قصههای مشدی گلین خانم
خلاصه
لارنس پل الول ساتن، شرق شناس و ایرانشناس مشهور هنگامی كه در زمان جنگ جهانی دوم در ایران مامور بود، با پیرزنی ایرانی آشنا شد كه گنجینهای گرانبها و پایانناپذیر از قصههای عامیانه ایرانی را در حافظه داشت. الول ساتن ارزش این گنجینه را دریافت و طی جلساتی متمادی بسیاری از آنها را دقیقا همچنان كه گلین خانم بر زبان میآورد بر روی كاغذ آورد. به همت او بخش مهمی از میراث فرهنگی عامۀ ما از دستبرد زمان نجات یافت و اینجا آنها را به همانگونه كه او شنیده میخوانید.معرفی کتاب
لارنس پل الول ساتن، شرق شناس و ایرانشناس مشهور هنگامی كه در زمان جنگ جهانی دوم در ایران مامور بود، با پیرزنی ایرانی آشنا شد كه گنجینهای گرانبها و پایانناپذیر از قصههای عامیانه ایرانی را در حافظه داشت. الول ساتن ارزش این گنجینه را دریافت و طی جلساتی متمادی بسیاری از آنها را دقیقا همچنان كه گلین خانم بر زبان میآورد بر روی كاغذ آورد. به همت او بخش مهمی از میراث فرهنگی عامۀ ما از دستبرد زمان نجات یافت و اینجا آنها را به همانگونه كه او شنیده میخوانید.
چگونگی گردآوری و انتشار این قصهها خود قصهای جالب و شنیدنی دارد که شرح آن در مقدمه کتاب آمده است. در بحبوحه جنگ جهانی دوم و در دورانی که ایران در اشغال نظامی نیروهای متفقین بود، مرد انگلیسی جوانی که سی سال بیش نداشت، در سال ۱۹۴۳ میلادی، مأموریت مییابد تا صدای دولت متبوع خود را به نام «صدای انگلیس» در بخشی از رادیو تهران دایر کند. البته این اولین بار نبود که «لورنس پول اِلوِل-ساتِن» به ایران میآمد؛ او چند سال پیش از این، بهعنوان کارمند یک شرکت بزرگ نفتی بریتانیایی، به ایران آمده و با این سرزمین و مردمانش آشنا شده بود. حس کنجکاوی و برخورد دوستانهاش با مردم و نیز آشنایی با زبان فارسی و علاقه به فرهنگ و تمدن ایرانی، زمینۀ همدمی و همزبانی او را با مردم کوچه و بازار فراهم میآورد و چنین است که در اوقات فراغت و در کنار انجام مأموریتی که بهعهده داشته است، به مجالس و محافل و میهمانیهای ایرانی راه مییابد. دوستی او با خبرنگاری ایرانی و رفت و آمد به خانه او موجب آشناییاش با پیرزنی به نام «مشهدی گلین خانم» میشود. وقتی این پیرزن میفهمد که این جوان انگلیسی طبعاً کم حرف است، برایش روایت فارسی قصه معروف «هرکسی حرف بزنه باید به گوساله آب بده» را تعریف میکند. بعدها معلوم میشود که مشدی گلین خانم با وجود آنکه بیسواد بود، گنجینهای پایانناپذیر از قصههای عامیانه را در حافظه داشت و به هر مناسبتی یکی از آنها را تعریف میکرد. این پیرزن به گفته خودش قادر بود یک سال تمام قصه تعریف کند، بدون آنکه یکی از قصهها تکراری باشد. الول ساتن که پس از این آشنایی جزو شنوندگان علاقهمند قصههای گلین خانم به شمار میرفت و بهطور مرتب، آخر هر هفته، او را در خانۀ دوستان خود ملاقات میکرد، حدس میزد که کل گنجینۀ قصههای این قصهخوان پیر، میبایستی بیش از هزار قصه و لطیفه باشد.
مشدی گلین خانم تاریخ دقیق تولد خودش را نمیدانست، ولی حدوداً هفتادساله مینمود، معلوم نبود از کجا میآید. اما با توجه به نام «گلین» و از آنجا که زبان ترکی را خوب میدانست، بهنظر میرسید که از شمال غرب ایران میآید. البته مدت زیادی بود که در جنوب تهران زندگی میکرد. در طول عمرش خیلی کم از تهران خارج شده بود؛ فقط چند بار به قصد زیارت به شهرهای نجف و کربلا و مشهد و دیگر اماکن مقدس شیعیان رفته بود. گلین خانم زندگی خود را با پرستاری از بچههای خانوادههای ثروتمندِ بالای شهر تهران تامین میکرد. حالا هم که پیر و فرسوده شده بود و توان این کارها را نداشت، هنوز مهمان عزیز خانوادههایی بود که او را میشناختند و از شنیدن قصهها و لطیفههایش لذت میبردند.
الول ساتن رفتهرفته چنان مجذوب و محسور قصههای مشدی گلین خانم میشود که تصمیم میگیرد هربار که پای صحبتهای این پیرزن مینشیند، متن قصههای او را ثبت کند. شگفتا که او در آن زمان، با وجود اشتغال در اداره رادیو، هیچگونه دستگاه ضبط صوت در اختیار نداشته است، باری، او متن قصهها را همانگونه که به لهجه عامیانه تهرانی میشنیده، لغت به لغت، بر روی کاغذ میآورده و از این طریق اسنادی ارزشمند از ادبیات عامیانه فارسی به دست ما رسیده است. دستنوشتههای او واضح و صحیح و نمایانگر تسلط کامل یک خارجی به زبان فارسی است. جالب آنکه اغلب اوراقی که این قصهها بر روی آنها نوشته شده است، خود اسنادیند که وضع اسفبار آن دوران را بازگو میکنند. نخست آنکه به دلیل کمبود کاغذ و لوازم تحریر، ورقههای کاغذ به اندازه و جنسهای مختلف، به طور منظم به هم چسبانده شدهاند. اغلب قصهها با مداد کمرنگ و کند روی کاغذ رنگی نوشته شده است. افزون بر اینها کمتر برگ کاغذی را در میان اوراق میتوان یافت که متن قصهها بر دو روی آن نوشته شده باشد؛ چراکه کاغذها، یا فُرم تلگرام اداره پست ایران است، یا اطلاعیههای برنامههای رادیویی «صدای انگلیس» یا کاغذهای ضخیمی که بر روی دیگر آنها گزارشهایی نوشته شده است یا شعارهای تبلیغاتی و تصاویری درباره وقایع جنگ جهانی دوم در اروپا و شمال آفریقا به چشم میخورد که همه نمودار وضع تأسفبار آن زمان است.
گردآورندۀ این قصهها چهار سال تمام ـ از ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۷ میلادی ـ در ایران میماند و در مجموع ۱۱۷ قصه را که خود از زبان گلین خانم شنیده روی کاغذ آورده است. یک سال بعد از خروج او از ایران، در سال ۱۳۲۷ خورشیدی، قصهگوی پیر ما، مشدی گلین خانم، میمیرد.
کرّۀ دریایی، زن علی غصه خور، عروسک بلور، حاتم طائی، غول و آدم دوسره، علی بونهگیر، سه آدم بخیل، فاسق چادر به سر، داد و بیداد، ننه مومی، حکیمباشی قیافهشناس، درس اکونومی، قصۀ باورنکردنی، دوستی مرد رنگرز و مرد سلمانی، برادر عوض ندارد، صاحب منصب و زن آژان، شوهر باغیرت و ... عناوین داستانهای این مجموعه هستند.
پربازدید ها بیشتر ...
فرهنگ نامهای کهن و باستانی استان مازندران
مصطفی پاشنگ1160 نام کهن و باستانی در استان مازندران شناسایی و ریشهیابی شده که در این کتاب گزارش شده است، استوا
آوازهای ناخواندۀ قوی پیر تنهای مهاجر؛ ایلیا به روایت ایلیا در گفتگو با ایلیا فابیان
حسن شکاری و لیزا ویوارللیاین کتاب حاصل گفتگوی حسن شکاری و لیزا ویوارللی با ایلیا فابیان شاعر ایتالیایی است که ایلیا در این گف
نظری یافت نشد.