فرخنامه: دایرةالمعارف علوم و فنون و عقاید
خلاصه
این کتاب که از نثر فاخر و سرشار از تشخص قرن ششم هجری حکایت دارد و خواننده را با چنین نثر روان و زیبایی آشنا میکند، دایرةالمعارفی است در علوم و فنون و عقاید. «فرخنامه» دربردارندۀ مجموعهای از واژهها و ترکیبات و اصطلاحات نادر و باارزش فارسی است.معرفی کتاب
این کتاب که از نثر فاخر و سرشار از تشخص قرن ششم هجری حکایت دارد و خواننده را با چنین نثر روان و زیبایی آشنا میکند، دایرةالمعارفی است در علوم و فنون و عقاید. «فرخنامه» دربردارندۀ مجموعهای از واژهها و ترکیبات و اصطلاحات نادر و باارزش فارسی است.
نام اين كتاب در مراجع و در خود نسخ به سه وجه ديده مىشود: فرخنامه، فرحنامه، فرجنامه. اينكه بعضى از كاتبان و به تبع آنان، جمعى از فهرستنويسان و مستشرقان نام كتاب را فرحنامه نوشتهاند و حتى فلوگل در كشف الظنون چاپ خود همين وجه را اختيار كرده، منحصراً بدين سبب است كه چون مؤلّف در تأليف خود بر نزهتنامه نظر داشته مناسبت معنوى ميان دو كلمۀ فرح و نزهت موجب آن شده است كه نام اصلى و حقيقى كتاب بر محققان مكتوم مانده است و فرحنامه را مرجح دانستهاند.
اما نام كتاب بىكمترين ترديدى فرخنامه است. بدين دليل كه مؤلف در دو جاى كتاب ضمن عباراتى چند نام كتاب را از باب مناسبت با لفظ فرخ تركيب ساخته و اين «بازى لفظ» خود روشنترين برهان بر تسميۀ كتاب بر «فرخنامه» است نه «فرح» و آن موارد بدين شرح است: «زيرا كه نام اين كتاب فرخنامه است، اين نيز فرخ دانستيم». (ص ٢١٠) «كه نام كتاب فرخنامه است تا فرخى زيادت باشد». (ص 343)
جمالى اين كتاب را براى فرزند مخدوم خود (ظاهراً) موسوم به ابوالقاسم و به نام وزيرى كه مجد الدين احمد بن مسعود نام داشته است در هيجده سالگى به سلک تأليف درآورد، به دليل اين عبارت و بيت كه در مقدمۀ كتاب مىخوانيم:
«و همچنين توقّع است به كرم متأهّل كه اين ضعيف در حال جمع كردن اين [كتاب] كامل الآداب نبود و سال به بيست نرسيده و اثر محاسن بر عارض او نو پيدا آمده. اكنون ابتدا كنيم به يادكردن شكر و سپاس بار خداى كه مرا هدايت دادى تا هم در كودكى تأليفى سازم كه تا ابد يادگار ماند و توفيق دريغ نداشتى ....
در سال ده و هشت به نظم چو جواهر در سلك ظهور آمده است از صدف دل ....»
مؤلف به شرحى كه در مقدمه مىنويسد پيش از تأليف كتاب فرخنامه، منظومهاى به نام طارق و جوزا سروده بوده است كه اكنون در مراجع و فهارس نشانى از آن ديده نمىشود و نسخهاى هم از آن تاكنون به دست نيامده است.
مؤلف در تدوين كتاب فرخنامه به آثار دانشمندانى مانند محمد بن زكرياى رازى، بيرونى، ابن سينا، عطارد حاسب، عمر خيام، كيخسرو شيرازى، هرمزد، شغيوثا، يعقوب كندى نظر داشته است و از كتب و مآخذى هم تصريحا بدين شرح نام مىبرد: اختيارات كندى، كتاب فلاحة، كتاب نيرنج.
لغتهاى نادر و باارزش فرخنامه را از چند دست مىتوان شمرد:
يک نوع تركيباتى است مانند پاىكوفت، زودآموز، حاجتروا، نيکپوى، بادانگيز، بادافگن، ديرگوار، بدگوار، جفاور، شادخواره، دلكوبه، دمادما، دهاندميده، گلخانه (لانه)، راستاراست كه مؤلف هر يک را در جاى خود به استادى نشانيده است و تکتک آنها امروز نيز مىتواند مورد استعمال قرار گيرد، فى المثل به جاى «نفاخ» «بادانگيز» و به جاى «بدهضم» «بدگوار» را مىتوان به آسانى به كار برد.
نوع ديگر افعال و كلماتى است چون صحبت كردن به معنى مجامعت، بيدار به معناى هوشمند، هموار به معناى معتدل، پيشينگان معادل پيشينيان، گروههكردن، كردار به معناى مثل و گرفت به جاى گرفتن و جمنده به معناى جانور و نيز اصطلاحاتى چون رندش، چربش.
نوع ديگر اسامى مهجور جانوران است مانند شگالگربه، بالشهمار، ديوچه، كرپاسو، كاسهپشت. نوع ديگر صورت قديمى استعمال كلمات است مانند زردآلو، شفتالود، سنب، دنب، انبرود (امرود)، استه، چوزه.
نوع ديگر لغات مهجورى است كه در متون قديم مورد استعمال داشته و آرامآرام از ميان رفته است. مانند آژخ، كش، درن، هرشه، تخمه، بوشاسب، منه (فك)، وارن، كالوج، فله، شتالنگ، مانگ، ناخنه، سخاله.
نيز در اين متن يكى ضرب المثل كهن مندرج است كه در اين جا نيز نقل مىكنيم: «تخمى كه كلنگ ديد، نرست». ضمنا مناسب است به طور توضيح گفته شود كه عدهاى از لغات مورد استعمال اين مؤلف كه خود يزدى است بر زبان كنونى مردم يزد سارى است و امكان دارد كه هم استعمال محلى بوده است؛ مانند مگس انگبين (زنبور عسل كه امروز هم در يزد مگس عسل گفته مىشود، سعدى هم استعمال كرده)، كاسهپشت (لاكپشت)، تخمه، هرشه، بالشه مار (كه بالشته مار مىگويند)، كهره (كره).
این کتاب در شانزده مقالت آمده که بدین ترتیب است:
مقالت اول: در منافع انسان و بهایم دو فصل است.
مقالت دوم: در منافع طیور و هوام و حشرات دو فصل است.
مقالت سوم: در منافع الاشجار و الاسفرهم و البقول و الحبوب و الغلات و ما یشبهه، هفت فصل است.
مقالت چهارم: اندر حشایش و در دو فصل است.
مقالت پنجم: در صموغ بیست و دو نام
مقالت ششم: در جواهر و اجساد و احجار و مولد و معمول و معدنی در هفت فصل.
مقالت هفتم: در معرفت داروها و طبع آن و عطرها در دو فصل.
مقالت هشتم: در روغنها و دانستن علم فراست در دو فصل.
مقالت نهم: در معرفة الاکتاف و مدخلی در نجوم و معرفت موافقت و مخالفت در سه فصل.
مقالت دهم: در اختلاجات اعضاء و جدول حیات و ممات و معانی الفاظ پهلوی در سه فصل.
مقالت یازدهم: در صفت زهرها و تریاکها و حیلت که درو کنند در دو فصل.
مقالت دوازدهم: در محلول کردن زر و مروارید و طلق و شبه در چهار فصل.
مقالت سیزدهم: در عجوبها که خداوندان زرق نمایند در کتابی که زینة الکواکب خوانند در دو فصل.
مقالت چهاردهم: در خواتیم الکتب.
مقالت پانزدهم: در ادعیۀ کواکب.
مقالت شانزدهم: در دخنه و زی حاجتخواه.
پربازدید ها بیشتر ...
ماهنامۀ شهر کتاب، سال دوم، مهر 1395، شمارۀ 12
جمعی از نویسندگان به سردبیری حسین فراستخواهدوازدهمین شماره مجله شهر کتاب منتشر شد.
پرده پرده تا وصال؛ شرح جامع اصطلات و مشکلات کشف المحجوب هجویری (دو جلد)
هاجر خادم، رضا اقدامیخواندن نثر مصنوع و غامض کتب عرفانی همواره جویندگان علم را دچار سردرگمی کرده و چهبسا آنان را از مطال
نظری یافت نشد.