اشعار و زندگی اوست.معرفی کتاب
شاطرعباس متخلص به صبوحی، به سال ۱257 در شهر قم ولادت یافت. نام پدر «محمدعلی» بود.
صبوحی صدایی بم و مردانه و گیرا داشت. راجع به خلق و خویش گفتهاند: خوشمشرب، مصاحبتش دلپذیر و مطبوع بود. اغلب فکور و اندیشناک به نظر میرسید. در هنگام کار همیشه پیراهنی تمیز و پاک به تن میکرد و پیشبندی لطیف میبست؛ ولی در بیرون از محل کار سرداری ماهوت آبی کمر چین دربر مینمود. زلفانش انبوه و تا پشت گردنش افتاده بود. در شرح حالش آمده است: از شاعران خوشقریحه، خوشذوق و با استعداد کافی در غزل و رباعی بوده است. اشعارش بسیار روان و ساده و در خور فهم عموم طبقات است. شاطرعباس غیر از غزلیات آثار دیگری از قبیل «مسمطات»، «رباعیات» و «دوبیتی» از خود یادگار نهاده است. وفات شاطرعباس صبوحی به سال ۱۳۱۵ در تهران اتفاق افتاد.
آنچه از بررسی در دستنوشتهها، تذکرهها و جُنگهای ادبی دربارۀ شاطرعباس به دست میآید این است که زندگی این شاعر همچون دیوان اشعارش دستخوش روایت قصههای مجهول و مجعول گردیده است؛ ولی نگارنده پس از چند سال تحقیق و پژوهش دربارۀ زندگی و اشعار این شاعر مردمی و کوچه و بازار عقیده دارد که: شاطرعباس شاعری بااستعداد و خوشذوق بود که اشعار و سرودههایش از دل برمیخاسته و به دل مینشسته و مقبول طبع مردم اجتماع بوده است. آنچه در زندگی شاطرعباس تأثیر گذاشت و او را به شعر و شاعری و شوریدهحالی کشید، عشق نافرجام دوران جوانیاش به دختری به نام گلچهره در روستای جعفرآباد قم بود که در هیچ یک از نوشتههای ذکر شده به آن اشاره نشده است. عشقی که با فوت نابهنگام گلچهره در تهران پس از پیوستن به شاطرعباس، تمامی هستی و وجود او را به آتش کشید و زبانههای لهیب سوزان آن به صورت شعرهای دلنشین و غزلیات آتشین، از ذهن و زبان وی جاری شد.
آنچه به طور کلی میتوان دربارۀ زندگی و شعر وی بیان کرد این است که وی در دوران کودکی در مکتبخانۀ روستای محل زندگیش، سواد خواندن و نوشتن را آموخته بود و با توجه به اشعاری که سروده و ذوق و صناعاتی که در آن به کار برده، از حداقل اطلاعات و مطالعات لازم برای سرودن شعر برخوردار بوده است.
میزان مقبولیت شعر و سرودههای شاطرعباس در زمان خود وی به حدی بود که شعرای بنام زمان او مانند ملک الشعرای بهار از غزل زیبایی که او سروده بود، استقبال کرده و در اقتفای وی سرودهای دارد که با همۀ تسلط و استادی بهار، غزل وی به پای غزل شاطرعباس نمیرسد. برای مقایسۀ سرودهها، ابتدا چند بیت از غزل معروف شاطرعباس را میآوریم:
آسمان گر ز گریبان قمر آورده بــرون از گریبان تو خورسید سرآورده برون
به تماشای خط و خال رخ چون قمرت دلم از روزنۀ دیده سرآورده بـــرون
غزل استاد ملک الشعرا بهار به این شرح است:
لالۀ خونین کفن از خاک سرآورده برون خاک مستورۀ قلب بشر آورده بــرون
نیست این لالۀ نوخیز که از سینۀ خـاک پنجۀ جنگ جهانی، جگر آورده برون
رمزی از نقش قتال است که نقاش سپهر بر سر خامه زدود و شرر آورده بـرون
فرد دیگری که به زیبایی از شعر شاطرعباس استقبال کرده و دو مصرع از او را تضمین نموده، محمد تجربهکار «همایون صنعتی» است. وی از شعرای خوشقریحهای است که دارای افکار و اشعار عرفانی بوده و در ابداع و نوآوری مضمون، کمال دقت و توانایی را از خود نشان داده است.
اشعار شاطرعباس بسیار سلیس و روان و ساده است، به طوری که عموم طبقات مردم از خواندن و فهمیدن آن لذت میبرند. آنچه در نوشته و گفتۀ دیگران دربارۀ شاطرعباس محرز است، بدیههسرایی و حاضرجوابی وی است. همین امر سبب شده تا از زندگانی ساده و عرفانی وی قصهها و حکایات و لطیفههای فراوانی باقی بماند.
دربارۀ حاضرجوابی و تسلط وی به بدیههسرایی میگویند روزی چند تن از شعرای بدیههسرا در انجمنی گرد آمده و مشغول طبعآزمایی بودند. گفتگو به جایی رسید که چه کسی میتواند زودتر از دیگران از لغات «ترنج»، «نردبان»، «چراغ» و «غربال» رباعی بسازد. حاضران قلم و کاغذ به دست گرفته و سخت مشغول طبعآزمایی بودند. در چنین جمعی ناگهان مردی قلندر که موهای بلندش تا گردن رسیده و در آستانۀ در ایستاده بود، با کسب اجازه از جمع پیشنهاد کرد این لغات را در یک بیت شعر بیاورد. شاعران انجمن که همگی سرشناس بودند و نتوانسته بودند رباعی اقتراحی را بسرایند، از ادعای آن مرد قلندر در شگفت شده و به تمسخر در او نگریستند و گفتند بیت مورد نظر خود را بیان کند. آن قلندر که شاطرعباس بود، فی البداهه سرود:
ترنج وصل تو چیدن به نردبان خیال چراغ در ره باد است و آب در غربال
شاعران بدیههسرا غرق در شگفتی و تحسین شدند و به برتری و استادی وی ایمان آوردند.
یکی از غزلیات وی با عنوان «نقطۀ خال تو» بدین ترتیب است:
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان كه فقیه بخورد روزۀ خود را به گمانش كه شب است
زیر لب وقت نوشتن همه كس نقطه نهند این عجب نقطۀ خال تو به بالای لب است
یارب این نقطۀ لب را كه به بالا بنهاد؟ نقطه هرجا غلط افتاد، مكیدن ادب است
شحنه اندر عقبست و من از آن میترسم که لب لعل تو آلوده به ماء العنب است
منعم از عشق كند زاهد و آگه نبود شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
گر «صبوحی» به وصال رخ جانان جان داد سودن چهره به خاک در كویش سبب است
پربازدید ها بیشتر ...
گزارشهایی دربارۀ مختصر عملیاتی در جنوب ایران: رویارویی نظامی بریتانیا و ایل قشقایی در بهار و تابستان 1918 م/ 1336 هـ.ق
سر پرسی سایکس، کلنل ای.اف. اورتون و دیگرانآنچه در این کتاب آمده، مجموعهای از گزارشهای فرماندهان بریتانیایی رشتهعملیاتی است که در بهار و تاب
ایل بختیاری در دورۀ قاجار
آرش خازنیموضوع این کتاب تأثیر متقابل حکومت و ایل در حاشیۀ ایران در دورۀ قاجار است. بررسی تاریخ اتحادیۀ ایلی ب
منابع مشابه بیشتر ...
فرهاد دفتری و مطالعات اسماعیلیه
فریبا عباسپوردر این کتاب کوشیده شده است روششناسی عام و خاص فرهاد دفتری در مطالعات اسماعیلیه بررسی و تحقیق شود. م
سفرنامۀ عتبات عالیات و هند
میرزا محمدحسین شمسالعلماء گرکانیشمسالعلماء در سال 1304 قمری برای تدریس آقاخان سوم، نوۀ آقاخان محلاتی رهبر اسماعیلیه به هند رفت .در