۱۸۷۵۹
۰
شرح سادۀ گلشن راز

شرح سادۀ گلشن راز

پدیدآور: شیخ محمود شبستری مصحح: بهروز ثروتیان ناشر: شرکت چاپ و نشر بین المللتاریخ چاپ: ۱۳۸۸(چاپ سوم)مکان چاپ: تهرانتیراژ: ۳۰۰۰شابک: 1_214_304_964_978تعداد صفحات: ۴۴۳

خلاصه

شیخ شبستری مثنوی گلشن راز را در ماه شوال سال 717 هجری سروده است و در این هنگام وی حدود سی سال داشته است. این مثنوی زیبا و عارفانه در پاسخ به نامۀ یکی از بزرگان اهل خراسان سروده شده است که پرسش‌های خود را به نظم مطرح کرده و پاسخ آنها را نیز به نظم درخواست کرده است.

معرفی کتاب

شیخ سعدالدین محمود شبستری از عارفان قرن هشتم هجری است. نام پدرش عبدالکریم و نام نیای وی یحیی بوده است. می‌گویند این عارف عالم بیش از 33 سال زندگی نکرده است. وی در حدود سال 687 هجری در قصبۀ شبستر به دنیا آمد و در جوانی (سال 720 هجری) در همان ولایت چشم از دنیا بربست. مزار وی در شبستر زیارت‌گاه اهل دل و علاقمندان اهل طریقت و معنی است.

شیخ شبستری مثنوی گلشن راز را در ماه شوال سال 717 هجری سروده است و در این هنگام وی حدود سی سال داشته است. این مثنوی زیبا و عارفانه در پاسخ به نامۀ یکی از بزرگان اهل خراسان سروده شده است که پرسش‌های خود را به نظم مطرح کرده و پاسخ آنها را نیز به نظم درخواست کرده است.

مثنوی گلشن راز یک مثنوی عارفانه است و در آن بیشتر به شرح و تفسیر رازها و نمادهای عرفانه پرداخته شده است. بخش نخستین این کتاب بسیار ساده و بی‌آرایه سروده شده است و حتی خود شیخ به صراحت می‌گوید او شاعر نبوده است و نیست و برای نخستین بار قلم به نظم مثنوی برمی‌دارد. با این همه در این مثنوی با هر بیتی که سروده می‌شود، زبان عارف رساتر و شعر او زیباتر می‌شود. از ابیات 110 به بعد مثنوی رنگ شعر به خود می‌گیرد، خیال در عالم پرواز جلوه‌ها دارد و در نور چراغ حق رنگارنگ می‌نماید. در این خیال زیبا، شاعرانه‌ترین ابیات عارفانه‌ترین آنهاست که دویست بیت پایانی این مثنوی زیبا را به خود اختصاص داده است:

شراب و شمع و شاهد عین معنی‌ست             که در هر صورتی او را تجلی‌ست

شراب و شمع، ذوق و نور عرفان                    بین شاهد که از کس نیست پنهان

شراب اینجا زجاجه، شمع مصباح                   بود شاهد فروغ نور ارواح

ز شاهد بر دل موسی شرر شد                       شرابش آتش و شمعش شجر شد

شیخ محمود شبستری انسان را «مختار مجبور» می‌داند، یعنی صاحب اختیاری که خود در همۀ کارها مجبور است و از جبر مطلق فرمان می‌برد. وی این نظریه را به زبان فارسی شیرین به نظم می‌کشد و حتی کرامت و جوانمردی اولیا را امری اضطراری می‌شمارد و می‌گوید بهره‌ای از اختیار ندارند و در این کار، یعنی حتمی‌نمودن اعجاز، مجبور و ناگزیر هستند.

شیخ عارف به همۀ مریدان طریقت‌های تصوف و حتی عارفان می‌تازد و می‌گوید محفل این رفیقان (اعضای یک گروه از صوفیان) برای مسخرگی و خوش‌باشی است. اگر چنان‌که در برابر عمل و کار جدی و شرعی قرار گیرند، توان پایداری ندارند. وی این نظریه را پس از ردّ مسئلۀ خویشاوندی مطرح می‌کند تا هیچ دسته و گروهی از دید تیزبین وی پوشیده نماند. در این نظرگاه «رفیق» یک اصطلاح از اصطلاحات علم فتوت است.

مؤلف در این شرح ساده هرگز از نظر و عقیدۀ شارحان پیروی نکرده است؛ ولی در صورت نیاز به شرح‌های دیگر مراجعه شده است؛ چنان‌که اگر شرح هر بیتی با مضبوط شرح‌های دیگر و به ویژه لاهیجی مقایسه شود، قطعاً افزون بر نو بودن شیوۀ آن، سادگی سخن جلب توجه خواهد کرد و در برخی موارد نیز حرفی تازه دیده خواهد شد.

نظر شما ۹ نظر
  • مدیر۱۰ ماه پیش
    در این لامنتها دنیا که هستش نیست پیدا. زمجبوری می‌توان یافت رمز اختیار را
  • مدیر۲۳ ماه پیش
    در تشبیه کتاب آفرینش با کتاب وحی: اشتباه مفسرین بزرگ آیات قرآن مربوط به سماوات و الارض این بوده است که به حرکت چرخشی کره زمین بدور محور اش واقف و آگاه نبوده اند و مثل بطلمیوس زمین را مرکز عالم می پنداشته اند و حرکت شبانه روزی افلاک هفتگانه را دور کره زمین می پنداشته اند و هفت آسمان را به شکل طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط تصور می نموده اند. با وجود اینکه کوپرنیک این پنداشت و تصور باستانی را نقش بر آب نمود و نظریه مرکزیت روشن را جانشین آن نمود، هنوز حکیمان و عارفان دینی به چرخش افلاک باور دارند. حقیت این است که عوالم هفتگانه و هفت آسمان و هفت زمین به شکل طبقه بر طبقه و یا محیط و محاط وجود ندارند بلکه از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی و هفت گانه پشت سر هم در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده که همیشه برابر است با طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی، به ظهور می رسند و عمر خودرا سپری می نمایند. و هرکدام از آنها در منزل هشتم با یک درجه تکاملی برتر از سطح پیشین یا قبلی تا رسیدن به سطح کمال ایده آل بهشتی اولیه خویش یعنی نظام احسن آفرینش مبداء در معاد.
  • مدیر۲۳ ماه پیش
    با عرض سلام، آیا تاکنون از خود سوال زیر را مطرح نموده اید ؟ چرا خداوند متعال در چهار چوب ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر یعنی در مکان و بیمکانی مطلق یا فضای هندسی سه بعدی هر کدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار که نقش ظروف نگاهدارنده محتوای جهان ها را عهده دار می باشند، بجای یک عالم و یک آسمان و یک زمین و یک وادی تکوین و یک شهر عشق نیآفریده بلکه هفت عالم بهمراه هفت آسمان و زمین و هفت وادی تکوین و هفت شهر عشق کیهانی ( نه وادی های هفتگانه و هفت شهر عشق در سیر و سلوک عرفانی ) ؟ آیا آفرینش فقط یکی از هرکدام از آنها برای اش کفایت نکرده است ؟ برای پاسخ گویی به این سوال بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت و نه بطور اوهامی ، هیچ منبع مطمئنی در گوشه و کناره های طبیعت یا کیهان در اختیار ما انسان ها قرار داده نشده است غیر از کان یا معدن تک تک خود ما افراد انسانی. و آنهم نه در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان ؛ نفوس چهارگانه بعضی از حکیمان و عارفان دینی یعنی اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه و نه در ابعاد معرفت فطری یا شناخت های ساده و ترکیبی ماقبل تجربه و وجدان و اخلاق و غرایز گرسنگی و تشنگی و خشم و غضب و محبت بلکه در محتوای گرانبهای گنجینه غریزه جنسی. با اندکی سر کشی و مشاهده و تامل در این گنج میتوان به حقایق ژرف و ماورائی زیر دست یافت : الف - افراد انسانی تنها دارای یک میل جنسی نمی باشد بلکه پنج تا که چهارتا از آنها فرعی و مخفی و پنهانی اند و یکی از آنها اصلی و آشکار و ظاهری. بر اساس این حقیقت هر فرد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی به شکل یا مرد و یا زن نمی باشد بلکه پنج تا. ب - هر فرد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود و یا یک نفس مجرد نمی باشد بلکه ده تا مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه. این دو حقیقت ژرف نهفته در پشت پرده ضخیم و به ظاهر نفوذ ناپذیر ظاهر حاکی از این حقیقت ماورایی اند که هر فرد انسانی از پنج زوج بنیادی خودی و ملکوتی آفریده شده است با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف. معنای این سخن این است که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء هر فرد انسانی را از یک خانواده خودی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی آفریده و به آنان حیات یا زندگی جاودانه اهداء نموده است و آنهم همه افراد انسانی را از وجود خویش و نه از عدم و همه را بطور مطلقا همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده است، یعنی بدون افزایش جمعیت از طریق تولید مثل و تسلسل نسل. لذا یکی از دو داستان بنیادی ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی خلق آدم از گل و کشیدن حوا از دنده چپ و راست وی و اخراج و تبعید آندو از باغ بهشت یک افسانه تخیلی و توهمی بیش نیست و حقیقت ندارد. نظام احسن آفرینش مبداء و حیات بهشتی طولانی مدت درون آن دیگر وجود ندارد بلکه با آغاز سفر مقطعی نزولی و صعودی به پایان رسیده و پس از آن سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی آغاز گردیده است. در پایان این سفر بسیار طولانی یعنی در معاد و پس از وقوع آخرین مه بانگ ، کلیه افراد انسانی بهمراه کیهان و بقیه اجزای مفید دوباره به نظام احسن آفرینش مبداء باز خواهیم گشت و زندگی بهشتی خودرا دوباره از نو آغاز خواهیم نمود. آن نظام احسن آفرینش معادی و حیات بهشتی طولانی مدت درون آن هم به نوبه خاص و ویژه خویش به پایان خواهد رسید و همین سفر مقطعی نزولی و صعودی دوباره با یک درجه تکاملی برتر از مرتبه و حالت فعلی از نو آغار خواهد گردید و الا آخر بدون هیچگونه پایانی و هیچگونه عذاب و جزای جهنمی. لذا ما انسان ها بهمراه طبیعت یا کیهان بسوی بینهایت در سفر و حرکت نیستیم بلکه در بطن بی نهایت و در طول سفر تکاملی بی پایان. از طریق آفرینش جهان های نو در دور دست ها در اطراف مجموعه جهان های قدیمی از لحاظ تعداد هم در طول سفر افزایشی بی پایان بسوی بیکرانی و بیشماری قرار داریم. بنابراین دو سفر بی پایان یکی تکاملی در محتوای هرکدام از جهان ها و دیگری افزایشی از لحاظ تعداد بسوی بیکرانی. این عالم واقعی و عینی و شهودی ظهور فقط یکی از مراتب و درجات تکاملی فراوان عالم غیب می باشد در بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اَخَس و دیگری نهایت کمال یا امکان اشرف. این دو سرحد در بطن بینهایت و در طول سفر بی پایان و سفر های مقطعی نزولی و صعودی همیشه محصور و محدود خواهند بود بین دو نظام احسن آفرینش متوالی و بیشمار. بقیه مراتب و درجات تکاملی فراوان عالم غیب و امر بصورت طرح و برنامه در بطن و باطن خمیرمایه ساختاری عالم شهود موجود می باشند و به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و درک و فهم. و نه به شکل موجودات مجرد و مجزا و جدا و بریده از واقعیت و در ماوراء طبیعت.
  • مدیر۴۳ ماه پیش
    مشکل و مساله عارفان دینی در این حقیقت بوده و هست که نتوانسته و نمیتوانند پای خودرا از چهارچوب تنگ معارف دینی بیرون بگذارند و ببینند که شاید حقایق برتری از حقایق دینی وجود داشته باشند و تاکنون در اندیشه انسان به ظهور نرسیده اند. به عنوان مثال خداوند متعال تنها یک جهان را نیافریده بلکه تعداد بیشماری و آنهم نه از عدم و نیستی بلکه از وجود نامتناهی خویش. همچنین خداوند متعال آدم را از گل بهشتی خلق نکرده بلکه از طریق تکامل طبیعی. عارفان و حکیمان محبوس اند در دو جهان افلاطون ( دنیای محدود و متناهی محسوسات و دنیای نیمه نامتناهی ایده ها ) ، دو دنیای زرتشت ( عالم مینوی و مانوی ) ، دو دنیای شاعرانه فانی و باقی و سه دنیای دین اسلام ( عالم خاک و تکلیف، عالم برزخ و آخرت) تا دیوار های این حصار ها در خیال و دل شکسته نشوند نمی توان به حقایق بر تر دست یافت. دین حدود ۷۰ هزار حجاب ظلمانی روی حقیقت خداوند گسترده است تا از دید عوام پنهان و مخفی بماند، تا دین داران در طول تاریخ بتوانند از طریق حقیقت پوشیده شده امرار معاش نمایند، زیرا کار دیگری از دست و زبانشان بر نمی آید. یکی دیگر از حقایق بر تر این است که خداوند متعال در طول تاریخ بشریت هیچ انسانی را تحت عناوین: منتخب، برگزیده، نبی، رسول، فرستاده و پیام آور یا پیامبر جهت هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده است و همچنین در گوش سر هیچ انسانی تحت عناوین بالا هیچ جمله یا جملاتی تحت عنوان آیه و آیات پچ پچ و یا زمزمه ننموده است چه بطور مستقیم و بلا واسطه و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه از طریق موجودی اوهامی به نام روح مقدس و یا فرشته ای به نام جبرئیل. محتوای کتب دینی حاصل اندیشه خود پیامبران اند و نه ابلاغ کلام خداوند. عارفان و حکیمان دینی هنوز به این حقیقت برتر دست نیافته اند. عظمت خداوند متعال بسیار عظیم تر از آن عظمتی است که تاکنون توسط ادیان به خورد انسان داده شده است. اختیار دو نوع است : یکی مکانی و دیگری زمانی. در نوع اول انسان مختار است در چهارچوب قوانین طبیعت و مقررات اجتماعی با توجه به استعداد ها و توانایی های کسب شده در تمامی جهات مکانی قدم بردارد، اما هر قدمی که بردارد فقط در یک جهت زمانی یعنی بسوی آینده قدمش به زمین فرود خواهد آمد. لذا انسان هرگز قادر نخواهد بود که لحظه حال را یک لحظه متوقف نماید یا آنرا به سمت گذشته بر گرداند و یا آنرا به سمت آینده یک لحظه شتاب دهد. انسان در جهت گذر زمان از خود فاقد هرنوع اختیار و آزادی است. در این جهت زندگی و وجود انسان بطور مطلق زیر یوغ جبر زمان می باشد. و لحظه حال چیزی نیست غیر از جلوه و تجلی زمانی خداوند که همه کس و همه چیز را به سمت آینده با خود به همراه می برد. لذا هیچ کسی و هیچ چیزی قادر به رهایی از دست خداوند نمی باشد. انسان نیازی به وصلت و رجعت به خداوند ندارد بلکه نیاز انسان شناخت خداوند می باشد و آنهم از طریق شناخت طبیعت توسط علوم تجربی و نه از راه غرق شدن در متون دینی، حکمی و عرفانی.
    • مدیر۱۶ ماه پیش
      چقدر زیبا و درست جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند ولی راه کدام است؟ و چطور میشه تشخیص داد؟ یا به قول شیخ کدامین فکر ما را شرط راه است؟ ایا انسان کاملی هست ؟( به درون بنگرم)
    • مدیر۲۵ ماه پیش
      میشه بیشتر توضیح بدید که چجوری به این درک رسیدید؟
    • مدیر۲۵ ماه پیش
      عالی بود
    • مدیر۲۸ ماه پیش
      إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿٥٦﴾ همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت می فرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید. (۵۶) 57
  • مدیر۴۶ ماه پیش
    درود بر شما.البته جبر بودن وآنهم جبرمطلق! نیست! چراکه کل آفرینش وخلقت را خصوصا خلقت آدم رازیرسوال میبرد بدون آنکه دلیلش را ثابت کند!این نظریه شخصی شیخ است والبته محترم است.اما حقیقت خلقت ادم درابتدا ان قدرت اختیار وانتخاب واراده بوده ا ست.اگر مختار بودنش را میپذیریم جبرش خودبخود منتفی میگردد.عشق جبر نیست.وقتی تو ازاختیار خودت نیمه شب ذکر خدامیگویی واورا صدا میزنی آیا ازروی شوق وذوق خواب راحتت را رها میکنی ونماز شب میخوانی یاازروی شوق وجد ووصال دوباره؟

پربازدید ها بیشتر ...

مطالعات ادبی هرمنوتیک متن‌شناختی

مطالعات ادبی هرمنوتیک متن‌شناختی

مهیار علوی‌مقدم

تأویل و رویکرد هرمنوتیکی، باعث افزایش بهره‌گیری هر چه بیشتر خواننده از ارزش‌های شناخته‌نشدۀ متن می‌ش

پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون

پابرهنه در برادوی: زندگی و آثار نیل سایمون

مجید مصطفوی

نیل سایمون (1927 ـ 2018) یکی از پرکارترین، موفق‌ترین و محبوب‌ترین نمایشنامه‌نویسان جهان و یکی از بهت

منابع مشابه بیشتر ...

خرقۀ صحبت: شرح مقالات شمس تبریزی با رویکرد هرمنوتیکی چرخشت فهمندگی

خرقۀ صحبت: شرح مقالات شمس تبریزی با رویکرد هرمنوتیکی چرخشت فهمندگی

غلامرضا خاکی

این کتاب با هدف شناخت شمس و بینش درویشی او و ارائۀ رویکردی برای فهم سخنانش و همچنین شرح قطعاتی از «م

روایت‌شناسی؛ نظریه و کاربرد

روایت‌شناسی؛ نظریه و کاربرد

محمدرضا حاجی‌آقابابایی

روایت‌شناسی یکی از شیوه‌های تحلیل متن است که در حوزۀ مطالعات داستانی می‌تواند کاربرد فراوانی داشته ب

دیگر آثار نویسنده

 حق الیقین فی معرفة رب العالمین

حق الیقین فی معرفة رب العالمین

شیخ محمود شبستری

این کتاب از آثار مسلّم شیخ محمود شبستری است که در تمامی مآخذی که ذکری از شیخ است، در کنار نام کتاب گ